آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

نمی‌خواهید رمان بنویسید؟

نمى خواهید رمان بنویسید؟ 
اگر رمان خوان حرفه اى باشید قطعاً به نوشتن رمان هم فکر کرده اید و این بى تردید بخشى از دل مشغولى ها و حتى آرزوهاى شماست.هنگامى که تصمیم مى گیرید که داستانى بنویسید، ایده این کار یعنى نوشتن داستان، ذهن شما را درگیر مى کند. بهتر است بدون نگرانى از نتیجه کار به خط سیر داستان فکر کنید، به شخصیت هاى داستان فکر کنید و به مکان هاى داستان فکر کنید. این گونه نخستین گام را براى خلق یک رمان برداشته اید، گام هاى دیگر نیز درپى مى آیند......
نمى خواهید رمان بنویسید؟ 



اگر رمان خوان حرفه اى باشید قطعاً به نوشتن رمان هم فکر کرده اید و این بى تردید بخشى از دل مشغولى ها و حتى آرزوهاى شماست.هنگامى که تصمیم مى گیرید که داستانى بنویسید، ایده این کار یعنى نوشتن داستان، ذهن شما را درگیر مى کند. بهتر است بدون نگرانى از نتیجه کار به خط سیر داستان فکر کنید، به شخصیت هاى داستان فکر کنید و به مکان هاى داستان فکر کنید.

این گونه نخستین گام را براى خلق یک رمان برداشته اید، گام هاى دیگر نیز درپى مى آیند.

گام اول: نخستین چیزى که باید تکلیف خود را با آن روشن کنید، ایده داستان است، براى این کار مى توانید کتاب هاى دیگر را بخوانید، فیلم هاى مختلف ببینید و به موسیقى گوش کنید و کارهایى مانند آن تنها براى الهام گرفتن و یا براى اینکه انتظار بکشید ایده اى به ذهن شما خطور کند. اما بهترین ایده هنگامى به سراغتان مى آید که شما هیچ تلاشى براى فکر کردن نمى کنید.

گام دوم: طراحى و به اصطلاح پیاده کردن تمام ایده هاى ذهنى شما براى کاراکترها، حوادث، مکان ها و یا هر چیز دیگر در داستان است. شما بعداً مى توانید هنگامى که آماده نوشتن مى شوید این موضوعات را فهرست کنید.

گام سوم: تصمیم بگیرید که بالاخره موضوع کتاب شما چیست، دراین نقطه تنها کافى است که موضوعات پایه اى و اصلى را بدانید. مثلاً باید بدانید که چه کسى شخصیت اصلى داستان است و قرار است چه کند. به اصطلاح هر شخصیت چه مأموریتى درکل داستان دارد.در مرحله چهارم باید به چیدمان کلى داستان خود فکر کنید و براى این کار یک سال یا دوره زمانى خاص، یک ژانر خاص و همچنین جزئیات مربوط به شروع کار را باید انتخاب و مشخص کنید.

در مرحله پنجم شخصیت اصلى داستان خود را خلق و مشخص کنید. فراموش نکنید که شخصیت اصلى داستان الزاماً شخصیت مثبت و خوبى نیست بلکه تنها اصلى ترین شخصیت است.شخصیت هاى اصلى یعنى همان کسانى که داستان شما درباره اوست. اما در این زمینه باید مطمئن باشید که شخصیت اصلى در داستان شما شخصیتى کاملاً خاص و منحصر بفرد و درعین حال قابل باور باشد. براى این که شخصیت شما قابل باور باشد باید همانند هر فرد دیگرى داراى تاریخچه و شرح حال زندگى باشد. او نیز همچون هر انسان دیگر باید ترس ها، امیدها، رؤیاها و آرزوها، خانواده و شغل، مشکلات، دوستان و دشمنان، گذشته و حال خود را داشته باشد.

در مرحله ششم طرح و نقشه داستان است که باید به آن بپردازید. آیا شخصیت اصلى شما در تلاش براى تحقق یک هدف خاص است؟ این شخصیت یا شخصیت ها چه هدف ها و اقداماتى باید انجام دهند تا به خواسته و هدف خود نائل شوند؟ این همان موضوعى است که اصطلاحاً کشمکش یا گره اصلى داستان را شکل مى دهد. بنابراین با این سؤال ها مواجه هستید: مشکل شخصیت ها چیست؟ آیا درتلاش براى حل مشکل، مشکلات بیشترى خلق مى کنند؟ 

نکته مهم دراین مرحله توسعه و گسترش طرح داستان است. آیا شخصیت اصلى شما در پى حل مشکل یا در جریان مشکلات خود تا پایان کتاب به شخصیت متفاوتى تبدیل مى شود؟ در این زمینه باید مطمئن باشید که طرح داستانى شما در پیوند کامل با موضوع کتاب شماست و در روند شکل گیرى و ادامه ماجراها تا رسیدن به تغییرات مورد نظر شما در انتها، مراحل و موقعیت هاى بسیارى را ترک کرده و پشت سر مى گذارد.در اینجا به مرحله هفتم مى رسیم.دراین مرحله شما باید شخصیت هاى حمایتگر و نیز شخصیت هاى مقابل و متضاد شخصیت اول را خلق کنید. این شخصیت ها یا باید نقش مهمى ایفا کنند و یا در چشم انداز داستان حضور کافى داشته باشند. دراین زمینه افرادى را که در مسیر داستان با نقش ها و مکالمات و اقدامات فراوان حرکت نمى کنند داخل نکنید زیرا این کار سبب مى شود که داستان کسل کننده شده و وزن لازم را از دست بدهد.



شخصیت هاى دوم داستان هم درست همانند شخصیت اول داستان باید کاملاً باور کردنى باشند حتى اگر ترس ها، امیدها، آرزوها، موتیف ها و گذشته شخصیت ها تا پایان داستان و یا حتى هرگز آشکار نشود، به هرحال شما ناگزیرهستید که آنان را به گونه اى خلق و ترسیم کنید که شخصیت هاى دیگر داستان بتوانند پیرامون آنها حرکت کنند.

به هرحال شخصیت هاى داستانى شما باید کسانى ازمیان مردم باشند لااقل اگر دوست دارید که نویسنده موفقى باشید.

در مرحله هشتم باید به بازنویسى اثر توجه کنید. یک داستان واقعاً در این مرحله است که خلق و نوشته مى شود. دراین مرحله داستان خود را ویرایش و بازنویسى کنید و این همان کارى است که داستان را خوب و خوشایند مى کند.نسخه اول در بیشتر داستان ها همیشه بد خواهد بود. در این مرحله هیچ محدودیت زمانى براى این کار قائل نباشید و تنها به بازنویسى کار فکر کنید.

در مرحله نهم کار خود را مى توانید به کسى نشان دهید دوست و یا افراد خانواده که مى توانند به شما کمک کنند. البته گروه ها و دسته هاى مختلف حاضر در شبکه هاى اینترنتى هم در صورت تمایل شما گزینه خوبى هستندکه به طور هفتگى و یا ماهانه مى توانند بازتابى از کار شما باشند.

مرحله دهم ادامه بازنویسى است. یک داستان بزرگ هرگز به طور واقعى تمام نمى شود و به عنوان یک نویسنده آماتور شما واقعاً هیچ محدودیت زمانى درکار خود ندارید. 

اما اگر حوصله کافى براى نوشتن یک رمان ندارید، احتمالاً در شرایطى هستید که اصلاً نباید این کار را انجام دهید.
چند نکته تکمیلى

زیاد کتاب بخوانید، این کار مى تواند به شما عبارت ها و جملاتى را بیاموزد که نویسندگان به طور معمول در کار خود و براى بیان خود از آنها بهره مى گیرند.

در فرصت مناسب یک هدف ابتدایى، یک موضوع یا موضوعات همچنین یک چیدمان ابتدایى و نیز زمان و شخصیت هاى ابتدایى شامل شخصیت اصلى یا قهرمان داستان و نیز یک یا چند شخصیت متضاد انتخاب کنید که مانعى بر سر راه شخصیت اصلى هستند و یا بر خلاف مسیر یا هدف او حرکت مى کنند و در کنار آن شخصیت هاى حمایت گر که او را در مسیر مورد نظرش یارى مى کنند.شما مى توانید از ابزارهاى مختلف نظیر عناوین موضوعى و یا دیگر روش ها در ترسیم خطوط اصلى داستان استفاده کنید و به کمک این عناوین موضوعى، به گونه اى منطقى خط سیر مستمر خود را در ادامه داستان دنبال کنید و همچنان در طول داستان پى گیرى منطقى خود را ادامه دهید این مسئله نقش مهمى در نوشتن یک اثر حرفه اى دارد زیرا هیچ انسانى علاقه به داستانى ندارد که به گونه اى غیر منطقى ادامه مى یابد و یا داراى شکاف ها و نکات مبهم و ناگفته در مسیر داستان و سیر وقایع باشد.

چارچوب اولیه و پایه اى براى طرح اصلى خود ترسیم کنید. این کار به شما همچون راهنما و علائم راهنما در طول مسیر کمک مى کند که در پیاده کردن ایده هاى خود در داستان اطمینان لازم را بدست آورید ضمن این که شما را در مسیر مناسب که در نقشه تعیین شده قرار مى دهد. با کمک این طرح و یا چارچوب ابتدایى مى توانید به آسانى مسیر خود را از جاده هاى انحرافى قطع کنید.همچنین به شما کمک مى کند تا شخصیت هاى غیر ضرورى و حوادث غیر لازم را از داستان حذف کنید.

این اغلب ایده خوبى نیست که دستنوشته خود را به ناشر ارائه دهید. بلکه بازهم به خودتان براى بازبینى، بازنویسى و اصلاح داستان فرصت کافى دهید. این کار ممکن است حتى چند هفته طول بکشد اما واقعاً ارزش این را دارد که زمان لازم را براى ارائه یک داستان با جزئیات کامل و کیفیت عالى ارائه دهید. 

یکى از مشکلاتى که به آسانى ممکن است بر سر راه شما قرار بگیرد مسئله انتخاب زمان نامناسب براى وقوع حوادث داستان است. انتخاب زمان نامناسب در مورد حوادثى که در زمان حال یا گذشته رخ مى دهند، به آسانى سبب قطع ارتباط خواننده از متن مى شود. بنابراین بهتر است یک قدم به عقب بردارید و همه چیز را اعم از زمان افعال، قواعد گرامرى و جملات را بازبینى کنید و بگذارید دوستان و همکاران شما و دیگران داستان شما را مرور کنند و آزادانه نظر بدهند.

پیش از این که به ناشران عادى مراجعه کنید بهتراست یک ناشر الکترونیکى براى کار خود پیدا کنید. اگرچه برخى ناشران الکترونیکى هم همچون برخى ناشران عادى با مشاهده کار شما مى گویند: «چندان ارزشى ندارد» بیشتر ناشران چنان که من دیده ام چیزى براى ارتقاى کیفیت داستان اضافه نمى کنند بلکه تنها نوعى کاستن از داستان را بر داستان تحمیل و بابت آن هزینه اى را هم بر نویسنده تحمیل مى کنند. اما یک ناشر واقعى کسى است که باید در ارتقاى کیفیت کار شما تلاش کنند و یا به شما در صورتى که آن را واجد ارزش چاپ شناختند، کمک کنند و به شما فرصت بدهند که کارتان را ارتقا بدهید. بیشتر ناشران الکترونیکى از طریق وب لاگ ها و گفت و گو هاى آن لاین مى توانند به شما در ارتقاى کارتان کمک مهمى کنند.تا آنجا که مى توانید از روش هاى نگارشى مختلف استفاده کنید و روشى که بهترین راه براى شماست، انتخاب کنید اما نویسندگان مختلف کاملاً متفاوت مى نویسند اما این پند مهم نویسندگى را فراموش نکنید: که یک قالب و شیوه، همیشه و براى همه مناسب نیست.

نیازى نیست که همیشه درباره چیزى که مى دانید بنویسید بلکه مى توانید درباره چیزهایى تحقیق کنید و مثلاً درباره موضوعى که دوست دارید بدانید، تحقیق کنید و سپس آن را در متن خود داخل کنید. از اینترنت، کتابخانه ها و مصاحبه ها و... به عنوان ابزارهایى براى تحقیق غفلت نکنید.



یک روش براى توسعه یک نول آن است که پایان آن را در ذهن داشته باشید. این کار در شکل دادن موضوع، طراحى و چیدمان داستان و شخصیت ها به شما کمک مى کند. 

سعى کنید شخصیت هاى شما تا حد امکان چند بعدى باشند در غیر این صورت افرادى کسل کننده و به اصطلاح تخت و فاقد جذابیت خواهند بود که حتى بهترین داستان ها را هم خواهند کشت پیش از این که حتى جوانه بزنند.

گاه ممکن است شخصیت هاى شما داستان را به راهى و مسیرى توسعه دهند که انتظار نداشته اید. نترسید!

این مى تواند چیز خوبى باشد و مى تواند مسیر تازه و نویى را به طرح اولیه شما بیفزاید. سعى کنید شخصیت هایتان را بر پایه تجربه هاى واقعى زندگى استوار کنید و شکل دهید و از نظر انگیزه ها و رفتارها بگونه اى باشند که خودتان باور دارید که شخصیت ها در یک شرایط واقعى آن گونه خواهند بود. اما از تخیل خود هم نهایت بهره را ببرید و با دیگران هم به تبادل نظر بپردازید. نترسید از این که اشخاص مختلفى را براى شخصیت هاى مختلف داستان خود مورد تحقیق و بررسى قرار دهید.از دور انداختن و نادیده گرفتن هر ایده اى براى نوشتن خوددارى کنید. زیرا اغلب تمرین خوبى براى دست یافتن به مواد و موضوعات بیشتر از آن است که شما واقعاً به آن نیاز دارید

نظرات 63 + ارسال نظر
حسین رحیمی 1398/01/03 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام
من هر وقت یه رمان رو شروع میکنم بنویسم همه ی رمان و طراحی میکنم از شخصیت هام تا اتافاقات ولی هیچ وقت نمیتونم رمان و تموم کنم و به کمک نیاز دارم ممنون

سلام
چرا نمی تونید تموم کنید؟
چه فکری باعث میشه دست از ادامه رمان بکشید؟
آیا فکر می کنید انرژی ندارید؟ حس و حالش را ندارید؟ وقت ندارید؟ یا فکر می کنید باید شرایط کاملا خوب باشد که دست به نوشتن بزنید یا اینکه فکر می کنید نمی توانید کار عالی و قابل قبولی تموم کنید؟

محمود 1397/11/05 ساعت 01:06 ق.ظ

با سلام..بنده در حال نوشتن یک رمان هستم و به نظر خودمم اثر نسبتا معقولی به نظر میاد. از کجا بدونم که از دید ادبی و منتقدین و عوام کار خوب و مورد قبولی واقع میشه؟! واقعا به سوال اساسی واسم تبدیل شده

سلام
طبیعتا برای اینکه نظر عوام و خواص رو بدونید باید کار رو به دستشون برسونید تا نظرشون رو بگن. یعنی دو-سه منتقد با سلایق مختلف رو پیدا کنید و بدید کار رو پیش از چاپ بخونن. درباره عوام هم همینطور.

الهه 1397/10/04 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام من حدود 1 ساله که رمان مینویسم اما به وسطای داستان می رسم دیگه خسته میشم و ولش می کنم
برای خودم یه دفتر گرفتم که موضوعاتی که به ذهنم میرسه رو مینویسم و شاید الان بیش از 50 تا موضوع داشته باشم اما بعد نوشتم موضوع دیگه از چشمم میوفته و کششی بهش پیدا نمی کنم
خودم کلافم و نمی دونم چیکار کنم میشه راهنماییم کنید ؟
ممنون.

سلام
معمولا نویسنده ها دچار این عارضه میشن. یعنی وسط های کار از حس و حال بیرون میان و اون شوق و ذوق اولیه رو ندارند.
برای اینکه همچنان به نوشتن ادامه بدید باید از همان ابتدا دلیل قرص و محکمی برای شروع رمان داشته باشید. یعنی بدانید که "چرا" دارید این رمان را می نویسید؟
اگر دلیل محکم و قوی پشت شروع رمان باشد نویسنده به هر قیمتی شده کار را تمام خواهد کرد. چون در پی بیان حرفی هست. یک حرف مهم. چیزی که دغدغه و مسئله اش هست و تا آن را تمام نکند آرام نمی گیرد.
اما اگر چیزی که نویسنده می نویسه دغدغه و مسئله اش نباشه و دلیل قوی برای نوشتنش نداشته باشه خیلی زود از نوشتنش خسته میشه و انگیزه هاش رو از دست میده.

نگین 1397/04/25 ساعت 03:21 ق.ظ http://n

سلام ،من دارم یه رمان مینویسم.
اما طنزه به همین خاطر نمیدونم به زبان ݪ
امیانه معقول تره یا ادبی
و اینکه من توی رمانم از زبون بیشتر شخصیت ها میگم(بیشتر از زبون چهار نفر)آخه باید یه جاهایی یه چیزایی برای طرف مقابل مجهول باشه به همین خاطر بعضیا میگن کسل کننده میشه،اما اخه اگر بعضی چیزا مجهول نمونن هم گرهی توی داستان بوجود نمیاد،چیکار کنم؟

سلام
سوالات غیرمرتبط با مطلب را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید
موفق باشید

امیرمحمد 1397/04/06 ساعت 02:06 ق.ظ

سلام وقت بخیر
من میخوام با توجه به یه اتفاق از زندگیم رمان بنویسم خیلی ممنون میشم به جیمیل من پیام بدید و کمک کنید سال پیش یه رمان ژانر کودک نوشتم ولی این اتفاق احساس میکنم یه رمان خیلی خوب میشه ولی باید کمکم کنید ک اولشو چطور شروع کنم ممنون نمیدونم چه ژانری میشه

سلام
من پیشنهاد میکنم اول به قدر کافی مطالعه بکنید تا با مسائل ابتدایی رمان نویسی آشنا بشید. چون بدون این آشنایی و ذهنیت درست نسبت به رمان و رمان نویسی کسی نمی تونه به شما کمک کنه. نوشتن یک فرآیند انفرادی هست و دیگران فقط در حد راهنمایی می تونن کمک کنند.
موفق باشید

علی نیاز به کمک 1397/04/01 ساعت 07:53 ق.ظ

من میخوام یه رمان بنویسم ولی فکر میکنم خیلی شبیه فیلمایی که دیدم میشه یا نمیتونم اسم های شخصیتام رو انتخاب کنم یا نمیدونم اول اخر رمان چشکلی تموم شه من یه نظری دارم اخر داستان رو اولش بنویسم طوری که گویا نباشه بعدش اخر توضیح بدم نمیدونم چیکار کنم کمکم کنین

سلام
من پیشنهاد می کنم اگر زیاد رمان نخوانده اید در مرحله اول به اندازه کافی رمان بخوانید تا با مسائل ابتدایی رمان نویسی آشنا شوید. مخصوصا درباره طرح مطالعه بکنید تا درباره ساختار طرح آگاهی کافی داشته باشید. اینطوری در شکل دادن کلیت رمان بهتر عمل می کنید.

حسین 1397/03/26 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام من حسین ۱۸ سالمه از بچگی به رمان های فانتزی غلیظ علاقه داشتم مثل هری پاتر و ارباب حلقه ها و ...
من یه دنیا ساختم ک قوانین خودشو داره تاریخ خودشو داره و قوم هایی داره ، موجودات افسانه ای در اون زندگی میکنن و ...
شخصیت اصلی ساخته شده به طور کامل ولی فقط چند مشکل برام پیش اومده ک ممنون میشم کمکم کنید
اول از همه اینکه خطرات داستان تا اینجا زیاد جدی نیستند دشمنان زیاد خطرناک نیستند و من نمیتونم گره اصلی داستان رو شکل بدم
و دومین مشکل اینه ک همیشه فکر میکنم زیادی از رمان های دیگه الهام گرفتم مثلا به نظر شما استفاده از چوب دستی باعث میشه این داستان زیادی شبیه ب داستان های هری پاتر به نظر بیاد؟

سلام
1. درباره دشمنان خطرناک:
برای اینکه بفهمیم یک دشمن تا چه اندازه خطرناک هست باید ببینیم چه چیزی را به خطر می اندازد. یعنی با حضور یک دشمن فرضی چه چیز قهرمان ما به خطر می افتد و قهرمان ما چه چیزی را از دست می دهد. مهمترین دارایی یک نفر "جان" اوست. و بعد از آن "جان" عزیزانش. یعنی پدر، مادر، همسر، فرزندان و معشوق. گاهی می بینیم که خطر "جان" همه ی انسان های روی زمین را تهدید می کند. مثلا یک حمله ی هسته ای یا بیولوژیک یا حمله ی بیگانگان فضایی یا پیدا شدن سر و کله ی یک گودزیلا. هر چه قدر این خطر بزرگتر و فراگیرتر باشد، قهرمان نیاز به تلاش و تقلای بیشتری دارد. همین تلاش و تقلا هست که کشمکش بین قهرمان و ضدقهرمان را شکل میدهد. مثل درگیری نیروهای خیر و شر در اکثر داستان های فانتزی حماسی.
بنابرین خواننده باید این خطر را با تمام وجود حس کند، یعنی تا چیزی ارزشمندترین دارایی یک نفر را به خطر نیاندازد حسی برانگیخته نمی شود.
به این هم توجه داشته باشیم که در شرایط مختلف این "ارزشمندترین" دارایی فرق می کند. مثلا در یک داستان رئالیستی که به زندگی روزمره ی مردی کارمندمی پردازد، این "ارزشمندترین" چیز می تواند آرامش یک عصر تابستانی باشد که مرد کارمند می خواهد خستگی چند روز کاری را به در کند. اگر شرایط به خوبی توصیف شود و خواننده با مسئله به درستی مواجه شود آن وقت حتی بگومگوی زن و شوهر همسایه پایینی یا سبزی فروش توی کوچه و یا حتی چکه های آب شیر ظرفشویی هم می تواند قهرمان را به چالش وادارد و "آرامش" او را به "خطر" بیاندازد. طبیعتا در یک داستان فانتزی حماسی یا جادوگری "ابعاد" مادی و معنوی چیزی که به خطر می افتد بسیار گسترده تر می شود.

مسئله دوم: وجود عناصر کلیشه ای و تکراری.
خب، داستان هر چقدر عناصر تازه تر، بکرتر و خلاقانه تر داشته باشد به همان میزان جذابتر خواهد بود و خواننده خودش را در جهان تازه ای احساس خواهد کرد. اما به صرف وجود یک چوب دستی نمی شود نتیجه گرفت که داستان کپی کار دیگری هست. کما اینکه چوب دست در بسیاری از داستان های دیگر حتی قبل از هری پاتر، مثل داستان های والت دیزنی هم به کار گرفته شده. مهم طرح و شخصیت ها هستند. شما به راحتی می توانی چوب دستی را برداری و یک چیز دیگر جایش بگذاری که شخصیت جادویش را اجرا کند. مثلا یک فلوت سحرآمیز بنوازد یا یک پودر جادویی توی هوا بپاشد و یا اینکه یک شاخه گل پرت کند :) یا از توی نگین انگشتری اش نوری بپاشد و یا ...
می بینی که می شود هزارتا چیز جایگزین کرد. مهم خط طرحی بدیع با شخصیت هایی جذاب و تازه هست.

HOOMAN 1397/03/18 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام من ۱۶ سالمه. تا حالا هرچی رمان داستانی دستم رسیده خوندم. یه سری از چیزایی که خیلی پسندیدم اینا بودن: ۱_ سری ویچر( فانتزی بزرگسالانه) ۲_ سری هری پاتر. ۳_ سری ارباب حلقه ها. ۴_ سری نغمه آتش و یخ.
به شدت هم به سبک فانتزی حماسی علاقه دارم. دوست دارم که اولین زمانی که می‌نویسم تو همین سبک باشه، تا الان هم یه ایده نیمه پخته دارم که دارم روش فکر میکنم تا کامل شه و بعد بیارمش رو کاغذ. خط زمانی داستانم هم دوست دارم که توی قرون وسطی در اروپا اتفاق بیوفته و تم حماسی مثل رمان هایی که بالا گفتم داشته باشه، شما پیشنهادتون درباره اینکه خلأ داستانیم رو پر کنم چیه؟؟

سلام
خیلی هم عالی هست که هم خوانده ای و هم دست به قلم هستی.
متوجه منظورت از "خلاء داستان" نشدم. هر داستانی شروع-میانه-پایانی دارد. باید این سه مرحله را برای خودت مشخص بکنی. در کل داستان یعنی اینکه شخصیت در حال گذران زندگی اش هست و یک اتفاق مسیر زندگی او را از تعادل خارج می کند و باعث می شود شخصیت برای به دست آوردن تعادل دوباره تلاش کند و در جستجوی چیزی باشد که این تعادل را به زندگی او بازگرداند، با دشمنانش مبارزه کند و از موانع بگذرد. در پایان یا موفق می شود و یا شکست می خورد. کل مسیر همین هست.
مثلا قهرمان اصلی دارد زندگی اش را می کند که یک نفر خانواده اش را می کشد و زندگی شخصیت از هم می پاشد. حالا قهرمان برای اینکه انتقام خانواده اش را بگیرد با دشمنانش مبارزه می کند. در پایان یا موفق می شود و یا شکست می خورد.
یا مثلا یک قهرمان دیگر دارد زندگی اش را می کند. بچه اش مریض می شود و او حالا مجبور هست برای بهبودی و درمان او پول زیادی در زمانی کوتاه به دست بیاورد تا بچه اش درمان شود و زندگی او به تعادل بازگردد. پول آن چیزی هست که او برای به دست آوردنش تلاش می کند و با موانع و دشمنان بسیاری مواجه می شود و باید به آنها غلبه کند.

باید داستان را برای خودت تعریف کنی. قهرمان کیست؟ چه گذشته ای دارد؟ چه چیزی زندگی او را از تعادل خارج می کند؟ او برای بازگرداندن تعادل باید چه کار کند؟ چه چیزی را به دست بیاورد؟ با چه کسانی بجنگد؟ از چه موانعی بگذرد؟ موفق می شود یا شکست می خورد؟ چه چیزهایی جان او را تهدید می کند؟

با پاسخ گفتن به این سوالات می توانی داستان را گسترش دهی و خلا داستان را پر کنی.
موفق باشی

مهشید 1397/03/16 ساعت 11:30 ب.ظ

من برای اولین بار می خوام کتاب بنویسم و بین فامیل پخش کنم اما نمی دونم چه موضوعی را انتخاب کنم::

سلام
از تجربیات زندگی خودتان استفاده کنید. مسائلی که برای خودتان مهم هست و جزو دغدغه های روزانه شماست. خودتان دوست دارید چه نوع کتاب هایی بخوانید؟ باید چیزی بنویسید که هم برای شما مهم باشد و هم از نوشتنش لذت ببرید.

baran_av 1397/03/13 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام من میخوام رمان بنویسم ولی نمیدونم کجا باید تایپش کنم یا داخل چه برنامه ای بنویسم من 12 سالمه لطفا کمکم کنید

سلام
ساده ترین راه نوشتن رمان توی یک دفتر کاغذی هست.
توی گوشی موبایل هم می تونید اپلیکیشن ها مختلفی رو بنا به سیستم عامل گوشی انتخاب کنید. می تونید برای موبایل اندروید یا کامپیوتر از مایکروسافت آفیس وورد استفاده کنی.
موفق باشی

بهار 1397/03/10 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام من 11سالمه و دارم یه رمان مینویسم اما نمیدونم چطوری توی سایت بذارم لطفا راهنمایی کنین

سلام
شما باید با مسئولین سایت هایی که رمان برای دانلود قرار می دهند تماس بگیرید
موفق باشید

silence_mind 1397/02/11 ساعت 06:56 ب.ظ

سلام دوست عزیز من مطلب پر ارزش سایت خوبتون و همچنین کامنتای دوستان دیگر رو خوندم از این که دیدم خیلی پاسخگو هستید و به مخاطباتون احترام میذارید... خواستم اگر میشه منم راهنمایی کنید... من 24 سالمه و دخترم، الان کمتر از یک ماه هستش که نوشتن رمانی رو آغاز کردم،این داستان یک پایان تلخ داره و من رمانم رو به صورت عکسنوشته در کانال تلگرامم که با اسم خود رمان هستش به تعداد میانگین 1600 تا 1700 کلمه پارت میکنم بندی میکنم و روزانه سه پارت منتشر میکنم... دوستانی به من گفتن پایان تلخ بسیار سخته زیبا پیاده کردنش... اما من خودم شدیدا به پایان های تلخ علاقه مندم،لازم به ذکره بگم این رمان اولین تجربه ی رمان نویسی منه... خیلی دلم میخواد داستان رو براتون بگم ولی خب... نمیشه چون هنوز کامل ترجمه نشده... و اگر در کل تا جایی که نوشتم بگم اینطوره که دختری با مادرش و دوستش در خانه ی اربابیه خاندان صداقت خدمتکار هستن پدر دختر و خانواده ی ارباب خونه طی، به دلیل تصادفی ولی کاملا مجزا از دنیا رفتن... دختری دیگر در داستان هست که با ورودش به اونجا بعنوان دختر شریک ارباب خونه پسری جوان که شرکت شکلات سازیه پدرش رو بعد اون تصادف و مردن خانواده اش یکجا به ارث میبره... خلاصه اون دختر وقتی وارد میشه... اون دختر خدمتکار و اون پسر که همون اربابه هر دو عاشق این دختر میشن... که یه سری اتفاقات میوفته... که اون دختره وارد شده یکی از اون دوتا رو انتخاب میکنه... ولی متاسفانه از گفت باقیه داستان معذورم... خیلی خوشحال و سپاس گذار میشم به ایمیلم پیام بدید یا همینجا به من راهنمایی کنید که آیا موضوع جذاب و مناسب است؟ ممنونم اینم کانالم تلگراممه اگر خواستید بیاید قلمم رو ببینید و نظر با ارزشتون رو به من منتقل کنید
@denirabook
و ایمیلم
denirabook@gmail.com
بازم ممنون از وقت طلایی که به ما اختصاص میدید خدا قوت خوانگهدار

سلام
ممنونم از لطفت.
علی رغم فیلتر تلگرام و کندی لود شدن تصاویر تونستم سه پارت آخر رمان رو بخونم و با خلاصه ای که در اینجا نوشته بودی تا حدودی کلیت کار دستم آمد.

به نظرم موضوع جذابی هست و برای اولین رمان هم میشه گفت قلمت قابل قبول هست. فقط یک نکته درباره نوع قصه و این موقعیت خانه اربابی. چون رمان را از اولش نخوانده ام نمی دانم چه طور این فضا ساخته شده و آیا برای این زمانه منطقی هست و با فضای معاصر همخوانی دارد یا نه؟ برای همین نمی توانم از این نظر اظهار نظر بکنم. چون عموما داستان های اربابی برای چند دهه قبل است و متناسب با شرایط اجتماعی و اقتصادی و اگر بخواهیم همون مناسبات رو در دوره معاصر به کار بگیریم باید منطقش رو هم در داستان به خواننده ارائه بکنیم.

پایان تلخ هم سخت هست و هم خطرناک چون باید بتواند خاطره ای خوب در ذهن مخاطب بسازد. طوری که تلخی اون خواننده رو دلزده نکنه. یعنی یک چیزی بیش از یک پایان شیرین به خواننده بدهد. کار سختی هست و باید ببینیم در عمل چه طورمی شود.
معمولا در داستان های عامه پسند پایان شیرین مخاطب پسندتر هست و بیشتر با فضای این داستان ها همخوانی دارد. بیشتر توی رمان های روشنفکری پایان های تلخ و سیاه به کار میره چون مخاطب دنبال مسائل جدی تری هست و تاب پایان های تلخ را دارد.
امیدوارم در پیاده کردن این پایان موفق باشی.

Marzeih 1397/02/02 ساعت 01:22 ب.ظ http://Marzeih.3434.joke

سلام من دارم یه رملن مینویسک که دختره داداششو تو یه اتش سوزی از دست میده و فک میکنه مرده داداششم همین فکرو میکنه داداشش میره خارج ولی خودش ایرانه....
یکم با عقل جور در نمیاد ‌پیشنعاد بدید چکار کنم

سلام
خب برای اینکه با عقل جور در بیاید باید برای هر چیز دلیل عقلی محکمی خلق بکنید. یعنی هیچ سوالی بدون جواب قانع کننده باقی نماند.
مثلا:
دقیقا باید مشخص کنید که طی چه اتفاقاتی اینها از هم دور می افتند؟
آیا برای پیدا کردن هم تلاش می کنند؟ چه چیزی باعث می شود این تلاش بی نتیجه بماند؟

درواقع خواننده اگر در جایی از خودش بپرسد که "می توانست برای پیدا کردنش فلان کار را بکند، چرا نکرد؟" و جوابی پیدا نکند منطق روایی رمان زیر سوال می رود و خواننده احساس می کند نویسنده داستان را خیلی آبکی سرهم بندی کرده.
اگرسیر اتفاقات را جز به جز بر اساس خواست نهایی خودتان (دور افتادن آنها از هم) با دلیل و منطق پیش ببرید و هیچ حفره ای در داستان باقی نماند خواننده می پذیرد.

خودتان را جای خواننده بگذارید و ببینید چه سوال هایی ممکن است برای خواننده پیش بیاید و آیا شما در رمان به این سوال پاسخ مستقیم یا غیرمستقیمی داده اید؟

موفق باشید

اطهر 1396/11/23 ساعت 02:18 ق.ظ http://atharmohsen1395.blogfa.com

سلام ...خسته نلاشید
راستش و بخواید من یه مدت ترانه مینوشتم...یه مدت شعر ،یه مدت دلنوشته...
اما نا خوداگاه هرچی واژه بود از ذهنم پرید ..
دلسرد شدم
حس میکنم تهی شدم و هیچ انگیزه ای درونم نیست واسه شعر گفتن...
دوس دارم به سمت نوشتن داستان رو بیارم نمیدونم کارم درسته یا نه ،اما علاقه زیادی به نوشتن یا خوندن رمانهای جنگی و شهادت و ... دارم
میشه راهنماییم کنید بتونم بنویسم?
مصاحبه با اسرا و .... لازمه تا بتونم اطلاعات کسب کنم?
راه درستش چیه???

سلام
برای نوشتن کارهای جنگی باید شناخت درستی از شخصیت ها و فضای جنگ داشته باشید.
من پیشنهاد می کنم کتاب های خاطرات رزمندگان و اسرا و همینطور کتاب هایی که درباره شهدا نوشته شده رو مطالعه بکنید. کتاب های خیلی خیلی زیادی توسط بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و همینطور حوزه هنری در این زمینه چاپ شده. اگر به این مراکز مراجعه بکنید می تونید از کتاب خانه آنها برای کار مطالعاتی استفاده بکنید.
موفق باشید

Maryam.hoseini 1396/11/04 ساعت 03:31 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید
من نویسنده ی تازه کاری هستم که دوتا رمان رو به صورت آنلاین دارم تایپ میکنم و نیاز به یه سری از نکات ویرایشی نگارشی داشتم اگه میشه مطالبی رو در موضوع در سایتتون بزارید متشکرم

ن عارفه 1396/10/19 ساعت 11:04 ب.ظ

سلام من نویسنده خوبی ام حتی یه رمانم نوشتم ولی متاسفانه به اسم دوستم آخه موضوعش مال اون بود فقط نمیتونم موضوع پیدا کنم کمکم کنید لطفا

سلام
قبلا خیلی درباره منابع سوژه برای نوشتن رمان صحبت کرده ایم
اما خیلی خلاصه اش:
بخش حوادث یا خبرهای جالب روزنامه ها یا سایت های خبری
خاطرات خودتان یا اطرافیانتان
الهام گرفتن از عکس یا تابلوی نقاشی
سفر کردن و آشنا شدن با موقعیت ها و مکان ها و آدم های جدید
خواندن کتاب های تاریخی
خواندن کتاب های بیوگرافی
و ...

باران 1396/09/26 ساعت 08:40 ب.ظ

سلام من از ۸ سالگی رمان هایی مثل بی خانمان می خوندم و از ۱۰ سالگی می نوشتم در اواسط رمان نوسی نام امید شده و ان را رها می کنم زیرا در هنگام خواندن رمانم احساس می کنم خسته کننده است

سلام
نویسنده باید انرژی ذهنی و جسمیش رو در دوره ی نوشتن رمان مدیریت بکند. چون نوشتن روزانه و در طول چند هفته و ماه کار طاقت فرسایی هست.
یک نکته هم اینکه عموما نویسنده ها نسبت به کاری که می نویسند در اکثر مواقع حس خوبی ندارند و همه اش فکر می کنند که باید یک کار عالی و بی عیب و نقص بنویسند که این هدفی خیلی دور از دسترس هست. نویسنده باید توجه اش را به پیشرفت گام به گام معطوف بکند و دست از کمالگرایی بردارد.

zahra 1396/06/27 ساعت 10:36 ب.ظ http://http:novelhome.blogsky.com

سلام مطالبتون عالی بود
راستش من ایده زیاد دارم ولی اصلا نمیتونم بنویسم تاحالا هم چند بار سعی کردم یه چیزی بنویسم ولی یه دوتا پارت که مینوشتم بقیشو میموندم درضمن رمانم زیاد خوندم ولی چه فایده

سلام
ممنونم از لطفتان
موضوعی که مطرح کردید خیلی کلی هست و نمی توانم نظر دقیق و درستی بدهم. به نظرم اگر رمان خوب خوانده باشید یک ذهنیتی باید از رمان نویسی داشته باشید و بر همان اساس پیش بروید.
شاید مشکل این باشد که رمان خوب نخوانده اید. رمان از نویسندگان بزرگ. مثلا داستایوسکی، تولستوی، یا از نویسندگان جدیدتر مثل موراکامی، استفن کینگ، پل استر و یا ...

سپیناز 1396/06/26 ساعت 07:00 ب.ظ

سلام..من عاشق رمان های فانتزیم و تا الان سه تا از رمان هام رو با همین ژانر نوشتم...خیلی کم پیش میاد که رمانم درباره زندگی واقعی باشه..من 13 سالمه و تا الان بیش از صد و چهل رمان خوندم...
رمان اولم اسمش شاهزاده منه:درباره یه دختر بود که شاهزاده و هم بازی دوران کودکیش پیداش میکنه..دختره هم یه قدرتای خارق العاده ای داشته..برادر این پسر هم همبازی همون دختر بود و جفتشون عاشق دختره بودن..تا این که طی یه سری اتفاقات دختره میفهمه اینا دوستش دارن ولی بعدش برادر کوچیک تر رو انتخاب میکنه..به اون بزرگه هم میگه تو داداشمی و فلان و اینا..خلاصه پرنسس و شاهزاده به خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکنن..
رمان دومم :درمورد دو تا دختر بود که علاقه خاصی به سگ ها داشتن..بعد از خرید اونها و تولد یه سالگیشونمیفهمن اینا آدمن..البته آدم آدم نه..یکیشون نیمه خوناشام بود و نیمه ساحره که در واقع عشق دختر داستان بود..اون یکی هم نیمه خوناشام و فرشته بود که عشق دوستِ دختر رمان بود..اینا هم بعد از پشت سر گذاشتن اتفاقاتی بهم میرسن..
رمان سومم :در باره ی خرس ها قطبیه..اونا انسانن اما جادو شدن و این قضیه رو هیچ کس به جز پادشاه نمیدونه..یه روز دختره(شخصیت اصلی)میره تو قلمرو شاهزاده تا شکار کنه که خرس ها میگیرنش..خلاصه اینم میره تو سیاهچال و پادشاه هم برای این که طلسم مردمش باطل بشه به پسره میگه که باید بره فلان جا..پسره هم که از خیلی قبل تر به دختره علاقه داشته قبول میکنه..اما به دختره درباره سفرشون دروغ میگه تا با خودش ببرتش..خلاصه هزار تا کار میکنه تا توجه دختره بهش جلب شه..بعد از این که دختره از پسره خوشش میاد تبدیل به آدم میشن و طی یه سری اتفاقات میرن سر خونه زندگیشون..
داستان چهارمم:در مورد دختریه که خیلی مغروره و پسرارو آدم حساب نمیکنه.فقط پیش دوستاش شوخی میکنه..البته اونم به زور..تا این که از ظاهرش خسته میشه و کم کم شیطنت رو شروع میکنه..ولی بازم نسبت به پسرا همونه..فامیلی دختر داستان با شخصیت پسر اصلی یکیه..طی یه سری اتفاقات(چقدر این جمله رو به کار بردم!!)یکی از دوستای دختره با یکی از دوستای پسره ازدواج میکنن و با هم(دختره-پسره و دوستِ دختره و دوستِ پسره)ااینا میرن شمال و برمیگردن..دختره هم یه آموزشگاه نقاشی داشته و رشتش معماریه..یه شب که میخواد برگرده بره خونه یه پسره رو میبینه که آش و لاش ته کوچه افتاده و هیشکی کمکش نمیکنه(دختره تازه خونه اشو جدا کرده بوده)به سمتش میره و برای اولین بار مستقیم کمک میکنه(طرف میدونه ناجیش کیه)از شانس بد یا خوب دختره طی اتفاقاتی میفهمه که این پسره برادر اون بوزینه است!!(همون پسره که فامیلیاشون یکیه و از هم تنفر دارن)خلاصه همه چی دست به دست هم میده تا پدر دختره که در واقع عموش بود واقعیت رو به پسره و دختره میگه..(دختره و پسره دختر عمو ان..مامان دختره از باباش جدا شد و با برادر شوهرش ازدواج کرد و زن برادر شورهشم موقع به دنیا آوردن پسر کوچیکه(همون که دختره کمکش کرده بود)از دنیا میره و پدره بچه هاشو میذاره پرورشگاه..)پسره از قبل به دختره علاقه داشته ولی دختره اصلا تو فاز عشق و عاشقی نبوده..خلاصه بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهایی بسی طولانی اینا هم میرن ازدواج میکنن..
*من همه ی رمان هام طنز هستن..چون خودم به شدت پر انرژی و شیطون هستم..البته شخصیتم مثل دختره تو رمان چهارممه ولی خب ..تو خانواده که آدم نمیتونه سرد و مغرور باشه..
راستش جدیدا موضوع برام کم شده..مثلا به هیچی فکر نمیکنم یهو یه چیزی میاد توش!!!ولی خب..وقتی ادامه اش میدم میبینم به درد نخوره..دنبال یه چیز خاصم..دوست دارم رمانمو با دوستام بنویسم ولی اونا فقط یه اسم مستعار به عنوان نویسنده بهم میدن و همکاری نمیکنن..از یک نواختی رمانام خسته شدم..دوست دارم یه موضوع خوب گیر بیارم..از نوشتن زندگینامه شخصی خوشم نمیاد..دوست دارم تخیلی باشه..البته گوش دادن به آهنگم میتونه ماثر باشه ولی خب من دنبال یه چیز خاصم..
اوه اوه..تومار شد...ممنون.بای

سلام
چقدر عالی که می نویسی. آن هم با این قدرت تخیل و استعداد. خیلی خوب هست. حتما ادامه بده. بیشتر مطالعه کن. مخصوصا مطالعه ی کتاب های چاپی خوب از نویسندگان بزرگ. باعث می شود در کارت بیشتر یادبگیری و پیشرفت کنی.
برای اینکه ایده های تازه تری داشته باشی باید مطالعه و مشاهده ات رو توی موضوعات متنوع زیادتر بکنی از اونها الهام بگیری. مثلا کتاب های تاریخی بخونی یا خبرهای جالب توی روزنامه ها و مجلات رو. و دیگه اینکه ببینی موضوعات روز چیا هستند. همه ی اینها ذهن رو تحریک می کنن که ایده های تازه ای خلق بکنه. هر چه مطالعه بیشتر باشه و مشاهده دقیقتر بیشتر نتیجه می گیری.
خوشحال شدم از خواندن کامنتت.
موفق باشی

عزیزی 1396/06/21 ساعت 05:48 ب.ظ

ولی من با نظر شما مخالفم چون اگه خودتون علاقه داشته باشید هیچی نا ممکن نیست شما سری به کانالم بزنید چیزای که نوشتم رو بخونید بعد نظر خودتون رو بدید
azizi_77...id@

dokhtar_rostaye@

سلام
آدرس کانال درست نبود.
به نظرم بهتر است یک وبلاگ شخصی برای خودتان داشته باشید.
وبلاگ بهتر است.

عزیزی 1396/06/11 ساعت 10:18 ق.ظ

باسلام‌ خدمت شما
من‌ میخوام ی کتاب بنویسم ولی نمیدونم پ موضعی خوبه من هیچ رمانی نخوندم ولی به نویسندگی خیلی علاقه دارم ی داستانم نصفش البته نوشتم ولی ن برای چاپ برای تمرین اونو تو کانال تلگرامم گذاشتم از شما خواهش می کنم بیایید کانالم و بخونید دربارش نظر بدید البته قدیمی تخیلی هست ی داستان دیگم دهرم مینویسم اونم برای تمرین اونم براتون بفرستم نظر بدید ممنون
@Azizi:id-tlegram
کانال تلگرام:dokhtar_rostaye@

سلام
تا زمانی که رمانی نخوانده اید نمی توانید چیز مناسبی در زمینه ی ادبیات داستانی بنویسید.
حتما باید رمان بخوانید. بدون مطالعه نمی شود نویسندگی کرد.
موفق باشید

darvin 1396/06/06 ساعت 05:00 ب.ظ http://50606643.blogfa.com

دوستان خوشحال میشم ب وبلاگم سربزنید دل نوشته هاموبخونین و نظرتونوبدین

موفق باشید

Mobina 1396/05/09 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام من 12 سالمه و رمان می خوانم و مطالعه ام زیاده معلممون هم خیلی من و یکی از دوستانم را تشویق کرد. من از 9 سالگی شروع به نوشتن کردم اما نه رمان داستان های کوتاه اما الان شروع به نوشتن رمان کردم . داستانم را شروع کردم ولی به دل خودم نیومد خیلی آبکی بود و من از نوشتن دست کشیدم دوست دارم کمکم کنید تا بتونم ادامه بدم باتشکر

سلام
با مطالعه و مشق کردن رمان می توانید قلم تان را پخته تر بکنید. عجله نکنید. با حوصله و صبوری در این زمینه باید پیش رفت.
موفق باشید

یه بنده خدا 1396/04/20 ساعت 09:53 ب.ظ

میشه از سایت خوبتون کمک بخوام .
یه موضوع پیشنهاد بدید .
من این کارا رو خیلی کردم ولی نشد.

سلام
موضوع را شما باید بر اساس شناخت خودتون و بر اساس علایق و دغدغه هاتون انتخاب کنید.
پیشنهاد ما نمی تواند کمک خیلی زیادی بکند.

یه بنده خدا 1396/04/01 ساعت 10:27 ق.ظ

موضوعی بع ذهنم نمیرسه. خواهش میکنم کمکم کنید یه موضوع پیشنهاد بدید.

موضوع را شما باید بر اساس دغدغه ها و علایق تان انتخاب کنید. تا چیزی مسئله و دغدغه ی شما نباشد نمی توانید از آن بنویسید. یکی دغدغه اش رابطه اش با دیگران هست. یکی مسئله اش فقر هست یکی مسئله اش عشق هست یکی مسئله اش مرگ و زندگی هست.
مسئله ی شما چیست؟ دغدغه ی شما؟
به غیر از آن. دوست دارید چه نوع کتاب هایی بخوانید: علمی-تخیلی/ پلیسی/ کارآگاهی/ عاشقانه/ فانتزی/ هنری؟

محمد هادی مرادی 1396/03/28 ساعت 09:56 ب.ظ

تاپکی دختری بود که لال بود او همراه با خانواده اش زندگی میکرد روزی با مردی اشنا شد که اسمش راجویر بود راجویر با اولین نگاهش با تاپکی یک دل نه صد دل عاشقش شد او به خواستگاریش رفت روز ازدواج که رسید راجویر تا دید که او لال است از عروسی بر خواست و از انجا رفت اما ناگهان تاپکی به حرف در امد و انقدر حرف زد که راجویر را سر جایش میخ کوب کرد زیرا تاپکی وقتی شنید که راجویر همچین حرف هایی به ‌پدر و مادرش میگوید سعی کرد حرف بزند و اخر هم حرف زد او راجویر را از خانه بیرون کرد و تا ابد خوشحال و بدون ادمهای بد زندگی کردند.

مهدیه 1396/03/05 ساعت 12:55 ق.ظ

سلام من میخوام. کتاب بنویسم میشه راهنمای کنید ممنون میشم

سلام
اول کتاب بخوانید
صدتا رمان جدی چاپ شده
بعد راه نوشتن رو هم پیدا می کنید

aisa.pakdel 1396/02/07 ساعت 07:54 ب.ظ

من اگه کم بگم فقط میتونم بگم عشق من خوندن رومانه تاحالاش خیلی رومان نوشتم ولی حیف بجز مجازی جای دیگه اشتراک نزاشتم

این هم شروع خوبی هست
می تونید به چاپ کاغذی اون هم فکر بکنید

رساله 1395/12/26 ساعت 09:49 ب.ظ

سلام من ی داستان واقعی ک شروعش از بازی کلش اف کلنز بود بنظرم اگه بخوام رمان را بنویسم خیلی قشنگ و جالب از اب درمیاد نمیخوام تو دفتر بنویسم و بخوام چاپ کنم دردسرای زیادی داره اما ی برنامه ی رمان نویسی میخوام لطفا راهنماییم کنید

سلام. اگر منظورت از برنامه رمان نویسی این تالارها و تایپیک ها و انجمن ها هستند می تونی توی وب سئرچ بکنی و به یکی از اینها بپیوندی.
اما من پیشنهاد می کنم اگر نوشتن رو دوست داری با دفتر شروع کن. یا مثلا توی برنامه کامپیوتری مثل آفیس وورد بنویس.
موفق باشی

تارا 1395/11/10 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام ببخشید میخواستم بدونم کجا باید رمانی که نوشتم را بگذارم

سلام
در گوگل موارد زیر را جستجو کنید:
انجمن رمان
تایپ رمان
تالار رمان
سایتها و تالارهای زیادی برای انتشار هست.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد