امروز به سری دیگری از سوالات دوستان که در بخش نظرات سایت طرح شده بود پاسخ دادم. برخی از سوال-جواب ها طوری بود که به نظرم آمد می تواند به کار دیگر دوستان رمان نویس هم بیاید. برای همین علاوه بر بخش نظرات, مهمترینشان را در این پست هم به صورت اختصاصی منتشر می کنم. این سوال ها را دوستان زیر مطرح کرده بودند: شایلین - زهرا- علیرضا-پانی-یه بنده خدا!
به خاطر کمبود وقت مجبور هستم کوتاه به سوالات پاسخ بدهم. شاید بعدا مطالب مفصل تری درباره ی برخی از مباحث نوشتم.
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید.
موضوعی به ذهنم نمیرسه. خواهش میکنم کمکم کنید یه موضوع پیشنهاد بدید.
پاسخ:
موضوع را شما باید بر اساس دغدغه ها و علایق تان انتخاب کنید. تا چیزی مسئله و دغدغه ی شما نباشد نمی توانید از آن بنویسید. یکی دغدغه اش رابطه اش با دیگران هست. یکی مسئله اش فقر هست یکی مسئله اش عشق هست یکی مسئله اش مرگ و زندگی هست.
مسئله ی شما چیست؟ دغدغه ی شما؟
به غیر از آن. دوست دارید چه نوع کتاب هایی بخوانید: علمی-تخیلی/ پلیسی/ کارآگاهی/ عاشقانه/ فانتزی/ هنری؟
سلام من میخوام یک رمان بنویسم اما سوژه خوبی ندارم . میشه بهم چند سوژه بدین. ممنون
پاسخ:
سلام. لای یک روزنامه - بخش حوادث را باز کنید وبخوانید. می بینید دنیایی از سوژه ریخته.
باید به دقت دور و برتان را نگاه بکنید.
سوژه ها ما را محاصره کرده اند.
با سلام سالهاست ک فکرمیکنم باید داستانمو بنویسم ،حتی نمیدونم چطورشروع کنم و دلیلشم اینه که داستانم برای من خیلی مهم وجذاب هست وباید به بهترین نحونوشته و چاپ بشه اگر امکان داره همکاری کنید و بگید من ازکجا شروع کنم
پاسخ:
سلام. به نظرم اشکال کار همین هست که شما می خواهید در همان کتاب اول "شاهکار بنویسید" و رمان "به بهترین نحو" نوشته بشود.
تا زمانی که همچین هدفی دارید نمی توانید نوشتن رمان را شروع کنید. این طرز فکر بازدارنده هست. این یک نوع کمالگرایی هست و باعث طفره رفتن شما از نوشتن می شود. حتما کتاب "اگر می توانید حرف بزنید می توانید بنویسید" از سالزمن را بخوانید.
ببخشید من دارم رمان مینویسم و این سومین بار که دارم از اول مینویسم همیشه اول داستان رو بد شروع میکنم میشه بگید اول داستان رو چجوری شروع کنم به چه نکاتی با توجه داشته باشم؟
پاسخ:
سلام. برای اینکه بتوانید رمان را به خوبی پیش ببرید و به پایان برسانید در ابتدا اول:
شروع - میانه - پایان
رمان را مشخص بکنید. یعنی در یکی-دو سطر برای خودتان بنویسید که شخصیت اصلی کی هست؟ مشکل و مسئله ی فعلی او چی هست؟ می خواهد به چه چیزی برسد یا چه چیزی به دست بیاورد؟ با چه موانعی در راه رسیدن به خواسته اش مواجه هست؟ چه حوادثی را پشت سر خواهد گذاشت؟ و پایان داستان چه خواهد بود؟ به خواسته اش می رسد یا نه؟
در چند سطر خلاصه ی کلی رمان را بنابر سوال های بالا بنویسید و بگذارید پیش روی تان.
بعد هر کدام از آن سه بخش را گسترش بدهید. قدم به قدم. این خلاصه ی چند سطری تبدیل خواهد شد به چند پاراگراف. بعد هر کدام از آن پاراگراف ها را به صورت خلاصه صحنه های داستان گسترش بدهید. یعنی خلاصه ی هر صحنه ی مهم رمان را جداجدا بنویسید. اینطوری پیش از آنکه رمان را شروع بکنید مسیر کلی را برای خودتان ترسیم کرده اید و می توانید از ابتدا تا انتهای رمان را پیش بروید چون نقشه راه پیش چشمانتان هست.
سلام.من نسبتا خیلی وقته که رمان و زندگینامه مینویسم ولی واقعا مطمئن نیستم که خوب باسه و مهم ترین مشکلم اینه که نمیدونم چطور رمانم رو طولانی کنم.
مثلا:در این غروب سرد زمستانی که همچون روح و وجودم سرد است منتظرم.
این بخشی از رمانمه.ولی بیشتر از چند صفحه نمیشه.
ممنون میشم کمکم کنید
پاسخ:
سلام. بهتر است به جای عبارت "طولانی کردن" رمان از عبارت "گسترش دادن" استفاده کنیم. گسترش دادن رمان باید "بامعنی" باشد. یعنی ما که نمی خواهیم فقط کاغذ سیاه بکنیم و کتاب را قطورتر بکنیم. با همچین نیتی فقط آب به کتاب خواهیم بست تا فربه تر شود.
بنابراین داستان ما باید تا آنجایی ادامه یابد که یک مضمون و یک معنا را در داستان شکل بدهد.
اولین نکته هم این هست که ببینیم آیا ایده ای که برای نوشتن انتخاب کرده ایم آیا قابلیت نوشتن یک رمان را دارد؟ ممکن هست یک ایده فقط در یک داستان کوتاه یا نهایتا در یک داستان بلند قابل بسط دادن باشد.
نکته ی دیگر هم اینکه: بسط و گسترش داستان با حرکت شخصیت اصلی پیش می رود. یعنی شخصیت اصلی ما باید به دنبال چیزی باشد و در راه رسیدن به آن با موانع درونی یا بیرونی در کشمکش باشد تا داستان به پیش برود. این پایه ی طرح ریزی رمان هست: شخصیت+کشمکش= حرکت رو به جلوی داستان.
امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا در یک یادداشت اختصاصی به این مسئله بپردازم.
سلام . من ادمی هستم که هر روز موضوع جدیدی به ذهنش میاد و راحت میتونه یه داستانو شروع کنه البته داخل ذهن خودم .ولی مشکل اینجاست وقتی میخوام اونو روی کاغذ بیارم یکم به مشکل بر میخورم یعنی اینکه نمیدونم چجوری اون محیطو توصیف کنم که ادم بتونه تصور کنه . از یه جهت از نوشتن های طولانی که بی معنی باشه هم بیزارم ولی وقتی به چیزی که نوشتم نگاه میکنم احساس میکنم چرته . مثلا دوست دارم رمان عاشقانه بنوسیم و شروعش هم کردم ولی نمیدونم چه سوژه ای پیدا کنم تامثلا این دو نفر همدیگه رو ملاقات کنن . هر چیزی که در این رابطه به ذهنم میرسه حس میکنم کسل کننده و تکراریه من دنبال یه چیز جالب و کمیاب هستم ولی نمدونم چجوی باید پیداش کنم
سلام
به نظرم اگر به اندازه ی کافی رمان خوب و درجه یک نخوانده اید، رمان خوب بخوانید و با دقت هم بخوانید. یعنی سعی کنید روی تک تک بخش ها و عناصر و تکنیک هاش دقت کنید، مثلا چه طوری شروع کرده؟ اطلاعات داده؟ یک کنش و عمل داستانی رو بیان کرده؟ صحنه (زمان و مکان) وقوع اتفاقات رو شرح داده؟ درباره ی ویژگی های شخصیت حرف زده؟ ... اینها رو با دقت بررسی کنید. مثلا ده صفحه ی ابتدایی 20 تا رمان رو به این شیوه بخونید تا بتونید از زیر و بم کار نویسنده ها سر در بیارید.
و بعد اگر حوصله داشتید از روی رمان ها مشق کنید. اونها رو توی دفتر یا کاغذ بنویسید. همون ها رو بخونید ببینید چه حسی بهتون میده. اینطوری می تونید هم نگاه درستی به رمان نویسی پیدا بکنید و هم با حس خودتون کنار بیایید.
سلام من میخوام یه رمان خاص و فانتزی بنویسم و خیلی فکر کردم اما به موضوع جالبی نمیرسم و راستش زمان زیادی هم ندارم به نظرتون باید چی کار کنم
سلام
رمان نوشتن وقت و حوصله می خواهد
طوری که بتونی حداقل یکی-دو ماه درگیر کار باشی
اینطوری عجله ای نمیشه رمان نوشت
نمیوگدونم داستان درباره ی چی باشه
درباره ی هر چیزی که دوست داری. هر چیزی که هیجان زدت بکنه. هر چیزی که خودت از خوندنش لذت ببری.
از تجربیات خودت استفاده کن. از بین اون چیزهایی که تجربه کردی چه چیزی خوندنش برای دیگران می تونه جذاب باشه؟
خبرها رو بخون. اتفاقات عجیب غریب. خاطرات دیگران.
تخیلت رو به کار بنداز.
اگه یه روز از خواب بیدار بشم و ببینم یه دست ندارم ...
اگه یه روز از خواب بیدار شم ببینم همه ی اعضای خانواده به مسافرت رفتند و یک یادداشت گذاشته اند که رفته اند بدون اینکه بگویند کجا رفته اند و چرا تو را نبرده اند ...
اگه یه روز برم تو خیابون و خبرنگارها و گزارشگرها بهم هجوم بیارن و بگن که توی مسابقه یک جایزه ی خیلی خیلی بزرگ برده ام ....
اگه یه روز؟
سلام.. من یه رمانم رو کامل نوشتم. و حالا میخوام برخلاف رمان قبلیم که غمگین بود یه رمان کلکلی و طنز بنویسم. به نظر شما چه موضوعاتی میشه تو رمان های کلکلی پیاده کرد. یا اینکه در چه زمینه هایی باید طنزش کنم؟
سلام
من آشنایی چندانی با این ژانر (کلکلی) ندارم(!). اما برای نوشتن کار طنز می شود روی هر چیزی دست گذاشت.
سلام من چهارده سالمه و من دقیقا نمیدونم که اول انشا هام رو باید با چه نوع جمله ایی شروع کنم و راجب چه موضوعی بنویسم اگر ممکنه چند موضوع بهم بگید چون سنم کمه فعلا دغدغه ی ذهنی خاصی ندارم ممنون
سلام
موضوع هر چیزی می تونه باشه. هر تجربه ای که در زندگی نداریم یا هر مسئله ای که باهاش مواجه میشیم. از مسائل مربوط به مدرسه تا اتفاقات داخل خانه و روابط خانوادگی. یا خیالات و رویاهایی که خودمان را با آنها مشغول می کنیم.
سلام و درود خدمت شما.
حدوداً از کلاس سوم راهنمایی نوشتن رو شروع کردم بارها ۱۰۰ صفحه و ۵۰ صفحه نوشتم ده سال پیش رمانی با ۳۵۰ صفحه نوشتم ولی متاسفانه همیشه هر وقت رمانهام رو میخوندم بدون هیچ فکری پاره ش میکردم چون احساس میکردم اصلا به درد نمیخوره در حالی که هر وقت اطرافیانم نوشته هام رو میخوندن لذت میبردند و اصرار داشتن که استعداد نویسندگی دارم الان ده سالی هست که قلم نزدم و به تازگی میخوام شروع کنم ولی متاسفانه مشکلی که هیچ وقت نداشتم الان برام یه معضل شده و اونم سوژه برای نوشتنه همیشه موضوعات ناب و خاص و زیبایی به ذهنم میرسید ولی متاسفانه الان سوژه های زیبایی که همیشه در ذهنم بود منو تنها گذاشتن و موضوعات روزمره و مشکلات و مسائل روزمره منو برای نوشتن به ذوق و شوق نمی آرن تا شروع کنم لطفاً منو راهنمایی کنید ممنون از شما.بدرود
سلام
برای اینکه ذهن ما خروجی خوبی از ایده ها و سوژه ها داشته باشد، باید ورودی خوبی هم در اختیارش قرار بدهیم. یعنی تا مواد خامی در ذهن ما ننشیند، قوه ی خلاقه ی ما چیزی برای کارکردن نخواهد داشت.
به نظرم باید (البته اگر در حال حاضر این کار را نمی کنید) محتوای بیشتری از دنیای پیرامونی جذب بکنید.
1. با فیلم دیدن (داستانی یا مستند)،
2. کتاب خواندن (در زمینه های مختلف مثل تاریخ یا زندگینامه و همچنین رمان و داستان)،
3. گشت و گذار در محیط های تازه، (جاهایی بروید که نرفته اید، البته نیازی به سفرهای دور و دراز و پر هزینه نیست و توی همان شهر خودتان هم می توانید وارد محله های تازه بشوید).
4. معاشرت با آدم ها و دقیق شدن در آدم های اطراف. نشستن پای حرفها و خاطرات آدم ها.
5. مرور خبرهای جالب و عجیب. خبرهای آدم هایی که دست به کارهای تازه ای می زنند. از این خبرها که آدم ها توی کف اقیانوس یا نوک قله مراسم عقد و نامزدی می گیرند. یا اخبار آدم هایی که عادات عجیب غریبی پیدا می کنند (مثلا یکی را پیدا کرده بودند که آشغال توی خانه اش جمع می کرد).
6. از آثار هنری دیگری مثل تابلوی نقاشی. عکس، مجسمه، موسیقی و حتی اشیا, خیلی ساده هم می توان ایده برای نوشتن گرفت.
البته همه ی کارهای فوق را باید با مشاهده گری دقیق انجام بدید. از زوایای مختلف بررسی بکنید و جزئیات را خوب بررسی بکنید.
بعد از اینکه محتوای تازه ای از بیرون در درونتان جذب کردید می توانید با تمرینات خلاقانه مثل طوفان ذهنی، به ایده های داستانی برسید.
البته فراموش نکنید که رسیده به ایده ی خوب و بکر و تازه زمان بر هست. انتظار نداشته باشید که در همان تلاش اول نتایج شگفت انگیزی به دست بیاید. تمرین و بازی با سوژه ها و ایده ها را آنقدر ادامه بدهید تا به گنج مورد نظر برسید.
و نکته ی پایانی اینکه: برای نوشتن در سنین بالاتر (بعد از پشت سرگذاشتن دوره نوجوانی و جوانی) باید حتما دغدغه مند باشید. برای اینکه بفهمید آیا دغدغه مند هستید یا نه باید در خودتان دقیق شوید. مسائل اساسی و حیاتی که شما نسبت به آنها حساس هستید و فکر می کنید حرفی برای گفتن دارید را تشخیص بدهید.
با توجه به این مسئله خواهید فهمید که قرار نیست هر ایده و سوژه ای را بنویسید و در ضمن متوجه می شوید که در چه زمینه ای قرار است قلم بزنید و در همان محدوده ایده ها و سوژه ها را رصد خواهید کرد.
سلام خسته نباشید
رمان های زیادی خوندم که همه معروف وپر طرفدار هستن حتی خودمم رمان اسطوره رو نوشتم که مورد استقبال رمان خوان ها قرار گرفت اما مشکل من اینه که موضوع های زیادی تو ذهنمه واین باعث میشه نتونم سر یه موضوع خیلیییی خیلییی تمرکز کنم لطفا بگین چیکارکنم
سلام
بهتره یک دفتر یادداشت مخصوص این افکار پراکنده داشته باشید و موقع نوشتن رمان کنار دستتون باشه. هر موقع ایده و فکر تازه ای به ذهنتون رسید اون رو در حد یک سطر توی دفتر ایده ها یادداشت بکنید و بعد دفتر رو ببندید و برگردید به ادامه نوشتن. به هیچ وجه خودتون رو درگیر ایده ی تازه نکنید و به نوشتن رمانی که در دست دارید ادامه بدید. وقتی ایده رو توی دفتر یادداشت بکنید خیالتون راحت هست که اون رو فراموش نمی کنید و بعد از اتمام کار فعلی می تونید اون رو مرور بکنید و در صورتی که ارزشش رو داشت به عنوان موضوع یک کار تازه توی برنامه بگذارید.
سعی کنی خودتون رو به نوشتن و ادامه دادن کاری که در دست دارید عادت بدید.
یک نکته ی دیگه هم اینکه: سعی کنید خط داستانی و مضمونی روشنی برای رمانی که در حال نوشتنش هستید ترسیم بکنید. اینطوری دیگه هر موضوعی نمی تونه وسوسه کننده باشه چون می دونید که در حال نگارش چه نوع داستانی هستید و خط داستانی و خط مضمونی اون چی هست. اگر نسبت به اون چیزی که می نویسید خودآگاهی نداشته باشید هر ایده ی تازه ای می تونه وسوسه کننده باشه. اما اگه بدونید دارید دقیقا چی می نویسید خیلی راحت می تونید در برابر ایده های تازه مقاومت بکنید و رمان رو ادامه بدید.
سلام خسته نباشید.
من یه رمان نوشتم که خیلی معروف شد اسمشم رمان اسطوره هس .موضوع های زیادی توذهنم هست اما نمیدونم با این همه موضوع چیکار کنم ؟!!مثلا وقتی دارم عاشقانه مینویسم یهو تو ذهنم میادکه یه داستان درباره ی بچهای کار بنویسم نمیدونم چیکار کنم
سلام
بهتره یک دفتر یادداشت مخصوص این افکار پراکنده داشته باشید و موقع نوشتن رمان کنار دستتون باشه. هر موقع ایده و فکر تازه ای به ذهنتون رسید اون رو در حد یک سطر توی دفتر ایده ها یادداشت بکنید و بعد دفتر رو ببندید و برگردید به ادامه نوشتن. به هیچ وجه خودتون رو درگیر ایده ی تازه نکنید و به نوشتن رمانی که در دست دارید ادامه بدید. وقتی ایده رو توی دفتر یادداشت بکنید خیالتون راحت هست که اون رو فراموش نمی کنید و بعد از اتمام کار فعلی می تونید اون رو مرور بکنید و در صورتی که ارزشش رو داشت به عنوان موضوع یک کار تازه توی برنامه بگذارید.
سعی کنی خودتون رو به نوشتن و ادامه دادن کاری که در دست دارید عادت بدید.
یک نکته ی دیگه هم اینکه: سعی کنید خط داستانی و مضمونی روشنی برای رمانی که در حال نوشتنش هستید ترسیم بکنید. اینطوری دیگه هر موضوعی نمی تونه وسوسه کننده باشه چون می دونید که در حال نگارش چه نوع داستانی هستید و خط داستانی و خط مضمونی اون چی هست. اگر نسبت به اون چیزی که می نویسید خودآگاهی نداشته باشید هر ایده ی تازه ای می تونه وسوسه کننده باشه. اما اگه بدونید دارید دقیقا چی می نویسید خیلی راحت می تونید در برابر ایده های تازه مقاومت بکنید و رمان رو ادامه بدید.
سلام.
این سوژه های واسه داستانای عادی میشه... داستانای فانتزی چی؟ایده هایی مث نارنیا و هری پاتر و پرسی جکسونو از کجا بیاریم؟
ثانیا واسه یه داستان معمایی پلیسی چجوری شروع کنم و داستانو چجوری پیش ببرم؟
باتشکر
سلام
برای رسیدن به سوژه های فانتزی کافی هست به شیوه های خلاقانه متوسل بشیم.
یکی از این راه ها به پرسش گرفتن همین مسائل روزمره با این جمله هست: (چی میشد اگه؟)
-چی می شد اگه وقتی کامد لباس ها رو باز می کردم می دیدم اون ورش یه باغ سرسبز هست؟
- چی می شد اگه یه روز از خواب بیدار می شدم و می دیدم توی یه اتاق دیگه ای هستم که نمی دونم کجاست؟
- چی می شد اگه یه روز می فهمیدم می تونم پرواز کنم؟
-چی می شد اگه با زدن دکمه ی ساعتم زمان می ایستاد؟
- چی می شد اگه می تونستم مثل عنکبوتا از روی دیوار بالا برم و تور بندازم؟
- چی می شد اگه می فهمیدم هدیه ی تازه ای که دوستم بهم داده قدرت جادویی داره؟
در همه ی این سوال ها تمرکز ما بر این هست که: چی می شد اون اتفاق همیشگی نمی افتاد و یه اتفاق دیگه ای می افتاد.
-اگه هر روز با باز کردن در خانه وارد خیابان همیشگی میشم، امروز در رو باز کنم و ببینم یک قطار داره از جلوی خونه رد میشه و توی هوا به جلو می ره و بوق می زنه.
-اگه هر روز مجبورم پولای توی جیبم رو بشمارم و نگران تموم شدنشون باشم، اما اینبار هر بار که دست می کنم اون تو یه بسته پول تازه میاد تو دستم.
بنابراین می بینید که با دخل و تصرف کردن توی واقعیت میشه به یک جهان فانتزی و تخیلی دست پیدا کرد. باید قوه تخیل خودت را به کار بیاندازی.
--
داستان های معمایی هم از اونجایی شروع میشه که یک معما طرح میشه و کارآگاه یا پلیس تلاش می کنه معما رو حل کنه.
مثلا: یک نفر کشته میشه و باید قاتلش پیدا بشه. / یک شی باستانی از موزه دزدیده میشه و باید سارق پیدا بشه.
سلام و خسته نباشید. من 14 سال دارم و خیلی وقته که دنبال موضوعی میگردم برای نوشتن. ولی متاسفانه هر ایده ای به ذهنم میرسه نویسنده دیگری از قبل آن را نوشته. من میخوام موضوع رمانم ناب و جالب باشه. ولی ذهنم به جایی قد نمیده. به نظرتون مشکل از سن کم من هست یا چیز دیگه؟
سلام
برای آنکه خروجی (ایده و دست مایه) خوبی داشته باشیم باید ورودی (اطلاعات اولیه) خوب و زیادی هم داشته باشیم. تجربه و مشاهده اولین راهی هست که می توانیم مواد خام لازم برای کارمان را از آن طریق به دست بیاوریم. طبیعتا در سنین پایین ما تجربه ی زندگی خیلی کمی داریم و هنوز با مسائل اصلی زندگی برخورد نکرده ایم و تجربه ای در این باره نداریم. بنابراین مشکل شما شاید به این دلیل باشد.
باید از چیزهایی بنویسی که هم برایت جذاب هست و هم درباره ی آن تجربه ی کافی داشته باشی.
سلام من قلم خوبی دارم اما تو انتخاب موضوع ضعیفم یکساله ک هیچی ننوشتم بخاطر انتخلب نکردن موضوع
سلام
انتخاب موضوع از دغدغه های روزانه ما سرچشمه می گیرد. باید به خودت نگاه بکنی. چه چیزی برایت مهم هست. درباره ی خودت، درباره ی جامعه. مثلا یکنفر درگیر عشق هست از همان می نویسد. یکنفر درگیر بیکاری و بی پولی هست همان را سوژه می کند. یکنفر فکر می کند دچار خودکم بینی هست یکنفر فکر می کند باید از خانواده اش مستقل شود ... همه ی اینها دغدغه های درونی هستند و می توانند به موضوع نوشتن تبدیل شوند. پس باید از خودت شروع کنی. همچنین دغدغه های اجتماعی. مثلا بی عدالتی یا خشونت یا ... دغدغه ی خیلی از نویسنده ها بوده.
باید از چیزی بنویسی که هم مشغله ی ذهنی ات شده و هم برایت جذاب هست.
سلام خسته نباشی ببخشید من به دنبال موضوعی هنری هستم برای نوشتن رمان اگه میشه ی نظر بدید ممنون میشم
سلام
متوجه منظورتون از "رمان هنری" نیستم. رمانی درباره هنر؟ یا رمان ادبی-هنری-روشنفکری؟
اگر منظورتان دومی هست، همه ی موضوعات اساسی و جهان شمول می توانند موضوع باشند: مرگ/زندگی/سرنوشت/خیر و شر/ایثار/...
منم دنبال یه ایده جالب هستم
سلام خسته نباشین. من مدتی هست که دارم رمان مینویسم.اولین کارمم به پایان رسیده. اما تو انتخاب موضوع رمان بعدی و جمع اوری اطلاعات راجبش، به مشکل بر میخورم. شما پیشنهادی دارید؟
مثلا راجب شغل های مختلف، چطوری میشه اطلاعات دقیق کسب کرد؟
یا چطوری موضوعاتی رو پیدا کنم که بشه از داخلشون یک داستان در اورد؟
سلام
برای آشنایی با شغل های جدید باید با محیط کاری اون شغل و وظایف شغلی و شرایطش آشنا بشید بهترین راه گفتگو کردن با افراد توی مشاغل گوناگون هست و دریافت اطلاعات
سلام و خسته نباشید
من استعداد نویسندگی دارم و همه میگن ک دست ب قلمم خوبه. چند وقتیه شروع کردم ب تحقیق درباره انواع داستان ها و عناصر اون ها. تخیل خوبی هم دارم ک متاسفانه صرفا حول محور خودم، زندگیم و تجربیاتم شکل میگیره چون حضورم در اجتماع کمرنگ بوده و حس میکنم این ذهنم رو محدود کرده. از طرفی ب ی راهنما نیاز دارم برای این ک بتونم تو این راه پیشرفت کنم اما نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم؟ دو نکته رو هم لازم میدونم بگم ک هم واقع بین هستم و انتظار ندارم ب سرعت ی شاهکار ادبی داستانی خلق کنم هم شروع ب مطالعه رمان کردم و ب حوزه هنری شهرم هم سری زدم ک اغلب حضور ندارن!
سلام
ممنونم
اصل همون تجربیات و دریافت های شخصی هست. برای گسترده تر کردن این تجربیات میشه توی اجتماع گشت و از نزدیک مشاهده کرد و گفتگو کرد. حتی فیلم دید و کتاب خوند. زندگی نامه و خاطرات و کتاب های تاریخی. همه ی اینها می تونه تجربه ی ما رو از زندگی غنی تر بکنه. سخت نگیر. اصولا خلق و خوی کسانی که به نویسندگی روی می آورند گوشه نشینی و انزوا و تنهایی هست. شاید حتی آدم خیلی اجتماعی و اهل جمع باشند اما ترجیح بدهند خلوت نشینی بکنند. ولی به وقتش میشه از این گوشه نشینی فاصله گرفت.
من هم موقعی که شروع کردم جایی رو نمی شناختم. از طریق خوندن مجلات و روزنامه ها تونستم وارد فضای ادبیات بشم و آدم ها و آثار رو بشناسم. کافی هست سر نخ قضیه را پیدا کنید. چندتا اسم و چندتا کتاب. قبل از هر چیزی اول عضو یک کتابخانه عمومی توی شهرتون بشید. مخصوصا کتابخانه مرکزی یا کتابخانه ای که مخزن بهتری داره. به کتابفروشی های شهرتون سر بزنید. معمولا کتابفروشی ها پاتوق اهالی کتاب و نویسندگان و شعرا هست. حوزه ی هنری هم معمولا جلسات ادبی داره. حالا شاید توی شهرهای کوچیک چندان فعال نباشند اما شاید گه گداری جمع بشن.
چشم به راه راهنما و استاد و این چیزها نباش. اگر کتاب های رمان خوب از نویسندگان بزرگ رو بخونی خودت رفته رفته می تونی تشخیص بدهی که چقدر توی مسیر درست هستی یا نیستی.
اگر اهل کتابی هم دور و برت بود می توانی نشان آنها بدهی تا نظر بدهند یا بخشی از کار را توی اینترنت منتشر بکنی تا بازخورد ها را دریافت بکنی. مثلا توی وبلاگ یا شبکه های اجتماعی.
با آرزوی موفقیت
سلام
من زندگینامه می نویسم عر چه سعی می کنم نمی تونم گسترش بدم چه کار کنم؟
سلام
از کتاب هایی که درباره زندگینامه نویسی هست کمک بگیرید. نوشتن زندگینامه شامل یکسری نکات میشه که من تا ندونم نمی تونم چیزی بگم. البته آشنایی چندانی هم با این زمینه ندارم.
طبیعتا شما باید مواد کافی از زندگی کسی که دارید درباره اش می نویسید داشته باشید. یعنی جزئیات زیادی درباره زندگیش بدونید. بعد باید دوره های مختلف زندگیش رو مشخص بکنید. اگر در بخشی از این دوره ها مواد کمی دارید باید با تحقیق مستندات بیشتری به دست بیارید.
سلام من دارم زندگینامه می نویسم اما نمی تونم گسترشش بدم باید چه کار کنم؟
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیزم.من هم تاحدودی استعداد نوشتن تو خودم میبینم قبلا هم داستان های کوتاه عاشقانه مینوشتم اما بقول شما اصلا نمیتونستم گسترش بدم و فکر کردن ب اینکه سوژش چی باشه دیگه خیلی داره اذیتم میکنه چون ب هیچ نتیجه ای نمیرسم .خودمعاشق داستانایه عاشقم .رمان هم زیاد خوندم .از شما میخام به چند تا سوژه اشاره کنین لطفااا
سلام
سعی می کنم درباره ایده پیدا کردن هم بنویسم.
سلام ، من 14 سال دارم و تاحالا دو تا داستان نوشتم. ولی تاحالا نمیدونستم که داستانام ارزش چاپ یا به اشتراک گذاشتنو داره یا نه ؟ ولی با کمک شما و وبتون میتونم داستانمو بهتر کنم ، واقعا ممنونم بازم از این راهنمایی ها بکنید
سلام
ممنونم از لطفت
آرزوی موفقیت دارم برات
با سلام
من خیلی به رنان نویسی علاقه دارم اما اصلا نمی تونم احساسات شخصیت ها رو داخل رمان نقش ببندم
سلام
برای اینکه بتونید ارائه ی خوب و دقیقی از احساسات شخصیت داشته باشید باید در هر صحنه خودتون رو به جای اون قرار بدهید و در ذهن اون قرار بگیرید. باید تعریف مشخصی از هدف شخصیت در هر صحنه داشته باشید.
سلام من چند تا ایده پیدا کردم ولی یکم که راجبش نوشتم بعد به یکی از دوستام که خودش کارش اینه نشون دادم میگفت ایده تکراریه اگر اینجوری باشه ما باید کل رمانارو بخونیم که ایده ای که مینویسیم راجبش تکراری نباشه میگفت نباید تقلب باشه خب اگر ما یه چیزایی رو از رمانای دیگه برنداریم که هیچ وقت نمیتونیم رمان بنویسیم بعد اینکه خیلیا مسخره میکنن بخاطر همین اعتماد به نفس آدم رو کلا تخریب میکنن واقعا یه وقتایی باورم میشه که رمانام مسخره ان از بچگی خیلی تشویقم می کردن میگفتن انشاهات عالیه یا داستانایی که تو بچگی به طنز می نوشتم معلمم هم گفت بیشتر تلاش کنی حتما یه نویسنده ی خوب میشی ولی الان بعضی وقتا به استعدادم شک میکنم بخاطر همین دیگه اصلا نمیتونم درست واسه سوژه فکر کنم چون همش ذهنم مشغول اینه که رمانم بد میشه بخوام میتونم ولی دیگران امیدم رو متلاشی میکنن حالا نمیدونم باید چیکار کنم
سلام
اگه سعی کنیم نگاهی شخصی به موضوع مورد نظرمون داشته باشیم و به اندازه کافی راجع به ایده داستانی مون فکر بکنیم احتمالش کم خواهد بود که نتیجه ی کارمون شبیه رمان های پیش ازما بشه.
مشکل از اونجا شروع میشه که ما همان اولین چیزهایی که به ذهنمان می رسد می نویسیم. و از آنجایی که ذهن ما با رمان ها و داستان هایی که خوندیم و فیلم هایی که دیدیم انباشته شده است این احتمال وجود دارد که به صورت ناخواسته و ناخودآگاه تحت تاثیر تجربیات قبلیمون نوشته ی خودمون رو پیش ببریم.
اما اگر در هنگام نوشتن به همون راه اول اکتفا نکنیم و راه های دیگه رو هم بررسی بکنیم می تونیم به سمت خلق یک ایده ی بکر و تازه حرکت بکنیم.
سلام من چجوری می تونم رمان نویسی کنم ؟؟؟؟؟
سلام
اول مطالعه. رمان های خوب بخوانید.
بعد هم مشق کنید.
بعد هم نتیجه را به اهل فن نشان بدهید.
از مطالب سایت ما هم می توانید استفاده بکنید.
سلام.من چند باری رمان نوشتم و اولش بار میخوام فکر کنم درمورد چی بنویسم یه دور داستان رو برای خودم مرور میکنم اما آخرای داستان یا نظرم عوض میشه یا رمانم اونجوری که فکر میکنم ته نداره یا هم دیگه علاقه ای به ادامه دادنش ندارم.لطفا کمکم کنید که چجوری بنویسم تا این مشکلات پیش نیاد.
سلام
جواب این سوال رو نمیشه همینطوری داد. چون نمی دونم چه جور رمانی بوده و چه طور پیش رفته اید که این مشکلات پیش آمده. اما چند تا نکته ریز شاید گفتنش بد نباشد:
1. ایده آل گرایانه فکر نکنید. اینکه هی به خودتان بگویید که باید رمان رو خیلی شاهکار و خیلی عالی و عجیب غریب به پایان ببرم. این طور نگاه باعث می شود که از نوشتن و تمام کردن کار طفره بروید. اگر قبلا به کل رمان فکر کرده اید طبق همون پیش برید و کار رو تموم کنید. بعد کار رو یک مدت بگذارید کند. به چند نفر هم بدید که بخونن و نظر بدهند. بعد که کامنت ها رو گرفتید مجدد کار رو بخونید. اگر نظرات منفی بود می توانید تغییر بدهید. ولی اگر دیگران پسندیدند زیاد مته به خشخاش نگذارید.
اگر چندبار تمام کردن رمان را تمرین کنید می تونید به این مسئله فائق بیایید.
2. می تونید چندتا پایان بندی متفاوت بنویسید و نتیجه هر پایان رو روی مخاطبان محدودتون امتحان کنید تا ببینید نظر اونها چی هست.
3. با صبر و حوصله پیش برید. اگر تلاش کنید که زود به اخر کار برسید و از شر نوشتن خلاص بشید کار رو سمبل می کنید و در نتیجه کار سر و شکل پیدا نمی کنه و نیتجه هم بد میشه و خودت رو اذیت می کنه.
سلام من ۱۲ سال دارم ومی خواهم از الان شروع کنم ولی نمی توانم
سلام
حتما می توانید. به شرط اینکه علاقه و پیشتکار داشته باشید.
از مطالعه شروع کنید تا با رمان نویسی آشنا شوید.
بعد هم دست به قلم ببرید و از چیزهایی که دوست دارید و تجربیاتی که داشته اید بنویسید.
با آرزوی موفقیت