آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

چگونه رمانی بنویسیم که خواننده با آن ارتباط برقرار کند؟ گنگ نویسی رمان

دوستی با نام عرفان برایم نوشته است: {سلام خسته نباشید. اولین داستانی هستش که می‌خواهم بنویسم اما بنظرم بعد از اینکه مقدمه را نوشتم داستان خیلی گنگ می‌شود. من نویسنده چه سوال‌هایی باید از خودم بپرسم که داستان برای خواننده معلوم و مشهود باشد؟}
و همچنین ریحانه پرسیده است: {سلام. من ایده های زیادی تو ذهنم هست که همشون رو دوست دارم و نمی تونم رو یکیشون متمرکز بشم و همیشه از این شاخه به اون شاخه می پرم. هروقتم می خوام چیزی بنویسم تمام شوق و اشتیاقم می خوابه چون تمام چیزایی که پیش خودم تصور کردم فقط تو ذهن خودم بودن و پیش خودم میگم می تونم جوری بنویسم که بقیه متوجهش بشن؟ یا اصلا می تونم بنویسم؟ بعد نا انید میشم اما بازم میرم سراغش ولی بازم همون آش و همون کاسه...میشه کمکم کنید؟}

پاسخ من:

داستان زمانی برای خواننده گنگ و نامفهوم می شود که در درجه ی اول برای خود نویسنده به اندازه کافی روشن نیست. هر داستانی جهانی دارد. نویسنده تلاش می کند این جهان را از طریق به کاربردن کلمات در طول روایت در ذهن خواننده بسازد. بنابرین نویسنده باید شناخت کاملی از این جهان داشته باشد تا بتواند درباره ی آن با خواننده سخن بگوید. جهان داستان یعنی: آدم ها و ویژگی های شان، روابطشان با یکدیگر، مسائلی که با آنها درگیرند و همچنین زمان و مکانی که همه ی اینها در درون آن اتفاق می افتد. این مسئله در نوشتن رمان بیش از نوشتن داستان کوتاه اهمیت دارد. 

 

گاهی ما خیلی سریع نوشتن یک رمان را صرفا با داشتن یک ایده ی اولیه ناکامل شروع می کنم. به نظرم عیبی ندارد که نویسنده به این شکل نوشتن رمانش را شروع کند. چون باید بالاخره از جایی وارد جهان داستان شد. اما بعد از این اولین قدم، نویسنده باید برای شناخت جهان داستانش تلاش بکند. یعنی بعد از نوشتن اولین صفحات، کمی حوصله و تامل کند و به جهان داستانش بیاندیشد. اینکه این آدم ها کی هستند؟ مسائل شان چیست؟ در چه دوره و زمانه ای و جغرافیایی زندگی می کنند؟ و سوال هایی از این دست. برخی از نویسندگان این مسائل را روی کاغذ یادداشت می کنند. ثبت کردن ویژگی های بخش های مختلف رمان به نویسنده کمک می کند در طول نوشتن رمان در مسیر درستی حرکت بکند. مثلا پرونده ای برای ویژگی ها و گذشته شخصیت، پرونده ای برای دوره تاریخی زندگی شخصیت ها، پرونده ای برای مکان ها و صحنه ها، پرونده ای برای طرح رمان و سرفصل اتفاقات مهم. برخی از نویسندگان هم هستند که ترجیح می دهند زیاد خودشان را درگیر یادداشت برداری های مفصل نکنند و این شناخت به دست آمده را همچنان در ذهن شان داشته باشند.

در هر حال، اولین قدم تلاش برای شناخت جهان داستان است. در هر موردی می توانید ده ها سوال از خود بپرسید، مثلا درباره شخصیت: نام، سن، ویژگی های جسمانی، نوع لباس پوشیدن، نحوه حرف زدن، ویژگی های شخصیتی مانند شجاع یا ترسو بودن، خجالتی یا با اعتماد به نفس بودن، صبور یا عجول بودن و ... بعد درباره ی اتفاقات مهم زندگی اش در گذشته از خودتان بپرسید. اگر بزرگسال هست از تمایلات سیاسی و مذهبی و روابط اجتماعی اش، از علایق شخصی و کارهای روزانه و شغل و پیشه اش، روابط خانوادگی و عاطفی و دوستانه اش.

به این نکته توجه داشته باشید که قرار نیست همه ی این اطلاعات را در نوشتن رمان به کار ببرید، فقط به ضرورت از آنها خواهید نوشت، اما دانستن این اطلاعات جامع باعث خواهد شد در نوشتن رمان دست بازی داشته باشید و به وقتش این اطلاعات را خرج کنید. گذشته از این، همه ی این ویژگی های شخصیتی هر کدام به نحوی در رفتار و  گفتار شخصیت خودش را نشان خواهد داد و بسیاری به صورت ضمنی و تلویحی به خواننده منتقل خواهد شد.

دومین قدم در نوشتن داستانی تاثیر گذار این است که تکلیف نویسنده با کلیت ساختار طرح رمان مشخص باشد. یعنی بداند که اول و وسط و آخر کار کجاست. شخصیت از ابتدا تا انتهای رمان چه مسیری را طی می کند، به دنبال چیست و چگونه با موانع مواجه می شود و به سمت خواسته اش حرکت می کند. بنابراین بهتر است نویسنده بتواند در چند سطر کلیت رمان را برای خودش تعریف بکند. وقتی تکلیف نویسنده با خودش و رمانش مشخص باشد، در ارائه ی آن به مشکلی برخورد نمی کند و خواننده هم می داند که دارد چه چیزی میخواند و باید با چه چیزی همراه شود و در پی چه چیزی باشد. مثلا نویسنده ای که یک رمان سیاسی را شروع می کند و در میانه به جاده ی عشق و عاشقی سوزناکی می زند و در پایان یک فلسفه بافی بی سر و ته تحویل می دهد هم نشان می دهد خودش هنوز نمی داند درباره چه چیزی میخواهد حرف بزند و هم خواننده بالاخره نمی داند با چه چیزی طرف است.

و سومین نکته: اگر نویسنده داستانی جذاب و حرفی قابل تامل برای گفتن داشته باشد، می تواند با یک روایت ساده هم تاثیرگذار باشد. بنابراین نیازی نیست برای جذابیت به سراغ پیجاندن داستان و استفاده از فرم و شگرد عجیب غریبی برود. نویسنده اگر داستانی دارد باید داستانش را تعریف کند. برای تازگی و دوری از کلیشه ای شدن می شود به تجربه های تازه در شکل روایت دست زد، اما الکی پیچاندن روایت و مخفی کردن اطلاعات تا آخرین سطر رمان فقط خواننده را گیج و گمراه می کند. بنابراین در حرکت به سمت نوآوری و ابداع و خلاقیت هم باید جانب اعتدال را رعایت کرد.

امیدوارم توجه به این نکات باعث شود شما رمان جذاب و تاثیرگذاری بنویسید که خواننده با آن ارتباط برقرار بکند و به خواندنش بنشیند.

نظرات 4 + ارسال نظر
sara 1401/04/19 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام. کاش دوباره پست بذارین. مطالبتون خیلی مفیده

سلام
ممنون از لطف تون
متاسفانه به خاطر مشغله ها فرصت نمی کنم
فقط بعضی وقتها میام و به پیام ها جواب میدم
امیدوارم در آینده شرایط انتشار مطلب تازه مهیا بشه
سپاس

لطفا به وبسایت منم بیاین

سلام
فرصتی باشه سر میزنم

الهام 1400/01/06 ساعت 12:31 ب.ظ http://nadaram.ir

سلام. خسته نباشید. چه خوشحال شدم بعد از چند روز خانه رمان رو چک کردم و پست جدیدی رو مطالعه کردم. مثل همیشه، نکته‌ای در نوشتن رو یاد گرفتم.
می‌دونم زیاد مشغله دارین، اما برامون زیاد پست بذارین که مشتاق خوندنیم. (:

سلام
ممنونم
همان طور که خودت هم فرمودی، با مشغله های بسیار این روزها سخت هست.
اما سعی می کنم که باز درباره رمان نویسی بنویسم
موفق باشی

عرفان 1400/01/02 ساعت 06:25 ق.ظ http://novelhome.blogsky.com

خیلی ممنونم

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد