آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

ارتباط شخصیت ها با هم در رمان و ایجاد کشمکش +چگونه شخصیت های رمان را با هم درگیر بکنیم؟

سوال مهدی: «سلام. برای من درگیر کردن شخصیتها با هم دیگر واقعا سخته. تاحالا پنج الی شش رومان نوشتم اما به همین دلیلی که گفتم هیچ کدوم از رمانم تمام نشده. خواهشن راهنماییم کنید»
درگیر کردن شخصیت ها با یکدیگر و ایجاد کشمکش در میان آنها زمانی می تواند اتفاق بیافتد که خواسته ی آنها با هم در تضاد قرار بگیرد. یعنی هر یک خواسته ای داشته باشد که مخالف خواسته ی دیگریست. به عبارتی اگر یکی به خواسته ی خود برسد دیگری ناکام خواهد ماند. البته همه ی ارتباطات شخصیت ها در رمان از این جنس (تضاد) نیست. گاهی یک شخصیت به پیشبرد هدف شخصیت دیگر کمک می کند. جذابیت رمان در این خواهد بود که کشمکش شخصیت ها با یکدیگر در طول رمان مدام اوج بگیرد.  
نقطه ی شروع رسیدن به یک کشمکش پویا و جذاب تعریف درست شخصیت هست. این که کیست و چه می خواهد و چرا می خواهد؟ و اینکه چه کسانی در مقابل این خواسته شخصیت مانع ایجاد خواهند کرد و چرا؟
تا زمانی که رمان نویس تعریف دقیقی از شخصیت های رمان خود نداشته باشد نمی تواند کشمکش خلق بکند. تعریف دقیق یعنی اینکه گذشته شخصیت چه بوده؟ در حال حاضر در چه شرایطی به سر می برد؟ موضوع و مسئله اصلی او در حال حاضر چیست؟ او کمبود چه چیزی را احساس می کند؟ چه چیزی را باید داشته باشد که ندارد؟ شاید یک شخصیت حس احترام از سوی دیگران را ندارد. یا یکی آرامش ندارد. یا پول, و این برای او به یک نیاز تبدیل می شود. نیازی که باید به آن دست پیدا کند. این حس کمبود و نیاز باید به گونه ای طراحی شود که او را به پیش ببرد. یعنی او چاره ای جز دست پیدا کردن به آن نداشته باشد. و همین او را به حرکت وا دارد.
حال دو شخصیت را در نظر بگیرید که خواسته ی یکی در قطب مخالف خواسته ی دیگری است. مثلا:
آرمان که دو روز دیگر امتحان پایان ترم دانشگاه را دارد مجبور هست که دو روز تمام خودش را در خانه حبس بکند و درس هایش را بخواند. بهرام که همسایه ی واحد بغلی هست قصد دارد برای کم کردن روی یکی از دوستانش پنجشنبه شب یک تولد باشکوه با کلی بزن و بکوب برگزار بکند. آرامش چیزی است که آرمان به آن نیاز مبرمی دارد و حس احترام و غرور هم خواسته ی قلبی بهرام هست. نویسنده باید طوری داستان را به پیش ببرد که ما احساس کنیم اگر آرمان می داند اگر در امتحان قبول نشود اتفاقات خیلی بد و جبران ناپذیری خواهد افتاد و اگر هم بهرام از عهده ی یک تولد باشکوه برنیاید خیلی چیزها را از دست خواهد داد. مثلا حس احترام و غرور و اعتماد به نفس و همچنین رابطه ی اش با نامزدش به هم خواهد خورد چون نامزدش او را دست کم خواهد گرفت و ترکش خواهد کرد. وقتی که این دو قطب تضاد را به شکل حیاتی طرح بکنیم مخاطب با با شوق و ذوق داستان را دنبال میکند ببیند قضیه به کجا خواهد رسید. هر کدام برای عقب راندن دیگری چه کار خواهند کرد؟  چه کسی پیروز می شود چه کسی آن مسئله حیاتی را می بازد. تا زمانی که چیزی در خطر نباشد شخصیت ها وارد کشمکش با یکدیگر نخواهند شد و این کشمکش اوج نخواهد گرفت. بنابراین نیاز به یک شخصیت پردازی دقیق و مفصل هست. داستانی که من ساختم محدود و کوتاه هست و شاید بتوان در یک داستان کوتاه بیست صفحه ای آن را پرورش داد و تمام کرد حال با شخصیت های متعدد و خط های داستانی مختلف در بستر یک رمان کار کمی پیچیده خواهد شد. مگر اینکه نویسنده شخصیت هایش را به خوبی بشناسد. نیاز و هدف آنها را به شکل حیاتی ترسیم بکند و خواننده را مشتاق پاسخ گرفتن سوال ها نگه دارد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد