آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

چگونه رمان خود را شروع بکنیم؟

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

متن کامل در ادامه ...

 

 

سوال سارا: سلام ببخشید مزاحم شدم من میخوام یه رمان از زندگی خوم بنویسم. از گذشتم بگم تا اینده چجوری باید شروع کنم اصلا نمی فهمم؟


پاسخ من:

پاسخ این سوال در درجه ی اول «مطالعه» هست. مطالعه ی رمان های بسیار، و البته رمان هایی که بر اساس زندگی واقعی نوشته شده اند یا رمان هایی که به شیوه ی خود-زندگینامه (اتوبیوگرافی) نوشته شده اند. هر کسی که می خواهد وارد دنیای نوشتن و نویسندگی شود در مرحله ی اول باید مطالعه ای مقدماتی داشته باشد تا با مقوله ی رمان و شیوه های به کار رفته در نوشتن رمان آشنا شود. با مطالعه ی رمان تصور درستی از یک رمان در ذهن شما شکل می گیرید، یعنی می فهمید که به چه چیزی رمان می گویند و رمان ها چگونه شروع می شود، چگونه گسترش می یابند و چگونه به پایان می رسند. بنابراین پیشنهاد می کنم اگر تا به حال رمان (مخصوصا رمانی با فرم زندگینامه) نخوانده اید حتما پیش از شروع کار چند تایی کتاب رمان تهیه بکنید و مطالعه نمایید. بنده هم در مطالب پیشین خانه رمان در پاسخ به یکی از دوستان که سوال مشابهی داشت نکاتی را نوشته ام که می توانید مطالعه بکنید. در اینجا (کلیک کنید).


اما اگر بخواهم یک راهنمایی کلی در این زمینه بکنم:

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

3. از محیط زندگی و خانواده اش بنویسید: پدر و مادر چه کسانی بودند و چه کار می کردند. طبقه اجتماعی و شرایط اقتصادی و روابط خانوادگی و پیشنینه ی خانوادگی و شرایط حاکم بر زندگی خانواده وقتی که شخصیت اصلی در آن متولد شده و بعد رشد و نمو کرده.

4. از پیشینه ی زندگی شخصیِ او بنویسید: کجاها درس خوانده، کجا و به چه کاری مشغول شده و چه کسانی در زندگی اش نقشی کلیدی داشته اند و دغدغه هایی که تا قبل از آن داشته.

نکته ی مهم دیگر اینکه: شما در نظر دارید چه بازه ی زمانی از زندگی شخصیت را در رمان بگنجانید؟

الف: از لحظه ی تولد تا یک سن مشخصی مثلا 40 سالگی یا 60 سالگی یا تا پایان زندگی.

ب: یک دوره ی خاص از زندگی شخصیت اصلی: مثلا دوره ی تحصیل او در دانشگاه، یا کار کردن در یک شرکت پیمانی و یا زمانی که خواسته است از خانواده اش جدا شود و مستقل زندگی بکند یا دوره ای که عاشق یکی شده است و مسائلی پیش آمده. هر کدام از این دوره ها می تواند دوره ای 1 یا چند ساله باشد و رمان هم به این دوره ی خاص بپردازد.

ج: یک یا چند واقعه ی مشخص: شما یک یا دو خط داستانی ویژه از کل زندگی شخصیت انتخاب می کنید و به آن می پردازید و تلاش میکنید همه ی جنبه های این یک یا چند واقعه را به دقت و با جزئیات روایت بکنید.


حال با توجه به اینکه کدام یک از بازه های زمانی را انتخاب کرده باشید نحوه ی شروع، گسترش و پایان رمان شما فرق می کند.

مثلا در رمانی که بازه ی تولد تا پیری را روایت می کند می توان با معرفی پیشینه ی خانوادگی و یا دوره ی تاریخی و موقعیت مکانی، نوشتن رمان را شروع کرد.


مثل این:  خاندان محمدی ها از کسبه ی قدیمی بازار تهران بودند و چند دهنه مغازه داشتند، پدر بزرگ اعتبار زیادی در بازار داشت و همه به اسمش قسم می خوردند. تهران آن سال ها ناآرام و در هیاهوی وقوع انقلاب بود ...


 اما در رمانی که می خواهد یک بازه ی کوتاه و چند موقعیت خاص را روایت بکند، شاید پرداختن به پیشینه خانوادگی و دوره تاریخی چندان مفید نباشد چون کمکی به این نوع رمان نمی کند و بهتر است نویسنده به قلب ماجرا و موقیت خاص بزند و از اینجا شروع بکند که شخصیت اصلی یا راوی الان در حال حاضر و در زمان حال رمان کجاست و چه کار می کند؟


مثل این:  از در شرکت که وارد شد مدیر عامل را دید که با منشی بگومگو می کند. خواست یواشکی بخزد توی اتاقش اما مدیر متوجه او شد و صدایش زد. 

_ آقای رضایی! الان چه وقت آمدن هست؟

دستپاچه شد و ندانست چه بگوید. دوست نداشت مشاجره ی هفته ی قبل باز تکرار شود.

_ معذرت میخوام. ماشین وسط راه خراب شد و نتو...

_بس کن عزیز من، هر بار یه بهانه، هر بار یه مسئله و مشکل. اینطور که من می بینیم دیگه نمی تونیم باهم کار بکنیم.

برق از سرش پرید ...


همانطور که می بینید رمان را با یک شروع طوفانی راه انداختیم. البته می شود به جای این شروع، شروعی آرام تر هم داشت. یعنی کمی از کلیات زندگی شخصیت بگوییم و بعد به این موقعیت برسیم:


مثل این: شبها تا دیروقت پای تلویزیون بود. فوتبال می دید و توی سایت های شرطبندی نتایج را پیش بینی می کرد. علیرضا می گفت این کارها آخر عاقبت ندارد. اما او فکر می کرد که بالاخره یک روز بخت با او یار خواهد بود و پول قلمبه ای نصیبش خواهد شد. دفترچه ای داشت که هر شب نتایج را در آن می نوشت و بعد برای پیش بینی از آن استفاده می کرد. بد خواب شده بود. خواب هایش پر بود از پاس گل و دروازه بانی که به سمت توپ شیرجه می زند. صبح ها اغلب دیر از خواب بیدار می شد. فرصتی برای صبحانه خوردن نداشت برای همین بیشتر روزها توی شرکت فشارش می افتاد. مادرش می گفت شکلات بگذار توی جیبت. اما دلش نمی خواست مدیر شرکت او را در حال شکلات خوردن ببیند برای همین چیزی برای خوردن نمی برد. به ایستگاه اتوبوس دیر می رسید و اغلب اوقات دنبال اتوبوس می دوید. سه ماهی می شد که ماشین قراضه اش را فروخته بود. فکر می کرد مدیر همیشه کشیکش را می کشد. دنبال بهانه بود تا از شرکت بیرونش بیاندازد. اگر توصیه های عمویش به مدیر نبود شاید یک روز هم نگه اش نمی داشتند.*


همانطور که می بینید با این روایت تخلیص شده از زندگی چند وقت اخیر او را به مخاطب معرفی می کنیم و در جریان زندگی روزانه اش قرار می دهیم تا بعدا به زندگی او نزدیکتر شویم. این خلاصه می تواند از هر چیزی باشد. از محیط زندگی اش، کارهای روزانه و عاداتی که هر روز تکرار می شوند و ...


به نظرم همین مقدار بتواند برای شما و دیگر دوستان راهگشا باشد.


*پی نوشت:  بخش های مربوط به مثال را من به صورت بداهه نوشتم و از هیچ رمان یا داستانی نیست.

نظرات 76 + ارسال نظر
.. 1402/11/10 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام خسته نباشید.
من چند تا رومان خوندم ، که دیدم مثل یه فیلم اول قسمتی از داستان رو تعریف می‌کرد و بعدش شخصیت رو معرفی می‌کرد و دوباره به همون روان داستان رو تعریف می‌کرد.
یعنی میگم اینجوری رمان نوشتن درسته؟
البته بگم که من این رمان ها رو از کانال های روبیکا خوندم و بخاطر همین شک دارم که اصول درست رمان نوشتن این باشه ، ممنون میشم راهنماییم کنید.

سلام
بله، توی رمان نویسی هم از این شیوه استفاده می کنند. مثلا اول از میانه های داستان شروع می کنند، یک بخش جذاب که مخاطب رو درگیر کنه. بعد اون رو نصفه رها می کنند و داستان را اینبار از اول و با معرفی شخصیت شروع می کنند و داستان جلو میره.

معصی 1402/10/09 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام من میخام رومانمو شروع کنم ولی تهش با مرگ یه نفر تموم‌بشه ایا درسته و اصولی هست ک انتهای یه رومان با یه مرگ ختم بشه

سلام
بله انتهای رمان به هر شکلی ممکن هست تموم بشه.
فقط اینکه:
راوی اول شخص که داره داستان را تعریف میکنه نمی تونه آخرش بمیره. یعنی مرگ خود رو روایت کنه. مگه اینکه از اول اشاره بشه که روحش داره داستان رو تعریف میکنه. یا هر شکل دیگری. باید منطقش روشن بشه.

DA 1402/10/01 ساعت 09:00 ب.ظ

سلام ، من داستانی نوشتم که دارای سه بخشه و تا حالا دو بخشش رو تموم کردم و در حال بازنویسی و تصحیح فصل اولم ، میخواستم بدونم بیخیال بشم یا ادامه بدم ؟
داستانم در مورد سه نسل انسان و شیطان و فرشته ست

آیدی تلگرامم : DEVILALVIN

سلام
طبیعتا تصمیمش با خود شما هست.
اگر نتیجه ی کار تا اینجا رضایت بخش بوده بهتره که ادامه بدید.

آروشا 1402/09/17 ساعت 12:23 ب.ظ

سلام وقت بخیر
من ۱۲ سالمه میخوام یک رمان تخیلی درباره خودم و بهترین دوستم فلورا بنویسم.ما میخوایم برای ماجراجویی به جنگل اشباح بریم که وقتی شروع میکنیم تو هر فصل داستان یه اتفاقی برامون میفته .من تو نوشتن هر فصل مشکل دارم چون رویداد و چیز عجیب غریبی پیدا نمی کنم که دربارش بنویسم .دوست دارم آخر رمانم یه اتفاق غمگین بیفته ولی نمی خوام ربطی به مرگ داشته باشه و اینکه تو هر فصل یه اوج ترسناک و هیجان آوری داشته باشه.می خوام وقتی هر فصل رو می خونن براشون سوال بشه که تو فصل بعدی چه اتفاقی قراره بیفته.من تا الان ۶ تا رمان نوشتم ولی این یکی واقعا خیلی سخت پیش میره.و اینکه دوست دارم اسم داستانم ترسناک باشه.
بعد از اتمام داستان کجا برای چاپ ببرمش؟

سلام
برای خلق ماجراهای جذاب باید از قوه تخیلیت کمک بگیری. شخصیت ها و مکان های خاص طراحی بکنی و براشون ماجرا بسازی ...
ناشرهای زیادی هستند که پول می گیرند و کتاب رو برات چاپ می کنند.
اگر سطح رمان خوب باشد شاید ناشری پیدا بشه که خودش برای چاپ رمان هزینه بکنه و نیازی نباشه تو پول بدی.
موفق باشی
و همچنان به نوشتن ادامه بده

مهسا 1402/09/09 ساعت 08:18 ب.ظ

سلام من شروع به نوشتن رمانی کردم که دختری با اسم ونزدی و برادرش توی یه مدرسه ی شبانه روزی بودن روز اول که میرن مدرسه چن تا پسر برادرشو اذیتت میکردن براشو کتک زدن و گذاشتن توی کمد ونزدی قدرتی داره که از گذشته وآینده با خبر میشه میفهمه که کار اونا هس و اون پسرا داشتن تو استخر شنا می‌کرد ونزدی با ماهی های آدم خار میاد اونا میریزه تو استخر و همشون فرار میکنن اون پسری که براشو زده بود گیر میکنه وماهی ها گوشت اونو میخوره و میمیره ودختره رو میبیرن یه جای دیگه که قبلا مادرش اونجا توی مدرسه بود مدرسه ای ترسناک به اسم نورنو و داستان ادامه دارد...
الان نمیدونن ادامش چی بنویسم

سلام
معمولا ساختمان کلی یک رمان به این شکل هست: شخصیت رمان ما یک چیزی رو میخواد و برای به دست آوردن اون یا رسیدن به اون شروع به حرکت می کنه و با موانع و شخصیت های مخالف درگیر میشه و بعد از طی این مراحل یا به خواسته اش می رسه یا نمی رسه.
الان شما باید ببینی اساسا شخصیت شما توی زندگیش چی میخواد و چرا میخواد و در طول مسیر رسیدنش به هدفش با چه موانع و مخالفانی رو در رو میشه.
تا مسیر حرکت شخصیت رو برای خودت مشخص نکنی نمی تونی حوادث و ماجراها رو طراحی بکنی.

