احتمالا شما هم از دیدن خلاقیت کم نظیر نویسندگانی مانند تالکین، رولینگ یا مارتین در خلق جهانی خیالی لذت برده اید. جهانی که در آن شخصیت هایی عجیب در زمان و مکانی خیالی به نبرد با یکدیگر می پردازند. موجودات و هیولاهایی که همه از تخیل ناب نویسنده زاده شده اند و سرزمین هایی که نمی توانید آنها را روی نقشه های زمین پیدا بکنید. بدون شک نقطه ی حرکت ما برای خلق جهانی خیالی، همین جهان واقعی هست. این قوه ی تخیل نویسنده هست که از ترکیب عناصر واقعی یا اغراق دربرخی از ابعاد این عناصر به موجودات و مکان هایی خیالی می رسد. گاهی نویسنده برای بارور کردن این تخیل به سراغ تاریخ می رود و سر از اساطیر باستانی در می آورد. فرهنگ های کشورهای مختلف را زیر و رو می کند و با افسانه های عجیب غریب مواجه می شود. بعد تخیل خود را به کار می اندازد و جهان خود را خلق می کند. در نوشته ی حاضر یکی از این راه ها را با هم می پیماییم تا ببینیم چگونه می توانیم برای عناصر جهان خیالی رمان خود اسم پیدا کنیم.
بهترین راه برای شناخت جهان واقعی، یعنی همان نقطه ی شروع، مشاهده و مطالعه هست. سفر کردن در دنیای واقعی یا رجوع به کتاب ها. در جهان امروز آسان ترین وسریع ترین راه برای آشنا شدن با سرزمین های دور یا جاهایی که شناختی کمتر از آنها داریم اینترنت هست. سایت هایی که اطلاعات دست اول و تصاویری عالی از هر گوشه ی این جهان در اختیار ما قرار می دهند. شاید بخواهید جهان خیالی شما در جایی مشابه شرق ایران قرار داشته باشد. سرزمین شن های روان. کویرهای تفیده و طوفان های پیاپی شن و هیولایی باستانی در رمان شما از آنجا سر بیاورد و قهرمانی از جنس مردمان آنجا در برابر این هیولا بایستد. حالا می توانید از جهان واقعی شروع کنید. شکل آدم ها، خانه ها، دشت ها و کویرها، درخت ها و رودخانه ها و تالاب ها. گل ها و گیاهان و حیوانات بومی آنجا. سازه های باستانی همچون قلعه ها و کاروانسراها و شهرهای ویران شده ی باستانی. از دل قنات ها می توانید کلی داستان بیرون بکشید.
البته که یک سفر چند روزه یا چند هفته ای کاری می کند کارستان. مشاهده ی بی واسطه و نفس کشیدن در آن فضا. اما در صورت مهیا نشدن این امکان به نظرم اینترنت بهترین منبع برای پیدا کردن اسامی است. به راحتی می توانید به فهرستی از کوه ها و دشت ها و رودها و شهرها و روستاها در کشورهای مختلف دسترسی پیدا بکنید. بهترین جا هم ویکی پدیا هست. مثلا در اینجا اسامی رودهای ایران را می توانید ببینید:
https://fa.wikipedia.org/wiki/فهرست_رودهای_ایران
یا اینکه سراغ تصاویر و فیلم ها بروید. حتی از طریق شبکه های اجتماعی با مردم بومی آن مناطق صحبت بکنید و از افسانه های شان بپرسید. کافی هست بپرسید که در آن منطقه یا شهر بچه ها را از چه چیزهایی می ترسانند که بخوابند. کلی اسم موجودات عجیب غریب برای تان ردیف می کنند که قوه تخیل شما را به کار می اندازد. البته یادداشت برداری دقیق را فراموش نکنید که بدون یادداشت برداری همه چیز بی حاصل هست. شما بارها به این یادداشت ها نیاز خواهید داشت.
اما برای اینکه بتوانیم از این اسامی به یکسری اسامی جدید خلاقانه برسیم که مناسب فضای رمان ما و ژانر رمان ما باشد باید چند نکته را مد نظر قرار بدهیم.
نکته اول: در داستان های خیالی یا فانتزی نام مکان ها گاهی نمادین هست. مثلا بسته به اینکه مکان شخصیت های خیر باشد یا شر. شخصیت های شرور از سرزمین هایی تاریک و ترسناک می آیند. برای همین نویسندگان اسامی را طوری انتخاب یا خلق می کنند که این وجه نمادین هم در اسامی لحاظ شود. منظور از نماد یعنی اینکه یک کلمه علاوه بر اینکه معنای خودش را دارد یکسری معانی دیگر را هم می رساند. مثلا کوه، علاوه بر اینکه یک مکان هست، نماد پایداری یا استقامت یا ... هم می تواند باشد. یا دریا، می تواند نماد بخشندگی باشد یا در شرایطی وقتی همیشه طوفانی هست نمادی از خشم و مرگ و ... بستگی به این دارد که نویسنده چگونه در داستان خود این وجه نمادین را به مکان ها و اسامی بدهد.
حتما در برخی از کتاب ها یا فیلم ها دیده اید که نویسندگان و سازندگان از اساطیر قدیمی یونان باستان استفاده می کنند یا به سراغ اساطیر سایر ملل می روند. هر کدام از این اساطیر کلی بار معنایی برای خود دارند و باعث می شود داستان در لایه های زیرین خود حرفهای بسیاری داشته باشد. یک نویسنده ی ایرانی هم می تواند از تاریخ و فرهنگ گذشته ی خودمان ایده بگیرد.
نکته دوم: اسامی می توانند بیان کننده ویژگی های مهم آدم های رمان باشند. یعنی یک ویژگی اساسی شخصیت را (بیرونی یا درونی) نشان بدهد. مثلا: ادوارد دست قیچی، جک ششلول بند، ریچارد شیردل ، جو دهان پاره. بنابراین هر چه بیشتر به شخصت های رمان خود احاطه داشته باشید و شناخت دقیقی از او پیدا بکنید می توانید اسم مناسب تر و با مسماتری برای او انتخاب بکنید.
نکته ی سوم: شاید جالب نباشد که بخواهیم از اسامی واقعی به همان شکل بدون تغییر در رمان فانتزی خود استفاده کنیم. با اضافه کردن کلماتی، ترکیب آنها و یا تغییر شکل آنها می توانیم به اسامی اختصاصی خودمان برسیم. مخصوصا در مورد اسامی مکان ها که می خواهیم مربوط به دوره ی یا سرزمینی خیالی باشد. البته در مواردی ممکن است آن اسمی که از افسانه ها یا اساطیر گرفته ایم آنقدر ناشنیده و ناآشنا باشد که نیازی به تغییر آن پیدا نکنیم و یا اینکه آن اسم بار معنایی ویژه ای داشته باشد که با تغییر ساختار آن، معنایی که نیاز داشتیم از دست برود. پس در چنین مواقعی می توانیم بدون تغییر از آنها استفاده کنیم.
نکته چهارم: برخی از نویسندگان پا را از این فراتر می گذارند و دست به اختراع زبانی تازه و مختص به جهان داستانی خود می زنند. مثلا اسامی شخصیت ها، هیولاها یا رودها یا جنگل ها یا کوه ها با یک پیشوند یا پسوند ثابت ساخته می شوند. یا برخی از شخصیت ها با دستور زبان خاصی حرف می زنند. همه ی اینها به توانایی و مهارت نویسنده بستگی دارد. باید به این نکته توجه بکنیم که در حدود توانایی و تسلطمان قدم برداریم. چون اگر آنهمه مهارت نداشته باشیم نتیجه ی کار برعکس خواهد بود و ظرافت و دقت کافی را نخواهد داشت و باعث خنده مخاطب خواهد شد. بنابراین کاری است سخت و حساس و از عهده هر کسی بر نمی آید و به مهارتی مثال زدنی و اشراف کامل به زبان نیاز دارد.
سلام و درود
مطالب عالی بودن ، و من تمام کامنت ها و پاسخ های شما به اون هارو مطالعه کردم
با این کار جواب بسیاری از سوال هامو در این حیطه گرفتم و شدیدا از پاسخگویی همه فن حریف شما لذت بردم ؛ چون خیلی دقیق ، با جزئیات و مفصل جواب هر سوالی رو دادید و خیلی مورد های نویسندگیبرای من جا افتاد
این پیام رو صرفا برای تشکر از شما میفرستم
ممنونم از تمام نکات و مطالب ذکر شده
سلام
ممنون از لطفتان و این پیام دلگرم کننده.
موفق باشید
من میخام یه رمان بنویسم ولی داخل انتخاب اسم شهر مشکل دارم و اینکه نمیدونم اگر داستان رو به زبان شخصیت اصلی بنویسم بهتره یا نه
از نقشه های آنلاین مثل گوگل مپ برای انتخاب اسم استفاده کن
هر راوی یکسری ویژگی های مثبت و یکسری محدودیت ها داره. راوی اول شخص صمیمت بیشتری ایجاد میکنه ولی محدودیت داره و نمی تونه درباره چیزهایی که نمی دونه حرف بزنه و به زمان و مکان های مختلف که توش حضور نداشته بپردازه.
سلام
من دارم یه داستان مینویسم، تا الان هم تا فصل ۸ اومدم
بعد برای شخصیت منفی داستا یا به اسطلاح ویلِن داستان چندتا هدف در نظر گرفتم:
۱. رنج دیگران براش سرگرم کنندس
۲. انسانیت براش یه تهدیده (چون پسره قدرت داره و کلا یه موجود گرنینه مانندیه، بعد شکارچیا هم میان اینا رو شکار میکنن پس...)
نمیدونم کدوم رو بهتره استفاده کنم میشه راهنمایی کنین؟
سلام
انتخابش بستگی به دیدگاه شما داره. ممکنه شخصیت هدف های مختلفی داشته باشه و این هدف ها سطوح مختلفی داشته باشند. ایرادی نداره که شخصیت چند هدف داشته باشه. اما باید محرک اصلی اون برای خواننده آشکار بشه.
سلام
من دارم یک رمان درباره ماجراجویی در جنگل اشباح مینویسم ولی احساس میکنم هیچ هیجانی نداره.دوست دارم رویداد های ترسناک و مهیبی داشته باشه .
و اینکه اسم داستانم رو نمیدونم چی بزارم .در واقع یه اسم میخوام که ترسناک و هیجان آور و درباره ماجراجویی در جنگل باشه قراره من و یکی از بهترین دوستام به جنگل برای ماجراجویی بریم ولی نمیدونم اسمشو چی بزارم.اسمای انگلیسی و دخترونه هم می خوام.
سلام
به نظرم می تونی رمان رو بنویسی و تموم کنی و بعد بر اساس اون چیزی که نوشتی یک اسمی انتخاب کنی. پس اول کار رو بنویس و بعد به اسمش فکر کن.
برای اسم شخصیت ها می تونی از اینترنت کمک بگیری. کافیه راجع به اسامی دختر و پسر توی کشور مورد نظرت سئرچ کنی. توی گوگل ترنسلیت بنویس: اسمی متداول پسر در کشور انگلستان و بعد ترجمه ی انگلیسی اون رو جستجو کن . حتما برات فهرست هایی میاره.
سلام وقت بخیر.
من دارم یک داستان کاملا فانتزی مینویسم یک چیزی شبیه مانهوا ولی بدون تصویر؛ انقدر مانهوا و انیمه و کتاب خوندم که واسه نوشتن هیچ مشکلی ندارم ولی واسه انتخاب اسم کشور و انسان ها به مشکل بر میخورم...
من شخصیت ها رو تجسم میکنم و اسم هم انتخاب میکنم اما میخوام اسم هام معنی داشته باشن که واقعی باشه.
اگه بخوام میتونم هزاران اسم رو انتخاب کنم ولی هیچ معنا و مفهوم دقیقی ندارن و واقعا سخته...
مثلا تو یک مانهوا خوندم که اسم کشور المیر بود و خوب این اسم در صربستان واقعا وجود داشت و منم میخوام اسمی که روی نقش ها و شهر ها و کشور هام میگذارم وقتی خواننده میره دنبالش به یک معنی برسه
و پیدا کردن این اسم ها خیلی سخته چجوری این اسم ها رو پیدا کنم؟!
سوال بعدیم=> خوب داستان من فانتزی هستش و من وقتی مانهوا و کتاب ها رو میخوندم دقت که میکردم میدیدم که بیشتر نویسندگان از یک قوانین به خصوص پیروی میکردن مثلا چهار ضلعی قدرت ها که خوب در تمام مانهوا ها این قدرت ها مشترک بود و حس خوبی به خواننده منتقل میکرد میخوام بدونم چطور منم یا اون قوانین رو حفظ بشم جزوه ای چیزی داره یا باید بر اساس چیز هایی که خوندم خودم قوانین رو بنویسم؟!
ممنون میشم جواب بدین خیلی واقعا برام مهمه
سلام
وقت بخیر
اگر بخواهی از اسامی واقعی استفاده کنی، خب از طریق اینترنت به نقشه ی تمامی مناطق دسترسی داری و می تونی خیلی سریع با گوگل مپ اسامی شهر و خیابون و کوچه رو هم ببینی.
نکته ای که وجود داره اینه که این «بامعنا» بودن توی روابط داخل رمان هست. یعنی باید این رابطه ها رو بسازی. مضامین و درون مایه رمان و اینکه هر شخصیت چه نو دیدگاهی رو از نظر معنایی منتقل میکنه. مثلا یک شخصیت نماینده خیر هست، یک شخصیت نماینده شر، یک ملت یا کشور یا قوم و قبیله نماینده پیشرفت و آزادی هست و یک ملت یا ... نماینده تحجر و استبداد و ...
وقتی این لایه ی زیرین شخصیت ها، مکان ها و داستان ها رو بتونی برای خودت مشخص بکنی، اون وقت می تونی اسم متناسب رو انتخاب کنی.
برای انتخاب اسم، یک راهش این هست که با اسامی شهرها و مکان های واقعی و وجه تسمیه و ریشه لغوی و معنایی اونها آشنا باشی تا بتونی موقع نیاز به کار ببری، یا اینکه با عناوین اساطیری و افسانه ای آشنا باشی و از طریق معانی نمادین اونها اسامی تخیلی خلق بکنی. بنابراین از این نظر هم نیاز به دانش کافی داره.
درباره ی قوانین هم، اینها یکسری قوانین مخصوص جهان یک رمان یا داستان هست که نویسنده حاکم کرده. شما هم برای رمان خودت باید قوانین و منطق خاص خودش رو حاکم بکنی. این قوانین هم در کار خیلی از نویسنده ها بر گرفته از اساطیر و افسانه ها و آثار کلاسیک گذشته است. مثلا از اساطیر یونانی و رومی یا از اساطیر امریکای لاتین و ... یا تمدن قدیمی بین النهرین و ... نیاز به دانش داره تا بتونی قوانینی بسازی که از نظر معنایی عمیق و درست باشه.
سلام ببخشید من دو سوال داشتم
۱_اگر من بخوام تو یه رمان نشون بدم که مثلا علی داره تو اتاقش مثلاً با خواهرش گفتگو میکنه و من گفت و گو رو مینویسم بعد از طرفی دیگر امیر در باشگاه و داره درمورد یک موضوع حرف میزنه چطوری باید نشونش بدم؟
ینی باید بگم از طرف علی یا همچین چیزی ؟
۲_و اینکه مثلا تو آمریکا یه کشور باشه به اسم کیملد تو زمانم .اما تو آمریکا این کشور اصلا وجود نداره اشکالی ندارد ؟ مثلا خودم هم یه موقعیتی جغرافیایی براش درست کنم ؟ امکان داره ؟ اگه آره میشه یه توضیحی درموردش بدید
سلام
1. هر نویسنده ای ممکن است از شیوه ای برای نشان دادن تغییر مکان و زمان رویدادها استفاده کند. یک شیوه تغییر پاراگراف است. یعنی برای شروع صحنه ی جدید به سر سطر پاراگراف جدید می رویم. شیوه دیگر استفاده از علائم و نشانه ها هست. مثلا از ستاره یا مربع استفاده می کنیم.
اما بهترین شیوه این است که نویسنده بتواند در درون خود روایت تغییر و گذار را نمایش دهد و به آن اشاره مستقیم و یا ضمنی کند.
نوع راوی که انتخاب می کنید مهم است. راوی دانای کل می تواند به راحتی بین زمان ها و مکان های مختلف جابجا شود و روایت کند. اما اگر از راوی سوم شخص محدود استفاده بکنید محدودیت هایی وجود خواهد داشت.
2. اگر کلیت رمان تخیلی باشد و مخاطب بفهمد که همه چیز در جهانی خیالی می گذرد، اگر کشوری مجعول در قاره آمریکا هم باشد عیبی ندارد. به شرطی که مخاطب قراردادهای جدید نویسنده را بداند و بپذیرد.
سلام روز بخیر
یه سوال داشتم،ببخشید من برای موقعی که توی رمانم میخوام نشون بدم که دو یا چند نفر دارن صحبت میکنن به مشکل برمیخورم که چجوری بگم که فلانی فلان چیزو گفت اگه هی بگم مثلا ساحل گفت خیلی انشایی میشه اگه بخوام موبت و منفی بزارم پشت جمله ها مثل نمایشنامه میشه اگه میشه راهنماییم کنید
سلام
وقت بخیر
1) استفاده از فعل گفت، انشایی نیست و در داستان نویسی پر کاربرد است.
2) اگر گفتگو بین 2 نفر بود، ما در ابتدای گفتگو می توانیم با نام بردن از شخصیت مشخص بکنیم که چه کسی گفتگو رو شروع کرده و چه کسی جواب داده و بعد به تناوب این اتفاق افتاده. برای بار اول از فعل گفت و برای ادامه گفتگو از خط تیره (اصطلاحا خط دیالوگ) استفاده بکنیم. مثلا:
علی به روی صندلی نشست و گفت: کارشون تمومه، امروز-فردا هست که بیان و جمعشون کنن!
مینا گفت: مثل اینکه خیلی خوشحالی؟
- نه، چه خوشحالی؟ ولی چاره چیه؟ همه اش سر و صدا.
- ولی چشمات یه چیز دیگه میگه.
- اینطور فکر میکنی.
- نه، کاملا معلومه.
...
3) اگر گفتگو بین 3 یا چند نفر باشد آن وقت دیگر چاره ای نداریم که حتما با فعل گفت و نام شخصیت طرف های گفتگو را مشخص بکنیم تا خواننده سردرگم نشود. این بهترین کار است. مثلا:
نسرین گفت: فکر میکردم همه چیز به زودی تمام خواهد شد.
فرید گفت: این تازه اولشه.
مهران گفت: جمعش می کنن! این خط و اینم نشون.
فرید گفت: این دفعه مثل همیشه نیست.
مهران گفت: همیشه همین رو می گید.
نسرین گفت: سه ماه گذشته، جمع شدنی نیست. هر روز داره بدتر میشه. آدم باید کور باشه که نبینه، من هم اولش مثل تو فکر می کردم.
4) بدترین کار هم این هست که مثل فیلمنامه و یا نمایشنامه بنویسیم:
نسرین: ...
مریم: ...
بهتر است جملات کامل و شامل فعل گفت باشد.
نسرین گفت: ...
مریم گفت: ...
استفاده از مثبت و منفی هم در داستان نویسی حرفه ای مرسوم و معمول نیست. از خط تیره(خط دیالوگ) استفاده می شود.
سلام من یه رمان در ژانر های تخیلی، عاشقانه، ماجراجویی نوشتم تقریبا دارم به آخراش نزدیک میشم ولی هنوز اسمی نتونستم براش انتخاب کنم به دنبال اسمی هستم که علاوه بر مرتبط بودن با داستان قدرت جذب خاننده رو داشته باشه وادرش بکنه که کنجکاو شه در موردش اما متاسفانه نمیتونم پیدا کنم میشه کمی کمکم کنید
داستان هم در مورد ۳ تا سرزمینه شاهزاده یه سرزمین با یه دختر جنگلی یه سری ماجرا جویی هایی دارن پسر داستان هم طلسم شده به دنبال باطل کردن طلسمشه که دختره باهاش هم سفر میشه و به دنبالش مشکلاتی هم به وجود میاد براشون
سلام
انتخاب اسم از آن کارهایی است که فقط نویسنده می تواند انجامش بدهد یا حداقل کسی که کل کتاب را خوانده.
اسمی که برای رمان میخواهیم انتخاب کنیم می تواند شامل موارد زیر باشد:
1) اسم شخصیت ها. مثل رمان های: الیور تویست- تام سایر.
2) اشاره به هسته اصلی ماجراهای رمان. مثل رمان های: سفر به مرکز زمین، پنج هفته در بالن، دور دنیا در هشتاد روز.
3) اسم شخصیت اصلی+مسئله ی اصلی رمان که شخصیت با آن درگیر است. مثل رمان های: هری پاتر و زندانی آزکابان. هری پاتر و سنگ جادو. هری پاتر و شاهزاده دو رگه.
4) می تواند به زمان و یا مکان وقوع ماجراهای رمان اشاره بکند. مثل رمان های: دیوانگی در بروکلین. اودیسه فضایی. اتاق در بسته. کافکا در کرانه.
5) می تواند به مضمون و درونمایه اصلی و اساسی رمان اشاره بکند. مثل رمان های: بار هستی. جاودانگی. خشم و هیاهو. در جستجوی زمان از دست رفته. صد سال تنهایی. نیمه غایب. سمفونی مردگان. عشق در سال های وبا.
و ...
شما می توانید با استفاده از طوفان فکری و بر اساس شکل های بالا به یک فهرستی از نام ها برسید و بعد امتیاز بدهید و در نهایت یک انتخاب داشته باشید.
موفق باشید
رمان فانتزی چی پیشنهاد میدید؟
سلام
معروف هاش که کارهای جی.کی.رولینگ و مجموعه ی هری پاتر است.
خیلی روی اعصابم هست که دچار بن بست ذهنی میشم خیلی بده که داستان به جایی میرسه که من نویسنده نمیدونم برای واقعه بعدی که باید رخ بده چه چیزی رو انتخاب کنم واقعا نوشتن یک داستان به سبک کهن کار مشکلی هست کلی ویرایش میخواد که داستان به اون پختگی کامل برسه یه عالمه تحقیق میخواد و هزارتا بدبختی دیگه
سلام
نویسندگی همین هست.
باید صبر و حوصله داشته باشید.
یک وقت هایی استراحت بکنید. کار رو رها بکنید و مثلا مقداری کتاب بخونید، فیلم ببینید، پیاده روی بکنید. اینطوری مجددا می تونید ادامه بدید.
سلام
من یه ایده برای داستانم دارم
ایده کلی از یه فیلمه و یه ایده دیگه هم از یه سریال البته خیلی کتاب ها و فیلم ها با ایده های جدید و مختلف درباره موضوع اصلیشون ساخته شده
داستان من تغییر و ایده ی جدید داره ولی نه خیلی زیاد
اشکال نداره؟
میترسم بقیه احساس کنن داستانم یه کپی از اون فیلم و سریاله و با اونا داستانم رو مقایسه کنن
سلام
اگر توش نوآوری و خلاقیت خاصی به خرج ندید نتیجه اش میشه کپی کاری
تا اونجایی که می تونید باید روش کار بکنید تا ایده مال شما بشه
سلام .
یه سوال داشتم من ۱۱سالمه اگه یه رمان خوب بنویسم به کتابم مجوز میدن یا باید سنم بالای ۱۸ سال باشه؟
سلام
مجوز ربطی به سن و سال نداره. در هر سنی مجوز می دهند.
باسلام
من به نوشتن داستان علاقه ی زیادی دارم . اما نمیدنم درمورد چه چیزی بنویسم به رمان های تخیلی علاقه دارم ولی موضوعی پیدا نمیکنم که بنویسمش
سلام
می تونید به شخصیت های عجیب غریب فکر کنید یا به اتفاقات غیر معمول.
می تونید از این شیوه استفاده کنید: چی می شد اگه؟...
ذهن رو باید آزاد بگذاری و بعد قوه تخیلت رو به کار بندازی. مثلا
چی می شد اگه یه روز کتابی که تازه خریدم رو باز بکنم ببینم از لایه صفحاتش آب می جوشه؟
چی می شد اگه یه روز که میخواهم کفشم رو بپوشم برم بیرون ببینم که توش ساقه یه گیاه جوونه زده و داره سریع رشد میکنه؟
چی می شد اگه یه روز بفهمم همسایه طبقه پایین مون به جای دبه ترشی، یه دبه خون گذشته توی بالکن خونش؟
چی می شد اگه یه روز وقتی از مدرسه به خونه بر میگشتم میدیدم بابام یه نامه نوشته گذاشته روی اوپن آشپزخانه که فضایی ها اومدند و من و مادرت رو بردند و تو بعد ازچند روز دیگه باورت بشه هیچ شوخی در کار نیست؟
من خیلی فی البداهه این تخیلات رو کردم. ممکنه هزارتا از این تخیلات بکنم و روی کاغذ بنویسم و بعد ببینم میشه از چندتای اونا استفاده کرد و یک داستان نوشت.
می بینی که خیلی سخت نیست هممون قوه تخیل داریم و کافی هست اون رو به کار بندازیم.
در ضمن با اسم های مختلف پیام نفرست :)
سلام ممنون از مطالب خوب و آموزنده تون.
من اولین کتابم رو قراره بنویسم و چندتا سوال ذهنمو مشغول کردن.
1.محدودیت های نوشتن چیه؟ مثلاً آواز خواندن دختری تقریبا شش یا هفت ساله ایراد داره؟
2.به نظر شما اگه تعداد صفحات کتاب زیاد بشه ایراد نداره؟یابهتره که در چند جلد نوشته بشه؟
3.میتونم برای دیالوگ های افراد از زبان گفتاری استفاده کنم؟
ممنون میشم پاسخ بدید.
سلام. ممنون از لطفتون.
1. فکر نمی کنم ایرادی داشته باشه از نظر ممیزی ارشاد.
2. بستگی داره. معمولا تا 700 صفحه توی یک مجلد چاپ میشه. بعضی وقتها هم می بینید یک نفر رمانی سه جلدی نوشته که هر جلدش مثلا 300 صفحه است. تقسیم کتاب به جلدهای مجزا دلایل مختلفی می تونه داشته باشه.
3. بله دیالوگ ها می تونن محاوره ای باشند. حتی کل رمان رو هم میشه به زبان محاوره نوشت. فقط باید منطق اون روشن و پذیرفتنی باشه. عموما کلیت رمان به صورت کتابی و دیالوگ ها به صورت محاوره ای نوشته میشه.
سلام خیلی ممنون بابت کمک تون می خواستم اگر میشه این متن رو بخوانید و لطفا عیب هام رو بگید که بر طرف کنم
خورشید آسمان سرد شهر را گلگون کرده بود. ماه آرام سرش را بلند می کرد و به وقار خورشید می نگریست. چراغ های کوچک خیابان ها از خود نور های کریستالی ساطع میکردند اما خورشید که در حال وداع با اسمان بود دامن نورانی اش مانع از خود نمایی چراغ های سوسو زن می شد. ستارگان آرام ظاهر می شدند و آوای شب را زمزمه می کردند اما ماه به دور شدن بانویش خیره بود. و بالاخره خورشید ماه را با یک آسمان دلتنگی تنها گذاشت و شب شنل تاریک خود را بر آسمان کشید. دخترکی در دل تنهایی شب جایی دور از نور های پر زرق و برق شهر ، به ماه که کامل تر از هر وقت بود می نگریست. ستاره های سوسو زن که آوای دلتنگی را نجوا می کردند توجه او را جلب کرده بودند. با لبخندی عمیق که بر لب هایش خود نمایی می کرد آوازی زمزمه می کرد. نی زار در سکوتی از صدای جیرجیرک ها فرور رفته بود. دختر روی سبزه های بلند دراز کشیده بود و در افکارش غرق بود. علف های بلند صورت لطیف ش را قلقلک می دادند و نسیم موهای سفید رنگ از جنس ابریشمش را نوازش میکرد. چشمان بلورین آبی رنگش به ماه و ستارگان خیره بود. دختری با موهایی که با تاریکی شب یکی شده بود سکوت دلپذیر خلوت اش را شکست و در کنار او روی چمن ها نشست. چشمان درخشان به رنگ عسل دختر روی چشمان آبی اش بود. نگاهش را به آسمان داد و آرام لب زد.
_ ماریان!..
ماریان نگاهش را از آسمان گرفت و به چشمان عسلی دختر کنارش دوخت و منتظر ماند
_ بهتره بریم تو چادر
_ اما آتیا...
ماریان دوباره نگاهش را به آسمان دوخت اما ادامه نداد. آرام بلند شد؛ سارافون سفید رنگش که رگه هایی از مشکی در ان به چشم می خورد را صاف کرد و دست سرد اش را روی شانه آتیا گذاشت. آرام صورتش را نزدیک گوش آتیا کرد و در گوشش نجوا کرد
_ من همیشه کنارتم . . .
و سپس آرام با کفش های مشکی رنگش به سوی چادر زرد رنگ کوچکی که کمی دور تر بود رفت.
آتیا کمی به خود لرزید. نمی توانست او را هم از دست بدهد. کمی که به آسمان سیاه شب خیره ماند آن افکار مزاحم به مغزش هجوم آوردند.
دنیای زیرین ترسناک تر از آن بود که دوباره با آن رو در رو شود و حتی بدتر به لطف اَشلی و چو آنجا دیگر مثل سابق نبود! تبدیل به فضایی وحشیانه تر شده بود تصور آن جسد های بی روح که در خون غرق بودند و موجوداتی که نمی دانست ذره ای انسانیت دارند یا نه آزارش می داد. سرش را کمی به طرفین تکان داد و به چادر زرد رنگ پناه آورد. زیپ چادر را کشید و با افکاری که باعث بیدار نگه داشتن او نا نیمه شب می شد سر بر بالین گذاشت.
سلام
قلم خوبی دارید و حتما از پس نوشتن رمان بر می آیید.
چند نکته عرض میکنم شاید مفید باشد.
1_ سطرهای ابتدایی این متن بیشتر در فضای قطعه ادبی است. توصیفات و تشبیهات آنچنان داستانی نیست. زبان متن بیش از اندازه ادبی است. در نوشتن یک رمان یا داستان ما باید تلاش بکنیم که داستان را (ماجراها) پیش ببریم. یعنی داستان تعریف کنیم.
مثلا در این صحنه بیشتر توصیفات مربوط به آسمان است اما نویسنده تصویر دقیقی از موقعیت مکانی و زمانی دخترها نمی دهد. فقط اشاره ای گذرا به خارج از شهر، نیزار و یک چادر هست.
2_ توصیفات در ابتدای داستان باعث کندی کار شده. نویسنده فرصت زیادی ندارد که مخاطب را در داستانش گیر بیاندازد. بنابراین بهتر است به جای توصیفاتی که کمک چندانی به اصل ماجرا نمی کنند ما با حادثه و یک اتفاق هیجان انگیز یا چالش برانگیز داستان را شروع کنیم. قلاب داستان ما باید هر چه سریعتر به مخاطب گیر بکند. مثلا صحنه ای که دو دختر در حال فرار از دو موجود اهریمنی هستند هیجان انگیزتر و کنجکاوی برانگیزتر از توصیف خورشید و ماه و آسمان است.
3_ توصیف شخصیت ها یا محیط و اشیا باید به اندازه باشد. شما مقدار زیادی افراط کرده اید: چشمان درخشان به رنگ عسل / چشمان آبی/ چشمان عسلی/ سارافون سفید/ کفش های مشکی/ چادر زرد/ آسمان سیاه/ موهای سفید/ موهای تاریک ...
سطرهای ابتدایی هم که کلا ادبی و با توصیف و تشبیه نوشته شده و قطعه ای ادبی است و نه متنی داستانی.
اگر بخواهید برای هر موضوعی توصیفات بسیاری بچسبانید متن خیلی سنگین و کند و کسالت آور می شود. مخاطب حوصله اش خیلی سریع سر می رود چون خواننده دنبال داستان و ماجرا و حادثه است.
شما خوب می نویسید اما نیاز هست دقت بکنید و از توانایی قلمتان در خدمت داستان بهره ببرید. شخصیت پردازی و حادثه پردازی بکنید و به روایت بپردازید و درباره توصیف هم سختگیر باشید.
موفق باشید و ممنون از این که متن را با من به اشتراک گذاشتید
سلام تیم مطلب خیلی مفید بود ولی من چندتا سوال دارم.
۱_میشه از اسامی ای که به کشکرش مربوط نیستن استفاده کرد؟مثلا ارتیمیس اسم رومی هست اما کشوری که من انتخاب کردم اینگلیسه
۲_میشه شخثیت منفی نداشته باشه؟مثل کتابlittel woman?
سلام. ممنون
1_ اگر بخواهیم به واقعیت وفادار باشیم، رمان مان باورپذیر باشه و سوال بی جواب توی ذهن خواننده به وجود نیاد بهتره از اسامی مناسب استفاده کنیم. یا حداقل یک دلیلی بسازیم برای اینکه چرا یک کسی که انگلیسی هست اسم مثلا ایتالیایی داره.
2_ اگر منظورت از شخصیت منفی یک شخصیت شرور و بدذات هست، بله. اما حتما باید شخصیت ها با هم تقابل داشته باشند. یعنی یکجاهایی باید خواسته هایی شخصیت ها ضد هم باشه وگرنه کشمکشی شکل نمیگیره و داستان جذابی به وجود نمیاد.
باسلام
من دارم یه رمان مینویسم اسمش هست آواز دریا.
اما فیلمش ساخته شده.
به نظر شما مشکل نداره
سلام
فقط اسم رمان با اسم فیلم مشابه هست؟ اگر بله، زیاد اشکالی ندارد
اگر طرح و داستان رمان مشابه فیلم باشد و از روی آن تقلید شده باشد اشکال دارد
سلام خسته نباشید من رقیه هستم و 14 سال دارم اما علاقه ای فراطبیعی به خواندن کتاب و البته نویسندگی دارم
معلم و خانواده ام میگفتم من انشا های خوبی می نویسم اما خودم چندان رضایتی ندارم خیلی دوست دارم احساسات رو توصیف کنم و به عمق کارکتر ها نفوذ کنم.
خب طبیعتا وقتی بزرگ تر میشیم نوشته هایی که در مدرسه به ما یاد می دهند هم بزرگ تر می شوند و من مجذوب ادبیات هستم به چیز خاصی علاقه ندارم ولی از طریق انیمیشن میراکلس با یک سری فن فیک جالب آشنا شدم و بعد اون با سایر کار های اینترنتی و به نظر خیلی جذاب میومدن تا اینکه یکی از همکلاسی هامم شروع به نوشتن کرد و توی واتساپ یک گروه زد و این شد که جرقه نویسندگی در ذهنم زده شد.
مسلما شما در جواب به من خواهید گفت برای پیشرفت باید کتاب های نویسندگان بزرگ را بخوانم و من هم در جواب خواهم گفت چشم چون برای پیشرفت این کار را میکنم و قطعا این کار بدون جذابیت نخواهد ماند
اما مسئله دوم این است که من از آن موقع که تصمیم گرفتم بنویسم در ذهنم آشوب به پا شد. به چیز های مورالطبیعی و فانتزی خیلی علاقه دارم پس پیدا کردن ایده اولیه کار چندان سختی نبود بعد ایده اولیه را با مداد در دفترم نوشتم و چند بار برسی کردم و چند جا را اصلاح کردم. بعد کارکتر پردازی؛ ویژگی های ظاهری و احساسی را نوشتم و جز به جز در ذهنم و دفترم یاداشت کردم و بعد شروع به نوشتن کردم. چهار صفحه دفتر نوشتم و بعد ان را در برنامه "word" نوشتم و برای سه نفر از دوستان نزدیکم فرستادم ظاهرا دنیایی که حلق کردم شامل الف های 1000 ساله و قدرت های عجیب و جنگ جدال بین الف ها جالب بوده و با شوق بیشتری شروع کردم اما بعد از آن مشکلات امتحان ها و مدارس و خراب شدن گوشی فرصتی نداد اما من در دفترم به صورت کتبی ایده ها را یاداشت کردم. همانطور که گفتم من از طریق یک انیمیشن با چند فن فیک آشنا شدم و در همین حین در ذهنم برای انیمیشن رویایی ام ماجرا می ساختم و تصمیم گرفتم آن را روی صفحه به نمایش بگزارم در یک وبلاگ در خواست نویسندگی دادم که باعث شد پیشرفت زیادی کنم و قلمم بهتر شود اما به ماند که آن فن فیک کل ادبیات جهان را زیر سوال برد
با خواندن مجدد آن افتضاح ادبی به این نتیجه رسیدم که مشکل من توصیف است. توصیف احساسات و مکان ها. یا در کارکتر غرق می شوم که الان تشنه است؟ سرد اش است؟ گرم اش است؟ چه می خواهد؟ به چه فکر میکند؟ یا محیط؛ رنگ لباس چیه؟ مدل لباس چیه؟ چرا پوشیده؟ چه چیزی کنار شه؟ چه رنگیه؟ برای چی کنار شه؟ الان کجاست؟ و ...
"موقعیت ترسناکی بود. سکوت محض آزمایشگاه بدنم را به مور مور می انداخت.
صدایی مثل تیک تاک ساعت در گوشه ذهنم تکرار می شد رنگ پوستم زیر نور نقره ای رنگی که معلوم نبود منبعش کجاست ، سفید و بی روح به نظر می آمد. باد سرد و سوزناک بین راهروهای خالی قلعه اریک پیچید و با بوسه ای نمناک صورتم را منجمد کرد"
مثلا این تکه کوتاهی از کار نویسنده ای به نام "doom"در وبلاگ "تخیل ذهن من" است. این نوشته ها بودند که من رو مجذوب کردنند میشه راهنمایی بکنید که چطور می تونم توصیفات به کار ببرم
سلام
خیلی عالی هست که این همه به مطالعه و نوشتن علاقمند هستی.
اگر خانواده و معلم از کارت تعریف میکنند یعنی استعداد و ذوق رو در نوشته های شما دیده اند. بهتر است بدبین نباشی. تعریف و تمجیدها می تونن انگیزه بخش باشند.
نباید فراموش بکنی که همه چیز در نویسندگی به یکباره و در زمان کوتاه به دست نمیاد. شاید ماه ها و سالها طول بکشه تا ما به مهارت کافی برسیم. بنابراین زیاد نسبت به کار خودت ایراد نگیر و دلسرد نشو. ما در هربار نوشتن مقداری رو به جلو پیشرفت میکنیم. هربار یک قدم. نباید عجله کرد.
و اما درباره ی توصیف. من قبلا یک مطلب کوتاه در سایت نوشته ام. در این آدرس:
https://novelhome.blogsky.com/1397/03/31/post-84/
عنوانش هست: توصیف در رمان نویسی | چقدر باید از توصیف استفاده کرد؟ | چگونه توصیفات ریزبینانه تر و مفصل تری بنویسیم؟
پیشنهاد میکنم اون رو بخونی.
همانطور که در اون مطلب نوشته ام: برای نوشتن توصیفات بهتر بایدتمامی حواس تان را به کار بیاندازید. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه. و وقتی در یک موقعیت از داستان قرار گرفتید از تمامی حواس برای توصیف استفاده کنید. یعنی وقتی اون صحنه و تصویر رو در ذهن تون می سازید باید با همه ی حواس های پنجگانه ی تان اون رو بررسی کنید.
و نکته ی مهم دیگه هم اینکه توصیف باید به اندازه باشه. توصیف زیاد داستان رو کند میکنه و حوصله خواننده رو سر میبره. توصیف زیاد جلوی حرکت داستان رو میگیره. خواننده دوست داره داستان رو به جلو حرکت بکنه. توصیفات باید به دقت انتخاب بشه و در خدمت ساختن فضای داستان باشه. نیازی نیست هر چیزی رو از همه جنبه ها و زیاد توصیف کنیم. توصیف هر چقدر کوتاه تر و تازه تر باشه اثرگذارتر هست.
با سلام
من ۱۱سالمه و میخوام درمورد فصل های روستا ها و ویژگی هاشون رمان بنویسم و شناخت خوبی درمورد روستا ها هم دارم، نمی خوام داستانم تخیلی باشه ،میخوام کسایی که رمان رو میخوانند ازش لذت ببرند اما نمی تونم جوری که میخوام رمانم رو بنویسم مثلا درمورد فصل بهار روستا نوشتم بعد میخوام درمورد تابستان بنویسم اما انگار فصل بهار رو نصفه نیمه نوشتم و یهو به فصل تابستان پریدم، و احساس میکنم درمورد آخر هر فصل پایان قانع کننده ای تعیین نکردم و هرکاری میکنم نمیتونم به خاطر همین از شما کمک میخوام، لطفا کمکم کنید
سلام
برای اینکه رمان خط داستانی قوی داشته باشه مهم تمرکز نویسنده روی شخصیت اصلی هست. اینکه شخصیت اصلی کی هست و به دنبال چی هست؟ خط داستان با حرکت شخصیت شکل میگیره. شخصیت یک هدفی داره و در طول رمان به سمت هدفش حرکت میکنه و یکسری موانع سر راهش هست که باید از اونها عبور کنه.
اگر بخواهی فقط راجع به طبیعت و تغییرات فصل ها بنویسی و محیط رو توصیف بکنی داستانی به وجود نمیاد. رمان شخصیت و حادثه و ماجرا میخواد.
سلام من یه رمان دارم مینویسم همه هم ازش تعریف میکنن ولی نمیدونم چی اسمی رو روی رمان بزارم؟
من یه سوال دیگه هم دارم داستانم پر کاراکتر ها ی مختلف که به نوع خودشون متفاوت و جذابن (البته از نظر خودم) هستن و هر کدوم داستان جالبی برای گفتن دارن نمی دونم کدوم رو به عنوان کاراکتر اصلی انتخاب کنم
شخصیت اصلی اون شخصیتی می تونه باشه که بیشتر اتفاقات و ماجراهای اصلی با اون جلو میره. یعنی حرکت داستان بیشتر مبتنی بر حرکت اون هست. هدف اون و انگیزه اون پیشبرنده داستان است. شخصیت اصلی بیشترین حضور رو توی داستان داره و همذات پنداری خواننده با اون اهمیت داره. داستان اطراف شخصیت اصلی شکل میگیره و باقی شخصیت ها در نسبت با اون تعریف میشن. شخصیت اصلی مثل خورشید هست و باقی شخصیت ها پیرامون اون حرکت می کنند.
سلام
من یه مشکل بزرگ دارم وقتی رمانی مینویسم همه میگن خییلی بده بخاطر خمین همه انگیزه من داغون میشه و دیگه نمیتونم رمانم رو ادامه بدم .
چیکارکنم که نگن رمانت خرابه؟
سلام
خب در درجه اول باید ازشون بپرسی که منظورشون از "بد" چی هست؟ یعنی ضعف کار رو دقیقا چی می دونن؟ مثلا شخصیت ها جذاب نیست؟ یا ماجراها هیجان انگیز نیستند؟ توصیفات و روایتش دقیق و گیرا نیست؟
اول باید نقطه ضعف رو تشخیص بدهی و بعد با مطالعه و تمرین اون رو برطرف کنی.
در هر حال، چاره کار مطالعه ی رمان های خوب و یادگرفتن از آنها هست. و بعد تمرین کردن و یادگرفتن داستان نویسی.
سلام من یه نشکب بزرگ دارم نمی تونم اول داستانم رو جور بنویسم که خوب در بیاد وجهانم رو با نوشتن توصیف کنم چی کار کنم
سلام
اول داستان مثل یک قلاب ماهیگیری هست. این قلاب باید به خواننده گیر بکنه و اون رو تا صفحات بعدی بکشونه. برای اینکه اول داستان مثل قلاب عمل بکنه باید ذهن خواننده رو به خودش درگیر بکنه. یعنی وقتی خواننده خوند با خودش بگه "بعدش چی میشه" یا "چی شده که داستان به اینجا رسیده"؟ یعنی خواننده دوست داشته باشه از داستان سر دربیاره و برای رسیدن به جواب سوالاش همچنان به خوندن ادامه بده.
برای اینکه بتونی جهان داستان رو خوب توصیف کنی، در درجه اول باید جهان داستانت رو خوب بشناسی و بتونی با تخیلت توی اون دنیا زندگی کنی تا جزئیاتش رو بفهمی. چه روزی از سال هست؟ پاییز، زمستون؟ چه ساعتی از روز هست؟ هشت صبح؟ 4 بعد از ظهر؟ هوا چه طوری هست؟ شخصیت چه حسی داره؟ کجاست؟ کشور؟شهر؟محله؟خونه ای که توش زندگی میکنه؟ اتاقش؟
یعنی بتونی خودت برای همه ی اینها یه تصویر واضح توی ذهنت داشته باشی و توی همه چیز دقیق بشی. تا اینها رو ندونی نمی تونی ازشون بنویسی.
سلام
مى خوام یه رمان تخیلى بنویسم ولى تو انتخاب اسم رمان به مشکل برخوردم همچنین براى انتخاب فامیلى و اسم شخصیت ها مى خوام فامیلى ها با معنى باشن مثلا فامیلى شخصیت شرور به معنى جنایتکار باشه توى گوگل هم گشتم ولى فامیلى که معنى جنایتکار داشته باشه پیدا نکردم☹️ممنون میشم کمکم کنید
سلام
با یه اسم موقت نوشتن رمان رو شروع کن
بعد از تموم کردنش می تونی اسم رو تغییر بدی
من الان همچین اسمی تو ذهن ندارم
اگه مثلا شخصیت ها مال یه جغرافیای انگلیسی زبان هستند می تونی از یه نفر که آشنا به ادبیات و زبان انگلیسی هست کمک بگیری.
سلام
من واقعا یه مشکل دارم در نوشتن توی ژانر فانتزی . من یه کرم کتاب واقعی ام و اکثر کتاب هایی هم که میخونم در ژانر های فانتزی و رئاله . بنابراین خیلی خوب هم در ژانر ادبی و رئال می نویسم اما نمی دونم چرا اصلا توی ژانر فانتزی نمی تونم بنویسم ؟ اخه کتاب در این مدل واقعا زیاد میخونم ولی نمی تونم بنویسم و ایده ای پیدا نمی کنم یا نمی تونم فضاسازی بکنم .
میشه راهنمایی کنید ؟
سلام
مطالعه باید همراه با بررسی باشد. یعنی باید هر رمانی که میخوانی به خوبی آن را تحلیل بکنی. اینکه شخصیت ها چه طوری هستند. در چه سن و سالی، با چه علاقه و آرزوها و اهداف و مسائل و دغدغه هایی. یا مثلا بعد از اینکه 10 تا کتاب فانتزی خواندی ببینی از نظر طرح چه ویژگی های مشترک یا متمایزی دارند. مثلا اگه جهان رمان فانتزی هست چه ویژگی هایی دارد. چه عناصر خیال انگیزی دارند، موجودات فراواقعی؟ نیروهای فوق طبیعی، جادوگری؟ یا مثلا طرح رمان مبتنی به چه عنصری هست؟ جستجوی چیزی یا حل معمایی یا جنگیدن با کسی یا انتقام و ....؟
یا مثلا ضرباهنگ تعریف کردن روایت، میزان توصیفات، میزان پرداختن به احساسات و افکار شخصیت ها و ....
اینکه یک کتاب را بخوانی و بگذاری کنار بروی سراغ کتاب بعد، دانش چندانی را به آدم اضافه نمی کند. بلکه باید آن را بعد از خواندن خوب تحلیل کنی.
اگه توی ذهنت همه اجزای رمان رو تفکیک بکنی و شناخت کافی از هر یک داشته باشی، اونوقت می تونی بفهمی که چه جوری باید جهان فانتزی رمان خودت را بسازی.
سلام مطالبتون واقعا محشر بودن..
منم دارم یه داستان تخیلی مبنویسم و کلی دارم روش کارو فکر و تحقیق میکنم ولی یه ترسی دارممم . که خواننده فکر کنه قسمتی از داستانم از یه کتاب یه فیلمی برداشته شده و ذهنش کلا منحرف بشه و نکنه با اون داستان مقایسه بشه و بگن تکراری و کمی...
خدایی خیلی دارم روش کار میکنم
ولی همین ترس لعنتی رو نمیدونم چیکارش کنم کمکم کنیددددد
سلام
مرسی
معمولا این وسواس های فکری برای خیلی از نویسنده ها پیش میاد. مخصوصا اگه در اوایل راه نویسندگی باشی. اگه فکر و ایده از خودت باشه و خلاقانه به موضوعت فکر بکنی، کارت حتما تازگی خواهد داشت و خواننده از جهان داستانت به بیرون پرت نمیشه.
خلاقانه فکر کردن یعنی اینکه: اولین چیزی که به ذهنت میرسه رو ننویسی و به راه های دیگه هم به اندازه کافی فکر کنی. هر چه بیشتر تخیل کنی و به ایده های تازه تری برسی خواننده هم می فهمه که با یه اثر دست اول مواجه هست و چیزی تکراری یا کپی برداری نیست.
موفق باشی
سلام مطالب مفید بود من دوتا سوال دارم اول اینکه من رمانم درحال نوشته شدنه و در خارج از ایران با اسامی خارجی نوشته شده.من اسامی رو نوشتم اما نام خانوادگی شخصیت ها من دراوردی هست و شاید هم بی معنی ایا مشکلی داره.دوم اینکه اسم مکان ها شهر ها خیابان ها کوه ها و هرچیزی که فکر کنید غیر واقعی و بی مفهومه.ایا این مشکلی به وجود میاره؟ من واقعا تو این قسمت موندم که اسامی مکان ها بید معنا داشته باشه یا نه.امید وارم تونسته باشم حرفم رو برسونم
سلام
اگه داستان فانتزی (کاملا تخیلی) باشه مشکل چندانی نخواهد داشت که اسامی من در آوردی باشه. اما اگه داستان واقعگرا هست بهتره و منطقی هست که مثل دنیای واقعی اسامی یک معنایی پشتشون باشه. شما می تونید در دنیای تخیلی که ساخته اید اسامی من درآوردی خودتون رو به خیابون و کوه و دشت و ... بدید، چون هر چیزی توی همون دنیای واقعی معنی خودش رو داره و نیازی نیست مطابق دنیای واقعی باشه.
سلام
راستش رو بخواید داستان من کاملا امادس تا روی کاغذ بیاد فقط یه سوال داشتم:
اگه برای شخصیت هام از اسامی خارجی استفاده کنم مشکلی پیش نمی اد؟
دنیای داستان من کاملا خیالیه و از کشور خاصی درش نام برده نمی شه که مثلا بخوام اسامی رو فقط مختص به همون زبان و فرهنگ کنم پس قاعدتا مشکلی نیست نه؟
و یه چیز دیگه بزرگترین ترس من اینه که خواننده بگه که این تیکه از فلان کتاب یا فیلم برداشته شده
موضوع داستانی من مقداری به یه فیلم که قبلا دیدم شباهت داره و همش می ترسم که نکنه داستانم با اون مقایسه بشه و بگن که یه موضوع تکراریه و نویسنده از روی این فیلم برداشت کرده اما خط داستانم کلا یه چیز دیگس پس این ترسم الکیه؟
سلام
یه اسمی
ایمیلی
آدرسی
چیزی
ترجیح میدم به پیام های اینطوری جواب ندم
سلام، ببخشید من کلی سوژه و گره افکنی برای شخصیت هام دارم. اما یکم گیج می شم و نمی دونم کجا ها باید استفادشون کنم. چطوری می تونم صحنه های خوب و مرتب برای رمان درست کنم که برای هرکدوم گره گشایی و گره افکنی مطلوب داشته باشم.
سلام
شما اول باید یک خلاصه کلی از رمانت داشته باشی. یعنی بتوانی در سه چهار جمله کل رمان را برای خودت بگویی. شروع+میانه+پایان.
این مسیر کلی رمان رو از اول تا آخر مشخص می کنه. کلی هست و نشون میده که اصلا رمان درباره چی هست، شخصیت اصلی کیه و به دنبال چی هست و در نهایت چی میشه.
بعد این خلاصه رو یواش یواش گسترشش بدی و هر حادثه ای رو سرجاش بگذاری.