سانیا 1402/08/25 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام من میخوام رمانم رو درباره دختری بنویسم که رویا پرداز بوده و بعد ها مجبور میشه بین عشق و رویا یکی رو انتخاب کنه
مشکل اینجاست که نمیدونم چه جوری شروع کنم

سلام
اینکه نمی دونی چه طور شروع کنی برای این هست که درباره ی شخصیتت و زندگیش چیز زیادی نمی دونی. باید تصور کاملی از یک روز معمولی شخصیت داشته باشی. و بعد ببینی ماجراهای اصلی از کجا شروع میشه.
باید بتونی رویدادهای مهم رمان رو مثل یک فیلم ثانیه به ثانیه تصور بکنی. یعنی تصویر ذهنی از اعمال و گفتگوهای شخصیت داشته باشی و بدونی که شخصیت در هر لحظه از رمان به چه چیزی فکر می کند و چه احساسی دارد و به دنبال چیست.
باید به شخصیت نزدیک بشی.

ستی 1402/06/25 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام من میخ ام رمان بنویسم راجب زندگی ی دختر نمیدونم چجوری شروع کنم ک کلیشه ای نباشه! از دانشگاه؟ از کجا؟
از خوابگاه؟
یا مثلا وقتی داره کنفرانس میده؟

سلام
اول باید طرح رمان رو برای خودت مشخص بکنی.
شخصیت اصلی چه می خواد؟ چرا میخواد؟ چه جوری میخواد به دست بیاره؟ چه موانعی سر راهش هست؟ چه مراحلی رو طی می کنه و در پایان چی میشه؟
بعد از اینکه خط اصلی داستان رو نوشتی می تونی نقطه شروع رو پیدا کنی.
باید شخصیت خودت رو خوب بشناسی و بدونی توی چه شراطی زندگی می کنه و روتین زندگیش چی هست و ماجراها از کجا شروع میشه.
بعد از شناسایی این موارد می تونی به فصل ابتدایی رمانت فکر کنی.

شیوا نامداری 1402/06/05 ساعت 04:00 ب.ظ

من یه رمان نوشتم راجع به یه دختر که عاشق یه پسر شده ولی پسره یکی دیگه رو میخواد دختره میره پیش جادوگر ازش کمکم میخواد واسه اینکه پسره رو به دست بیاره و..... به نظرتون چه اسمی واسش خوبه؟؟

اسمی که هم به کلیت ماجراها اشاره بکنه و هم چیزی رو لو نده. اسمی که شاید برای مخاطب یادآور یک صحنه ی مهم باشه، یا به خواست و اراده ی شخصیت اصلی نیم نگاهی داشته باشه.
یه کاغذ بردار و کلماتی که متناسب با ماجراها و مضمون رمانت هست فهرست کن. هرچی به ذهنت رسید بنویس. هر چقدر بیشتربنویسی و بیشتر جلو بری به نتایج بهتری خواهید رسید. بعد از به پایان رسیدن این طوفان ذهنی بشین و با خط زدن موارد کلیشه ای جلو برو تا به چند کلمه جالب برسی و بعد به ترکیب کلمات فکر کن. مثلا من با این خلاصه ای که گفتی یه همچین چیزهایی رو فهرست میکنم.
جادو
سیاه
سرخ
عشق
رقیب
طلسم
سرد
جستجو
و ...
و بعد شاید به ترکیباتی مثل این فکر بکنم:
جادوی سرخ / طلسم سرد / ...
هر چقدر زمان بیشتری بگذاری و لیست مفصل تری بنویسی به جاهای بهتری می رسی.

مرضیه 1402/06/05 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام من میخوام شروع کنم ب رمان زندگیم بنویسم ولی نمیدونم باید چطور شروع کنم میشه کمکم کنید

سلام
اگر منظورتون نوشتن رمان زندگی نامه ای هست، مسائلی وجود داره که در نوشتن رمان تعیین کننده است
مثلا سن و سال شما. حجم حوادث و رویدادهای زندگی یک شخص مثلا 60 ساله با یک شخص 40 ساله فرق می کنه. نوع راوی و ساختار رمان و شکل کلی رمان هم متفاوت خواهد بود.

اگر سال های خیلی زیادی مد نظر هست. باید اون رو بخشبندی و فصلبندی بکنید. بعد واقع و رویدادهای مختلف رو برای خودتون فهرست بکنید و بعد داخل این بخش ها و فصل ها بچینید.
مثلا بخش بندی بر اساس دوره های سنی : کودکی و نوجوانی / جوانی / میانسالی / کهنسالی
یا بخش بندی بر اساس دوره های فعالیت اجتماعی: مدرسه / دانشگاه / کار / بازنشستگی

دیدگاه اساسی و مرکزی شما هم مهم است. یک نفر ممکن است به روابط شخصی و اجتماعی اش بپردازید. یک نفر دیگر به فعالیت های کاری یا ...

نمیشه دستورالعمل خیلی دقیقی داد. تفاوت ها مهم است.
به نظرم بهتر است چندتا رمان زندگی نامه ای یا خاطره ای مطالعه بکنید و بعد درباره نوع کارتون تصمیم بگیرید.

ساینا 1402/05/23 ساعت 03:42 ب.ظ

ولی من میخواستم یه اثر به یاد ماندنی از خودم ا بزارم به نظر شما من میتونم یه وری بصورت غیر مستقیم به پیامی که گفتم اشاره کنم ؟
اگر من بخوام.داستانی با این پیام که به صورت غیر مستقیم به خواننده میرسه رو بنویسم چه آسمایی بهم پیشنهاد میکنید چون عنوان داستان برای من خیلی مهمه

سلام دوباره
بله، شما می تونید به شکل های مختلف پیامی که مد نظرت هست رو بنویسی. یا خیلی روشن و واضح، یا به صورت غیرمستقیم اما در دسترس و یا اینکه داستان را تعریف کنی و اجازه بدهی خود مخاطب از طریق خواندن حوادث و انگیزه شخصیت ها و اتفاقاتی که برای شان می افتد پیام را دریافت کند. منظور من این بود که: فقط برای گفتن یک پیام، داستان ننویسی. یعنی تنها هدفت از نوشتن یک داستان گفتن یک پیام نباشد. خواننده دنبال سرگرمی و شخصیت و حادثه است و خودش از مجموع اینها پیامی را دریافت می کند. همه ی داستان ها پیامی دارند. چه پیامی روشن و آشکار چه پیامی پنهان و چندلایه.
مهم این است که اگر میخواهی داستان یا رمان بنویسی، خلق شخصیت و حوادث جذاب برایت در درجه اول اهمیت باشد. چون ما هر حرف و پیامی که بخواهیم در داستان بگوییم از طریق شخصیت ها و حوادث می گوییم. اعمال شخصیت ها و انگیزه ها و انتخاب شخصیت ها هست که معنا و پیام داستان یا رمان را می سازد.
من ترجیح می دم اسم یا عنوانی نگم. نویسنده شما هستید. بهتر است اول رمان را بنویسید و تمام کنید و بعد به فکر اسم باشید. هر چند به احتمال زیاد در زمان نوشتن رمان اسامی بسیاری به ذهن تان خطور خواهد کرد.

ساینا 1402/05/22 ساعت 05:15 ب.ظ

سلام من می‌خوام یه رمان با ژانر احساسی ترسناک و کمی هم جنایی بنویسم که یک پیام آموزنده داره شخصیت اصلی داستان رو توضیح میده و اینکه برای انتخاب اسم داستان هم نیاز به راهنمایی و گزینه دارم
از یه دختری شروع میشه که میاد از خودش میگه میگه وقتی که به دنیا اومده مثلاً تمام عشقش مامانش بوده بعد از اینکه یکم بزرگ شده گفته که تمام عشق من تمام زندگی من بابامه بعدش بزرگتر که شده دوباره گفته مامانمه بعد مامانشو از دست داده و گفته که من از این دنیا خواهرمو دارم و تنها زندگی من خواهرم است بعدش بزرگتر میشه و ازدواج می‌کنه و به خودش میگه تمام زندگی من شوهرمه بعد از اون شوهرش تصادف می‌کنه و می‌میره بعد پسرش ازدواج می‌کنه و می‌ره سر زندگی خودش و دیگه حتی به مادرش زنگ هم نمیزنه و از اون کشور می‌ره و یک جای دیگه زندگی می‌کنه
مادرش هم همینجوری زندگی میکنه تا اینکه تو یه شرکت کار پیدا می‌کنه زندگی خودشو میسازه و خوشبخت میشه ولی ازدواج نمیکنه بعد میگه که من نیاز به هیچی ندارم بعد تمام داراییش ازبین می‌ره و از شرکت اخراجش میکنم بعد یکی به خوابش میاد و میگه تو به یک عشق واقعی باید برسی و اون موقع می‌فهمه عشق بی پایان یعنی خدا
اسم داستان و چی بزارم

بخش بعدی نظر ساینا: به نظر شما این پیام به صورت رمان باشه یا یک کتاب اجتماعی ؟
--
پاسخ:

سلام
اگر بیان پیام اخلاقی یا آموزندگی برای شما مهم و در الویت است به نظرم بهتر است آن را به صورت یک مقاله یا یادداشت بنویسید.
اما اگر داستان گویی و سرگرمی و هیجان اهمیت دارد، بهتر است در درجه ی اول به شخصیت و ماجرا و حادثه فکر کنید. معنا و مضمون هم می تواند به صورت غیرمستقیم و از طریق حوادث به خواننده منتقل شود.
هدف رمان نویسی آموزش و ... نیست. در ایام قدیم شاعران و نویسندگان از قالب حکایت برای بیان حکمت های زندگی استفاده می کردند. هدف از روایت یک حکایت، انتقال واضح و روشن یک پیام اخلاقی بود.
الان در همین طرحی که نوشته اید، شما همه ی اتفاقات را طوری چیده اید که در نهایت برسید به این پیام که «عشق بی پایان یعنی ...» یعنی قرار است مثلا صد صفحه مخاطب را دنبال خودتان بکشانید تا این پیام را منتقل کنید. چنین نوشته ای برای مخاطب جذاب نخواهد بود.

ستایش 1402/05/07 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام من ۱۲ سالمه و میخوام یه رمان بنویسم . از ژانر های کلاسیک ، ماجراجویی ، فانتزی ،غمگین و تخیلی هم خوشم میاد. رمان های نوجوانانه زیادی مثل هری پاتر ، جودی دمدمی و پاستیل های بنفش رو خوندم و دوستشون داشتم . هر بار که میخوان شروع به نوشتم کنم میگم حالا باید چی بگم یعنی باید چی بنویسم . شروع به نظرم خیلی مهمه اما چیز های زیادی به ذهنم نمیرسه اینکه چی میخواد بشه خب خیلی سخته . عنوان داستان هم مهمه .چی کار باید بکنم ؟ . . میخوام بهم با توجه به ژانر هایی که گفتم پیشنهاد بدین که چه چیزی بنویسم و اینکه شروع چطوری باشه و عنوان خوبی برای داستان ، ممنونم .

سلام.
خیلی هم عالی.
این چیزهایی که شما خواستید رو نمیشه توی یک جواب چند خطی گفت. مفصل است.
شما باید اول یک خلاصه ی کوتاه و جمع و جور از رمان خودت رو برای خودت بنویسی که توش مشخص باشه: شخصیت اصلی چه کسی است؟ به دنبال چه چیز است و چرا به دنبالشه؟ چه موانعی پیش روش وجود داره و در پایان آیا موفق میشه به چیزی که میخواد برسه یا نه؟
این کلیت و خلاصه است.
بعد این رو گسترش بدهی و کمی مفصل تر بنویسی تا طرح کلی رو آماده کنی.
اینطوری نقطه ی شروع رو پیدا می کنی.
سعی میکنم اگر فرصتی پیش بیاد یک مقدار ایده و سوژه توی مطالب جدید وبلاگ بنویسم شاید به کار شما و باقی دوستان بیاد.

الین 1402/04/28 ساعت 02:16 ق.ظ

تو آسانسور بعد هشت روز میمیرن و همسایه میخواد بره تو آسانسور و میبینه خرابه بعد ها متوجه بویی بد از تو آسانسور میشنو یکیو میارن آسانسور و درست کنه در آسانسور باز میکنه و بعد میفهمه اونا تو آسانسور بودند و مردن
ولی اسم رمانو چی بزارم؟

انتخاب اسم یه چیز شخصی و سلیقه ای هست. من هر چیزی بگم شاید اصلا برای شما جذاب نباشه و به کارت نیاد. مثلا با توجه به کلیتی که تعریف کردی شاید چیزهایی مثل این:
فراموش شدگان
دالان ابدیت
آواز تاریک
روز نحس
آخرین تابش خورشید
و ...

زینب 1402/04/27 ساعت 07:41 ق.ظ

سلام من بار ها سعی کردم رمانی رو بنویسم ولی همیشه وسط ماجرا وقتی از اون دست کشیدم دیگه علاقه ای به ادامه ی رمان نداشتم الان به تازگی میخوام یه رمان ترسناک، جنایی، ماجراجویی که کمی هم عاشقانه هست شروع کنم؛ یعنی شروع کردم اما نمی دونم چطور ادامه اش بدم.
داستان در رابطه با پلیسی به اسم ونداد است که یکی از نزدیکانش شاهد قتلی بوده است که قاتل هم او را دیده است و او در صدد پیدا کردن قاتل است در راستای این ماجرا...
میخوام پایانش هم خ ش باشه اما در عین حال میخوام کلی هم ترسناک باشه به نظرتون جالب میشه؟
اسمش رو هم هنوز نتونستم انتخاب کنم

سلام
برای اینکه در قدم اول از عهده نوشتن رمان بر بیایید و تجربه اندوزی بکنید، باید از یک جای نسبتا ساده شروع بکنید. اگر بخواهید رمانی بنویسید که ده تا ژانر رو توی خودش داره احتمالا شکست می خورید، هم عاشقانه هم جنایی هم ماجراجویانه هم ترسناک ... حتی بعد از نوشتن چندین رمان هم سخت می شود از عهده ی نوشتن رمانی با این همه گوناگونی برآمد. نهایتا یک چیز غیرمنسجم بلاتکلیف و سرگردان.
اینکه نمی دونید چه طوری ادامه اش بدهید هم برای همین است. احتمالا ذهن شما دچار سرگردانی است و نمی دونه رمان رو توی چه مسیری جلو ببره. سعی کنید اون وجهی که نسبت به سایرین پررنگ تر است و یا جذاب تر است رو به عنوان خط اصلی داستان انتخاب بکنید و روی اون کار کنید.
اگر وجه کارگاهی و جنایی پررنگ است سعی کنید این خط داستانی رو جلو ببرید. اول یک خلاصه ی چند خطی از کل رمان بنویسید و بعد اون رو توسعه و گسترش بدید و صحنه به صحنه خلاصه نویسی بکنید تا به طرح کامل برسید. بعد شروع به نوشتن کنید.

Momo 1402/04/25 ساعت 12:01 ب.ظ http://Novelhome.blogsky.com

سلام من یک ایده از یک دنیای ماورا طبیعی دارم که از نظر خودم خیلی خوبه اما نمیدونم باید چطوری نوشتنش رو شروع کنم یا چطور شخصیت رو توضیح بدم. داستان رو شخصیت اصلی توضیح میده.

سلام
به نظرم تنها چیزی که کمک میکنه شما بتونید وارد قضیه ی نوشتن بشوید این هست که به اندازه کافی مطالعه بکنید. رمان بخوانید. رمان های خوب. وگرنه من هرچقدر در اینباره توضیح بدهم بیهوده است. باید مطالعه بکنید تا با رمان نویسی آشنا شوید.

ASWDA 1402/04/21 ساعت 02:30 ق.ظ

سلام من اسودا هستم و نزدیک ۵ساله ک ی داستان رو داخل ذهنم مثل یک رمان ادامش دادم ولی هرموقع میخام شروع ب نوشتن کنم اولش ک چطور شروع کنم موندم

سلام
باید قدم به قدم جلو بری.
اول یک خلاصه ی چند خطی از کلیت رمان بنویسی. شخصیت اصلی کی هست؟ دنبال چیه؟ چه موانعی سر راهش هست؟ در پایان موفق میشه یا نه؟

مثلا: امیر یک دانشجوی پزشکی است که برای گذراندن دوران طرحش برای طبابت به یک روستای دور افتاده میره و در اونجا عاشق رویا میشه. توی روستا هر چند وقت یکبار یکی از اهالی روستا گم میشه. تا اینکه یک روز دیگه خبری از رویا نمیشه. امیر دنبال رویا می گرده و می فهمه یک گروه قاچاقچی انسان ... در پایان امیر موفق میشه رویا رو از اونطرف مرز پیدا کنه و به ایران برگردونه.

قدم دوم این هست که این خلاصه را تبدیل به یک طرح مفصل بکنی. یعنی قدم به قدم جلو بری.
وقتی از اول تا انتهای رمان رو بسازی بعدا می تونی از یک نقطه شروع به نوشتن کنی.

الین 1402/04/19 ساعت 01:37 ق.ظ http://Sadghbcj654,

سلام من ۱۲ سالمه و می‌خوام یک رمان احساسی،جناییو ترسناکه تقریبا
داستان چنتا شخصیت مهم داره همون افرادی که در آسانسور گیر میکنن تا ده سال اونجا میمونن بعدها پلیس و خانواده میفهمم که در آسانسور بودند و اونجا مردن ولی جالبه بدونین که بااینکه تو آسانسور مردن ولی روح اونا همیشه در اتاقشون بوده و اونجا خوابیدن در حالی که سمشون در آسانسور بوده و روحشون سر گردان به نظرتون داستان خوبیه؟

ولی اسم های دختران داستان که تو آسانسور میمیرند می‌خوام خارجی ترکی و .. باشه بنی ایرانی نباشه مشکلی نیست؟
نمی‌دونم داستانم چجوری شروع کنم مشکل همینجاست

سلام
ایده ی جذابی داره. نکته ی مهم این است که داستان منطق محکمی داشته باشه. جواب هر سوالی مشخص باشه و داستان باورپذیر باشه. مثلا من وقتی همین خلاصه رو خوندم یکسری سوال توی ذهنم به وجود اومد: توی اون ده سال توی آسانسور زنده هستند؟ از کجا غذا و آب میارن میخورن؟ چه طوری زنده می مونند؟ چه طور میشه کسی از گیرافتادن اونها توی آسانسور خبردار نمیشه؟ کسان دیگه ای از آسانسور استفاده نمی کنند که بفهمند آسانسور خراب شده؟
باید برای این سوال ها جواب قانع کننده ای باشه.

اسامی می تونه خارجی باشه. اما باید منطق داشته باشه. اگر مکان داستان ایران باشه طبیعتا باید اسامی شخصیت ها ایرانی باشه. مگر اینکه مکان داستان هم همان خارج باشه.

برای شروع یک خلاصه ی چند خطی تهیه کن. بعد این خلاصه رو گسترش بده تا به یک طرح گسترده و طولانی برسی.

Moon 1402/01/03 ساعت 07:56 ب.ظ

سلام وقت بخیر
من ۲۰ سالمه، از اونجایی که علاقه ی زیادی به نوشتن دارم چن سالی هست که تصمیم به نوشتن کردم اما هربار در وسط های رمان احساس کردم دیگه نمیتونم ادامه بدم(چون در نوشتنِ قسمت های غمگینش احساسات خودمم درگیر رمان میشه)
لطف کنید راهنماییم کنید. ممنون

سلام
این مسئله طبیعی هست و چیزی که می نویسیم قطعا احساسات ما رو درگیر خودش می کنه.
راهکار این هست که شما بتونی خودت رو مدیریت کنی. می تونی یک فاصله ی کمی از نوشتن بگیری و بعد از بازیابی مجدد انرژی و خارج شدن از حال و هوای احساسات قبلی نوشتن رو ادامه بدی.
نباید بهانه جویی بکنیم. اگر نوشتن از صحنه های احساسی خیلی شما رو دگرگون میکنه می تونید از روی نوشتن این صحنه ها بپرید. فقط درباره ی هر صحنه ای که "فعلا" نمی نویسید یک یادداشت کوتاه چند خطی بنویسید که بعدا بتونید جاهای خالی رو درست پر کنید. باید هدف اون صحنه و نتیجه اون صحنه رو بنویسید و اینکه شخصیت به صورت کلی از شروع تا پایان چه چیزی تجربه میکنه. این یادداشت کوتاه بعدا کمک میکنه صحنه هایی که جاگذاشتید رو تموم کنید. بنابراین اگر صحنه های عاطفی خیلی شما رو درگیر میکنه اونها رو موکول بکنید به بعد و رمان رو بنویسید و جلو برید. بعد از اینکه تموم شد برگردید و اون صحنه ها رو تکمیل بکنید. احتمالا وقتی رمان رو تموم کنید اون تاب و تب اولیه در شما فروکش میکنه و بدون درگیری اضافی با داستان اون رو روایت میکنید و کار تموم میشه.

گلی 1402/01/03 ساعت 01:52 ب.ظ

سلام ببخشید. من می خواهم رمان عاشقانه تخیلی بنویسم که از تولد تا پایان زندگی توش باشه اما نمیدانم چطوری بنویسم چون زندگیش طولانی و من فقط میخواهم رویداد های مهم زندگی اورا بنویسم. و دیگه باید چطوری رمان را جلو ببرم؟؟

سلام
ما دو تا شیوه روایت داریم. یعنی می تونیم وقایع رو به دو شیوه تعریف بکنیم.
یک: اونها رو به صورت فشرده و خلاصه بگیم: شیوه نَقلی
دو: اونها رو به صورت لحظه پردازی بگیم: شیوه نمایشی

بخش هایی که نیازی به بیان اونها نیست می تونید حذف کنید و اصلا توی رمان نیارید.
بخش هایی که نیاز هست گفته بشه اما نیازی به بیان جز به جزشون نیست می تونید به صورت فشرده و خلاصه بگید.
و بخش های مهم و حیاتی رو به صورت لحظه پردازی به نمایش در بیارید.

*
لحظه پردازی یعنی: جز به جز اعمال و گفتار شخصیت ها رو در حال انجام دادنش بیان بکنیم. مثل صحنه ای از یک فیلم.
*
من یک مثال می نویسم تا متوجه بشید. مثلا شخصیت داستان من صبح از خواب بلند میشه و به اداره میره و اونجا عاشق همکاره تازه واردش میشه و بعد بر می گرده خونه.
من اول انتخاب می کنم که کجاها رو باید فشرده بگم و ازش سریع رد بشم و کجاها رو باید آهسته و لحظه به لحظه روایت بکنم. برای اینکه در اینباره تصمیم بگیرم باید معلوم بکنم داستان من درباره چی هست و چه اطلاعاتی نیاز هست در طول داستان به شخصیت منتقل بشه. مثلا اگر داستان من عاشقانه است، به راحتی می تونم از خیلی از اتفاقات صبح تا لحظه ی ورود شخصیتم اداره و نشستنش پشت میز بگذرم. اگر بخواهم شخصیت رو به خواننده معرفی بکنم می تونم توی همین مسیر بیداری تا نشستن پشت میز اداره یکسری لحظات کوچک رو برای تصویرپردازی و نمایش انتخاب بکنم. مثلا نشون بدم شخصیت من مجرد هست یا متاهل و چه جور آدمی هست؟
مثلا اگر بخواهم از همان اول رمان رو به صورت نمایشی روایت بکنم همچین چیزی میشه:

با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شد. اتاق هنوز تاریک بود. صدای پرنده ها از درختی در نزدیکی پنجره به گوش می رسید. لحاف را از روی خودش کنار زد. برای لحظاتی در همان حالت درازکش به فکر فرو رفت. باید ماشین را به تعمیرگاه می برد و سری به مادرش می زد. چشم هایش را مالید و از تخت خواب بیرون آمد. به دست و پایش کش و قوسی داد و از اتاق خارج شد. کتری را از آب پر کرد و به روی اجاق گذاشت. ظرف های نشسته ی ناهار و شام دیروز هنوز توی سینک ظرفشویی بود. با دمپایی های ابری لخ لخ کنان به سمت توالت رفت. هنوز فرصت نکرده بود خریدهای دیروز را از وسط هال بردارد و توی کابینت ها بگذارد....

اما اگر بخواهم به صورت نقلی تمام اینها را روایت بکنم، چنین چیزی می شود:

از خواب بیدار شد و بعد از خوردن صبحانه خانه را به قصد محل کارش ترک کرد. سوار اتوبوس شد و در طول راه به کارهای آن روزش فکر کرد. وقتی رسید همکار هم اتاقی اش هنوز نیامده بود.

*
بنابراین کار نویسنده ای مثل شما این است که بتواند ماجراها و حوادث را در مواقع ضرور فشرده و خلاصه کند و هر کجا لازم بود آنها را جز به جز و به صورت لحظه پردازی روایت کند.
نکته ی مهم گذار از روایت نقلی به نمایشی و بالعکس هست. یعنی بتوانید از یک روایت فشرده وارد یک روایت جزپردازانه بشید بدون اینکه توی ذوق بزنه و این اختلاف و تمایز به چشم بیاد.

؟؟؟ 1401/11/21 ساعت 04:40 ب.ظ

سلام
بنده علاقه زیاده به نویسندگی پیدا کردم ولی مشکل اینجاست که من کلی ایده دارم که هنوز که هنوزهه از زمین و آسمون برام میاد...
ولی من معمولا وقتی که رمانی رو شروع می کنم به نوشتن در ادامه دادنش به مشکل بر می خورم...
چون اوایلش رو خیلی خوب پیش می برم و کمی سخته که هر چقدر رمان پیش میره از دفعه قبلی بهتر باشه...
ولی نوشتن رمان ماه به ماهه یعنی بعد از کلی زمان بر می گردم سر وقت رمان هام...
ولی نکته اینجاست که یکسری رمان ها برای منی که حتی خلقش کردم و نویسندشم مشخص نیست! انگار که منم یکی از خواننده های رمانم!
راستش رو بخواین یکی از ایده های من بعد از چند سال تکمیل شد یعنی اصلا مشخص نبود قرار که چه اتفاقی بیوفته...
و خلاصه اینکه اگر بخوام رمانم خیلی قشنگ باشه سعی می‌کنم تا هر چی دم دستمه استفاده نکنم ولی خب نمیشه!

من یکی از رمان هام رو بر اساس یک فن فیکشن پیش می‌برم و اون نسخه اصلی هنوز تموم نشده و انگاری هم نمی‌خواد تموم بشه!

یک سوالی که نتونستم جواب بدم اینکه کدوم یکی رو بنویسم و چطور به کشمکش درون داستان پایان بدم جوری که هم مخاطب حس نکنه وقتش هدر رفته و همچنین خودم لذت ببرم

سلام
به پیام هایی که نام و ایمیل ندارند جواب نمی دم.

Vampire 1401/10/28 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام خیلی مفید بود
من میخوام یک رمان تخیلی عاشقانه بنویسم شخصیت های اصلی رو ساختم داستان کلی رمان رو هم میدونم شروعش رو هم نوشتم اما نمیدونم چطوری وقایع کوچیک و مهم رو توی کلیت داستان جای بدم

سلام
اون ساختار کلی رو باید قدم به قدم به مراحل کوچکتر تبدیل بکنی.
مثلا خط داستانی کلی: مرد را می دزدند و برای ده سال در اتاقی زندانی می کنند....
بخش اول "مرد را می دزدند":
مرد از اداره بیرون می آید. خسته است و به کافه ی نزدیک اداره می رود. آنجا به یکی از مشتری ها که بدجوری نگاهش می کند درگیر می شود. بیرون می آید و سیگاری روشن می کند. توی کوچه ای خلوت می رود و به خانه زنگ می زند. زنش میگوید که برای شب حتما میگو بخرد. وقتی میخواهد از کوچه خارج شود کیسه ای روی سرش می کشند و ...
به همین ترتیب تا آنجایی که امکان دارد باز طرح را خردتر می کنیم. بخش "مرد از اداره بیرون می آید":
کامپیوتر را خاموش می کند و پرونده ها را می بندد، با همکارش خداحافظی می کند، از آب سردکن توی سالن آب می خورد. کفش هایش را با دستگاه واکس برقی تمیز می کند. دستگاه ورود و خروج را با اثرانگشت امضا می کند، با نگهبان خوش و بش می کند و از پله ها پایین می آید.
...
بنابراین از یک کلیت به سمت جزئیات پیش می رویم. هر جایی نیاز بود فشرده می گوییم و هر جایی نیاز بود جز به جز نمایش می دهیم...

Y.sh 1401/10/14 ساعت 08:17 ب.ظ

سلام ببخشید میخواهم یک رمان خوب بنویسم ولی نمیتونم چه ژانر هایی داخلش بزارم عاشقانه. پلیسی.ترسناک و غیره نمی‌دونم چجوری بنظر شما من کدوم از ژانر های را داخلش بزارم

سلام
شما باید چیزی رو بنویسی که از نوشتنش لذت می بری.
یک نویسنده از بیان احساسات شخصیت ها و خلق موقعیت های رمانتیک لذت میبره برای همین رمان عاشقانه می نویسه.
یک نویسنده از طرح معما و رمزگشایی لحظه به لحظه ی اون لذت می بره برای همین رمان کارآگاهی-پلیسی می نویسه.
یک نویسنده از خلق صحنه های ترسناک و موجودات ناشناخته لذت می بره برای همین رمان وحشت می نویسه.

اصلا قرار نیست هر چی دستمون اومد توی قابلمه ی داستانمون بریزیم.
باید اول توی خودمون دقیق بشیم ببینیم از نوشتن و خوندن چه چیزی لذت می بریم؟

نرجس 1401/10/10 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام من نرجس میخام اولین رمانمو بنویسم اما نمیدونم چطوری شروعش کنم مثلا من میخوام از زمان قدیم بنویسم که دختری بود که اسمش گلی بود و به خونه ی ارباب اونجا میره و این دوتا عاشق هم میشند

:

سلام
خب به نظر من بهترین کار این است که ده تا رمان رو باز کنی و چند صفحه ابتدایی اونها رو بخونی ببینی نویسنده های موفق و معروف چه طوری شروع کرده اند. ترجیحا نویسندگانی که خیلی سرراست می نویسند و پیچیدگی های عجیب غریب ندارند. مثلا داستایوسکی و تولستوی یا همینگوی و ...
بنابرین پیشنهادم مطالعه است.
گذشته از این رمان رو میشه به شیوه های مختلف شروع کرد:
1. خلاصه ای از گذشته ی شخصیت. کجا و در چه خانواده ای به دنیا آمده و چگونه رشد کرده و ...
2. پرداختن به روال عادی زندگی شخصیت، صبح تا شبش را چگونه می گذراند.
3. با یک صحنه که شخصیت را در حین انجام کاری نشان می دهد. مثلا در حال آب و جارو کردن حیاط است.
4. از میانه ی یک حادثه. شخصیت را در جدال با موضوع یا مسئله و مشکلی نشان بدهیم. مثلا شب هست و دارد از دست سگ ها می گریزد.
5. از یک گفتگو شروع کن.
6. با بیان افکارش شروع کن، نظرش راجع به زندگی یا آدم ها دور و برش یا ...

Mahsa 1401/06/01 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام وقتتون بخیر.من یک دختر پانزده ساله هستم.و میخوام یک رمان جنایی بنویسم که سناریو آن را هم انتخاب کردم.اما نمیدونم بهتره شروعش چجوری باشه؟ چون میخام قهرمان داستان هم سن و سال خودم باشه و تجربه ای هم نداره در مسائل کاراگاهی.ممنون میشم کمکم کنید که چطوری شروعش کنم؟

سلام
شروع باید جذاب و کنجکاوی برانگیز باشد.
مثلا صحنه ای که در آن جان یک نفر در خطر است هیجان انگیز است. مخاطب دوست دارد بداند شخصیت ما زنده می ماند یا نه و همچنین این سوال در ذهنش ایجاد می شود که قبلا چه اتفاقاتی افتاده و انگیزه قاتل چیست؟
بنابراین یک صحنه ی بحرانی برای شروع رمانی جنایی کارساز است.

Baran 1401/04/22 ساعت 05:50 ب.ظ

سلام من میخوام یه رمان درباره یه زوج عاشق که پایان غمگینی دارن بنویسم. نمیدونم از کجا شروع کنم .

سلام
از خیلی جاها میشه شروع کرد. از نحوه آشنایی اونها یا شرایط فعلی شون یا از پایان.

ظهره 1400/12/24 ساعت 09:36 ب.ظ

سلام خیلی خوب و مفید بود

شما سیاوش صدام کن.. 1400/11/18 ساعت 08:32 ق.ظ

بیشتر این شروعا برای رمانای زندگی نامه و چیزایی مثل این خوبن، برای رمانای هیجانی و پلیسی و... شروع های دیگه‌ای رو میشه قرار داد.این‌مدل اینترو هاهم خوبن البته!
مثلا؟
صحنه رو از یه لحظه هیجانی شروع کن، مثلا فن‌فیکشن من با صحنه فرار مین‌کاراکتر از زامبی ها شروع میشه(فن‌فیک ماینکرفتیه..)
یا یکی از رمانایی که جدیدا خوندم شروعش با گریه‌ی یه نوزاد توی قلعه‌ی جادوگری بود که بچه نمیخواست..
اینطوری خواننده علاقه بیشتری به خوندن داستان داره. چیشد که مین کاراکتر گیر کلی زامبی افتاد؟ یا چرا اون ویچ که از بچه ها متنفره یه بچه رو توی قلعش راه داده؟..

بله
رمان ها رو با توجه به نوع موضوع و مخاطب و سبک نوشتنش میشه به شکل های مختلفی شروع کرد

Yalda 1400/11/14 ساعت 09:14 ب.ظ

اگر خواستیم یک رمان بنویسیم اول معرفی می‌کنیم شخصیت ها رو یا مینویسم و درحین نوشتن جوری می‌نویسیم که کسانی که می‌خواهند متوجه بیو گرافی او شوند ؟؟؟؟

سلام
معمولا بهتر است اطلاعات را به تدریج و همزمان با پیشروی داستان به خواننده منتقل بکنیم. اگر بخواهیم همه اطلاعات را یکجا و مفصل ارائه بدیم رمان کند پیش میره و حوصله خواننده سر میره.

Aryana 1399/12/11 ساعت 11:53 ب.ظ http://a .ir

سلام وقتتون بخیر
من ۱۳ سالمه و در مورد رمان نویسی خیلی سوالات دارمو مهم تر از همشون اینه که اول رمانم خیلی سادست
شخص از خواب بیدار میشه و براش مهمون میاد بنظرم چیز ساده ایه و مخاطبو جذب نمیکنه در صورتی که رمانم خیلی هیجانی و پلیسی و عاشقانست و اوایل رمان اینو نشون نمیده
بعضی اوقات انگیزمو از دست میدم و با خیلی مشکلات رو به رو میشم
کلمات برام تکراری میشه خیلی از این موضوع ناراحتم
اولین رمانم هستشو میخوام خیلی خوب و بی نقص نوشته بشه
بزرگ ترین هدفم تو زندگیمه
لطفا خواهش میکنم به سوالم جواب بدید خیلیییییی ممنون

سلام
به نظرم هدف اول هر نویسنده ای توی نوشتن داستان و رمان باید «لذت بردن» از نوشتن باشه.
ما در دنیای واقعی هیچ چیز «عالی« و «بی نقص» نداریم. حتی کتاب هایی که به عنوان شاهکار شناخته می شوند هم دارای نقایص و ضعف هایی هستند ولی این ضعف ها در مقایسه به آثار دیگر خیلی کم هست.
بنابراین اگه بخواهی هدفت رو این قرار بدی که یک چیز بی نقص بنویسی ذهنت قفل میکنه و نمی تونی بنویسی. باعث میشه همش به نتیجه کار فکر بکنی و از خود نوشتن لذت نبری و مدام نوشته هات رو تغییر بدی بدون اینکه هیچ کدوم رو تموم کنی.
کاری که تو باید بکنی این هست که انتظاراتت رو پایین بیاری، بنویسی، لذت ببری و رمان رو تموم کنی. وقتی رمان رو تموم کردی بعد از چند وقت باید بری به سراغش و ضعف هاش رو برطرف کنی. اگه شروعش خیلی هیجان انگیز نیست می تونی یک صحنه ی دیگه رو به ابتداش اضافه کنی یا اگه جملات و کلمات خوب نیستند اونها رو ویرایش بکنی.
در واقع کاری که نویسنده میکنه، نوشتن یک رمان بی نقص نیست! بلکه نوشتن رمانی هست که نسبت به رمان قبلی نقص های کمتری داره. اول باید یک چیزی بنویسی و تموم کنی و بعد نقایصش رو برطرف کنی و سعی کنی توی کار بعدی اشتباهات کار قبلی رو تکرار نکنی. باید به خودت اجازه بدی نوشتن رمان رو تجربه کنی. ما می نویسیم، بعد بررسی می کنیم و هم اشتباهات کار فعلی رو برطرف می کنیم و هم توی کار بعدی اون اشتباهات رو تکرار نمی کنیم.
باید به خودت اجازه بدی که اشتباه بکنی. فقط از تجربه و اشتباه کردن میشه چیزی یاد گرفت.

n 1399/12/11 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام من میخام رمان بنویسم یعنی دنیایی ساختم تو ذهنم و میخام اون دنیای رو به رمان تبدیل کنم و روی کاغذ پیاده کنم خب نگاه کنین من اسامی شخصیت ها کلا خارجی همه چی خارجی ولی مثلا وسط رمانم چجوری بگم نگاه کنین خب الان تو دانشگاه ها نمیزارن ارایش کنیم خب ولی تو کشود های خارجی ازادن حالا من اومدم رمان نوشتم وسطش ( یه دختره میاد به یکی دیگه تیکه میندازه که دانشگاه جای این چیزا نبست..) درکل بگم چون من اشنایی ندارم با کشورهای خارجی و اداب و رسومشون نمیتونم دقیق و درست بنویسم امیدوارم متوجه شده باشین منظورمو بعد بخاطر همین مشکل من اومدم اسم شخصیت هارو ایرانی کردم خب وقتی ایرانی میشه دیگه زندگی ایرانی میشه مدرسه دانشگاه اداب و رفتار خب حالا اینجوری که من کردم ( تغیر اسم شخصیت ) کلا اصلا فضای رمان عوض میشه ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام
چرا اولش همه چیز رو خارجی انتخاب کردید؟
نویسنده باید از چیزی بنویسه که ازش شناخت داره. صرفا با اتکا به تخیل نمیشه رمان نوشت. اگه به تخیل اکتفا کنی احتمالا سوتی های زیادی در رابطه با چیزهایی که نمی شناسی خواهی داد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد