آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

چگونه رمان خود را شروع بکنیم؟

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

متن کامل در ادامه ...

 

 

سوال سارا: سلام ببخشید مزاحم شدم من میخوام یه رمان از زندگی خوم بنویسم. از گذشتم بگم تا اینده چجوری باید شروع کنم اصلا نمی فهمم؟


پاسخ من:

پاسخ این سوال در درجه ی اول «مطالعه» هست. مطالعه ی رمان های بسیار، و البته رمان هایی که بر اساس زندگی واقعی نوشته شده اند یا رمان هایی که به شیوه ی خود-زندگینامه (اتوبیوگرافی) نوشته شده اند. هر کسی که می خواهد وارد دنیای نوشتن و نویسندگی شود در مرحله ی اول باید مطالعه ای مقدماتی داشته باشد تا با مقوله ی رمان و شیوه های به کار رفته در نوشتن رمان آشنا شود. با مطالعه ی رمان تصور درستی از یک رمان در ذهن شما شکل می گیرید، یعنی می فهمید که به چه چیزی رمان می گویند و رمان ها چگونه شروع می شود، چگونه گسترش می یابند و چگونه به پایان می رسند. بنابراین پیشنهاد می کنم اگر تا به حال رمان (مخصوصا رمانی با فرم زندگینامه) نخوانده اید حتما پیش از شروع کار چند تایی کتاب رمان تهیه بکنید و مطالعه نمایید. بنده هم در مطالب پیشین خانه رمان در پاسخ به یکی از دوستان که سوال مشابهی داشت نکاتی را نوشته ام که می توانید مطالعه بکنید. در اینجا (کلیک کنید).


اما اگر بخواهم یک راهنمایی کلی در این زمینه بکنم:

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

3. از محیط زندگی و خانواده اش بنویسید: پدر و مادر چه کسانی بودند و چه کار می کردند. طبقه اجتماعی و شرایط اقتصادی و روابط خانوادگی و پیشنینه ی خانوادگی و شرایط حاکم بر زندگی خانواده وقتی که شخصیت اصلی در آن متولد شده و بعد رشد و نمو کرده.

4. از پیشینه ی زندگی شخصیِ او بنویسید: کجاها درس خوانده، کجا و به چه کاری مشغول شده و چه کسانی در زندگی اش نقشی کلیدی داشته اند و دغدغه هایی که تا قبل از آن داشته.

نکته ی مهم دیگر اینکه: شما در نظر دارید چه بازه ی زمانی از زندگی شخصیت را در رمان بگنجانید؟

الف: از لحظه ی تولد تا یک سن مشخصی مثلا 40 سالگی یا 60 سالگی یا تا پایان زندگی.

ب: یک دوره ی خاص از زندگی شخصیت اصلی: مثلا دوره ی تحصیل او در دانشگاه، یا کار کردن در یک شرکت پیمانی و یا زمانی که خواسته است از خانواده اش جدا شود و مستقل زندگی بکند یا دوره ای که عاشق یکی شده است و مسائلی پیش آمده. هر کدام از این دوره ها می تواند دوره ای 1 یا چند ساله باشد و رمان هم به این دوره ی خاص بپردازد.

ج: یک یا چند واقعه ی مشخص: شما یک یا دو خط داستانی ویژه از کل زندگی شخصیت انتخاب می کنید و به آن می پردازید و تلاش میکنید همه ی جنبه های این یک یا چند واقعه را به دقت و با جزئیات روایت بکنید.


حال با توجه به اینکه کدام یک از بازه های زمانی را انتخاب کرده باشید نحوه ی شروع، گسترش و پایان رمان شما فرق می کند.

مثلا در رمانی که بازه ی تولد تا پیری را روایت می کند می توان با معرفی پیشینه ی خانوادگی و یا دوره ی تاریخی و موقعیت مکانی، نوشتن رمان را شروع کرد.


مثل این:  خاندان محمدی ها از کسبه ی قدیمی بازار تهران بودند و چند دهنه مغازه داشتند، پدر بزرگ اعتبار زیادی در بازار داشت و همه به اسمش قسم می خوردند. تهران آن سال ها ناآرام و در هیاهوی وقوع انقلاب بود ...


 اما در رمانی که می خواهد یک بازه ی کوتاه و چند موقعیت خاص را روایت بکند، شاید پرداختن به پیشینه خانوادگی و دوره تاریخی چندان مفید نباشد چون کمکی به این نوع رمان نمی کند و بهتر است نویسنده به قلب ماجرا و موقیت خاص بزند و از اینجا شروع بکند که شخصیت اصلی یا راوی الان در حال حاضر و در زمان حال رمان کجاست و چه کار می کند؟


مثل این:  از در شرکت که وارد شد مدیر عامل را دید که با منشی بگومگو می کند. خواست یواشکی بخزد توی اتاقش اما مدیر متوجه او شد و صدایش زد. 

_ آقای رضایی! الان چه وقت آمدن هست؟

دستپاچه شد و ندانست چه بگوید. دوست نداشت مشاجره ی هفته ی قبل باز تکرار شود.

_ معذرت میخوام. ماشین وسط راه خراب شد و نتو...

_بس کن عزیز من، هر بار یه بهانه، هر بار یه مسئله و مشکل. اینطور که من می بینیم دیگه نمی تونیم باهم کار بکنیم.

برق از سرش پرید ...


همانطور که می بینید رمان را با یک شروع طوفانی راه انداختیم. البته می شود به جای این شروع، شروعی آرام تر هم داشت. یعنی کمی از کلیات زندگی شخصیت بگوییم و بعد به این موقعیت برسیم:


مثل این: شبها تا دیروقت پای تلویزیون بود. فوتبال می دید و توی سایت های شرطبندی نتایج را پیش بینی می کرد. علیرضا می گفت این کارها آخر عاقبت ندارد. اما او فکر می کرد که بالاخره یک روز بخت با او یار خواهد بود و پول قلمبه ای نصیبش خواهد شد. دفترچه ای داشت که هر شب نتایج را در آن می نوشت و بعد برای پیش بینی از آن استفاده می کرد. بد خواب شده بود. خواب هایش پر بود از پاس گل و دروازه بانی که به سمت توپ شیرجه می زند. صبح ها اغلب دیر از خواب بیدار می شد. فرصتی برای صبحانه خوردن نداشت برای همین بیشتر روزها توی شرکت فشارش می افتاد. مادرش می گفت شکلات بگذار توی جیبت. اما دلش نمی خواست مدیر شرکت او را در حال شکلات خوردن ببیند برای همین چیزی برای خوردن نمی برد. به ایستگاه اتوبوس دیر می رسید و اغلب اوقات دنبال اتوبوس می دوید. سه ماهی می شد که ماشین قراضه اش را فروخته بود. فکر می کرد مدیر همیشه کشیکش را می کشد. دنبال بهانه بود تا از شرکت بیرونش بیاندازد. اگر توصیه های عمویش به مدیر نبود شاید یک روز هم نگه اش نمی داشتند.*


همانطور که می بینید با این روایت تخلیص شده از زندگی چند وقت اخیر او را به مخاطب معرفی می کنیم و در جریان زندگی روزانه اش قرار می دهیم تا بعدا به زندگی او نزدیکتر شویم. این خلاصه می تواند از هر چیزی باشد. از محیط زندگی اش، کارهای روزانه و عاداتی که هر روز تکرار می شوند و ...


به نظرم همین مقدار بتواند برای شما و دیگر دوستان راهگشا باشد.


*پی نوشت:  بخش های مربوط به مثال را من به صورت بداهه نوشتم و از هیچ رمان یا داستانی نیست.

نظرات 76 + ارسال نظر
hossein 1399/12/11 ساعت 10:21 ق.ظ

سلام
من 15 سالمه و میخواهم یک رمان علمی تخیلی بنویسم و ادامه اش بدم خیلی چیزا تو سرمه و کلی ایده دارم ولی فکر میکنم تجربه کافی ندارم و بعضی قسمت هایش رو اشتباه بنویسم چجوری شروع کنم؟

سلام
اول باید طرز فکرت رو عوض کنی. اصلا نباید فکر کنی که قرار است توی همون قدم اول یک کار بدون اشتباه یا عیب و ایراد انجام بدهی.
تو باید رمان رو بنویسی. ایراد و نقص و اشتباهی هم اگه داشته باشه در قدم اول مهم نیست. باید رمان رو بنویسی و تموم کنی. اصلا فکر کن نتیجه مزخرف ترین چیز عالم بشه. در این مرحله اهمیتی نداره.
بنویس و تمام کن. چند روز یا چند هفته بگذارش کنار. بعد برو به سراغش و بخون. توی این مرحله به احتمال زیاد خودت متوجه بخشی از ایراداتش میشی. می تونی کار رو به یک آدم وارد هم نشون بدی تا اون هم عیب و ایرادات رو بگه. بعد از اینکه پی به نقاط ضعفش بردی می تونی اونها رو بازنویسی و برطرف بکنی. اینطوری به یک رمان با نقاط ضعف کمتر می رسی.
هی باید این کار رو توی رمان های بعدی هم انجام بدی و بری جلو. اینطوری بعد از چند وقت اونقده مهارت کسب کردی که رمان های قابل قبول بنویسی.
پس باید بنویسی و نقاط ضعف رو برطرف کنی و نقاط قوت رو پررنگ.
همیشه میگن «اون دیکته ی نانوشته هست که غلط نداره».

....... 1399/12/09 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام *نویسنده*
من از جنسیت و سن شما اطلاعی ندارم ولی این طرز برخورتون اصلا درست نیست،لطفا دیدگاهتون رو درست کنید،سعی کنید سطح تفکرتون رو افزایش بدید و اطراف خودتون رو درک کنید،حتی خدا هم زن و مرد رو در یک جایگاه قرار داده
اگه یکم به دور و برتون نگاه میکردید متوجه میشدید که اکثر نوجوان های رده سنی 10 الی17 ساله دوست دارند نویسندگی رو امتحان کنن و رمان میخونند،چه ایرانی و چه خارجی
معمولا اینجوریه که تو سن 10 الی 15 سالگی رمان های مجازی ایرای رو میخونن بعد به دنبال رمان های خارجی ترجمه شده تو فضای مجای میگردن و بعد تو سن 15 الی 17 سالگی رمان های چاپی ایرانی و خارجی رو میخونن و خیلیاشون به رمان های خارجی علاقه چیدا میکنند و رمان خواندن رو تا سن زیادی ادامه میدن.
این ویژگی،قسمتی از زندگی اونهاست
درست مثل بازی فوتبال که پسر بچه ها بازی میکنند،از تمام اون پسر بچه ها چند نفرشون فوتبالیست واقعی میشن؟چند نفرشون وقتی بزرگ میشن فوتبال رو ادامه میدن یا توی ورزشگاه ثبت نام میکنند؟چند نفرشون توی مسابقات باشگاهی یا مدرسه ای مدال میارن؟
اما بازم فوتبال بازی میکنند،مهم نیست کسی ببینتشون یا نه،اونا از این کار لذت میبرن،چه رونالدو باشی و توی ورزشگاه بزرگ درحال بازی باشی یا یک بچه 9 ساله که داری تو مدرسه و بین دوستات بازی میکنی،تو هنوزم طرفدار های مخصوص خودت رو داری که اسمتو صدا میزنند و تشویقت میکنند
نویسندگی هم دقیقا همین طوره
یک آدم کار بلد توی حرفه خودش،به جای اینکه از کارای غلط دیگران عصبانی بشه و از کنارش رد بشه،کنارشون قرار میگیره و راه و روش درست رو یادشون میده م بقیه رو به حرفش علاقه مند میکنه

مدیر: نظر فوق در جواب به یکی از کامنت های قبلی این مطلب نوشته شده است. از آنجایی که در سیستم بلاگ اسکای امکان ریپلای کردن به یک کامنت توسط سایر کاربران وجود ندارد و فقط مدیر می تواند ریپلای کند برای همین نظر فوق موجبات سوءتفاهم می شود.
نظر قبلی که برایش جوابیه بالا نوشته شده این هست:
{{سلام.. خواهشن وقت خودتون رو هدر ندین.
هیچکدام شما نویسنده نیست.. نویسندگی وداستان کوتاه ورمان که سوپر مارکت نیست...
خنده داره... واقعا خنده دارهست..
یکیشان گفته که میخوام از زمان بارداری مادرم تاالان بنویسم... بابا ول کنید نویسندگی که هردمبیلی نیست..
اونم میخوای رمان وداستان کوتاه بنویسید.. راهنماییت کنه که چه جوری بنویسی... خنده دار هست.. یا چشم هم چشمی هست یا هم واقعا عقده ی حقارت هست.. بچسبید به خونه داریتون.. نویسندگی کار هرکسی نیست.
تکنیک میخواد تصویر سازی... سووشون وکلیدر رو بخونید...اونا رمان هستند نه هر خانمی بامادرش قهر کرده بخواد زندگیشو بنویسه... واقعا خنده داره}}

دریا 1399/12/05 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام من 14 سالمه میخوام یه رمان از زندگی خودم بنویسم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم

سلام
برای نوشتن رمان از زندگی شخصی، باید به این نکته توجه کرد که آدم باید اتفاقات و ماجراهای جالبی رو تجربه کرده باشه و سال های زیادی زندگی کرده باشه که چنین تجربیاتی به دست بیاره.
یک خرده سخت هست که از سال های ابتدایی زندگی شخصی بشه رمانی بنویسی. باید بیشتر از تخیل کمک بگیری.
اگه بخواهی یک رمان زندگینامه وار بنویسی، شروعش می تونه این باشه که بگی توی چه خانواده ای و چه محلی و چه تاریخی به دنیا اومدی و ...

asal 1399/09/15 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام وقت بخیر چند سوال دارم ممنون میشم جواب بدین
١. رمان هاى زیادى نوشتم ولى متاسفانه هیچ کدوم پایان یافته نیستند درواقع به نظرم نمى تونم شروع و پایان خوبى داشته باشم دوست دارم پایان و شروع داستانم کاملا متفاوت و جذاب باشه
٢. یه توضیح کلى درمورد مقدمه نیاز دارم با چند نمونه درواقع نمى تونم مقدمه رو درک کنم چطور باید مقدمه نوشت؟
٣. براى نوشتن خلاصه باید خلاصه داستان رو بنویسیم یا اول داستان به صورت خلاصه بنویسیم؟ممنون میشم چند نمونه خلاصه هم بدین
٤. بهترین سبک براى نوشتن چیه یعنى نوشتن ادبى بهتره یا عامیانه کدوم درکل براى نوشتن خوبه؟
٥. بهتره شروع رمان از یه اتفاق هیجان انگیز باشه بعد شخصیت اصلى شروع کنه به توضیح اینکه چرا این اتفاق براش افتاد؟
٦. چطور مکان ها یا شخصیت هاى داخل رمان رو جورى توصیف کنیم که نه اطلاعات اضافه باشه نه خسته کننده
٧. آیا ژانر تناسخ هم میتونه تو رمان ها باشه؟
ببخشید زیاد سوال پرسیدم اخه مى خوام یه رمان بنویسم که در سطح رمان هاى افراد بزرگ باشه اخه معمولا میگن الان رمانا همه رمان هاى بچه هاى نوجوانه که بلد نیستن بنویسن براى همین مى خوام یه رمان بنویسم که بر خلاف نوجوان بودنم رمان خوبى باشه و افراد بزرگتر هم رمانمو بخونن

سلام
1. سعی کنید یک خلاصه از طرح رمان برای خودتان بنویسید. در چند سطر یا جمله. طوری که بتوانید شروع-میانه-پایان را در این خلاصه بیاورید. باید بین این سه بخش یک ارتباط منطقی باشد. زیاد وسواس به خرج ندهید. باید بتوانید کارهای اول را به سرانجام برسانید. به مرور تجربه و مهارتتان بیشتر می شود.
2. متوجه منظورتان از (مقدمه) نمی شوم. یعنی "شروع" رمان؟ خب بهترین کار این هست چند کتاب رمان رو باز کنید و صفحات ابتدایی آنها را بخوانید. بعضی از رمان ها خیلی هیجان انگیز و پر تلاطم شروع می شوند، بعضی خیلی آرام. بعضی با معرفی شخصیت و بعضی با توصیف مکان وقوع اتفافات، بعضی با دیالوگ و بعضی هم ...
3. خلاصه و این چیزها بیشتر در انجمن های مجازی و اینترنتی رمان رواج دارد. در رمان های چاپی اول کتاب خلاصه ای نمی نویسند. ممکن است بخشی از کتاب را (چند جمله) در پشت جلد چاپ کنند یا یک معرفی خیلی کلی که داستان را لو ندهد در پشت جلد قرار دهند. هیچ اجباری به خلاصه داستان دادن به مخاطبان نیست.
4. هیچ بهترین سبکی وجود خارجی نداره. نویسنده با توجه به شرایط رمان اش شیوه نوشتن را انتخاب می کند. اینکه راوی چه کسی هست، برای چه مخاطبانی نوشته می شود و ....؟ نویسنده به این مسائل فکر می کند و شیوه نوشتنش را انتخاب می کند. بهترین شیوه، شیوه ای است که مطابق با منطق خود رمان باشد. مثلا راوی یک آدم لات و بی سرو پا هست طبیعتا رمان را خیلی عامیانه و کوچه بازاری روایت می کند. بر عکس وقتی راوی یک آدم تحصیل کرده یا مثلا سوم شخص و خود نویسنده است، رمان را کتابی و ادبی روایت می کند.
5. این نویسنده است که انتخاب میکنه بهترین شروع چی هست. هیچ قاعده حتمی و قطعی وجود نداره، جز اینکه باید برای خواننده جذاب باشه تا به خواندن باقی رمان ترغیب بشه. اینطور نباشه که بعد از یک صفحه کتاب رو ببنده و بندازه گوشه ای.
6. اینها مسائلی هست که با کسب تجربه و به مرور زمان به دست میاد. هر اطلاعاتی که به خواننده میدید باید به پیشبرد داستان کمک بکنه و نقشی در رمان داشته باشه. چیزی که به رمان کمک نکنه اضافی هست و میشه کنار گذاشت.
7. ژانر تناسخ؟ شاید اگه بگیم موضوع تناسخ بهتر باشه. بله تناسخ هم می تونه یک موضوع برای نوشتن رمان باشه.
در پایان:
نویسندگی صبر و حوصله میخواهد. در درجه اول بنویس تا لذت ببری. همین. وقتی خودت لذت ببری از نصف بیشتر راه رو رفتی. به مرور باتجربه میشی. یک نوجوان هم مثل یک نویسنده بزرگسال، باید از تجربیات خودش بنویسه و چیزی رو بنویسه که دوست داره و از نوشتنش لذت می بره. اینکه بخواهی حتما همه جور خواننده ای را الان از خودت راضی بکنی فکر اشتباهی هست. نوجوان ها هم می نویسند و تجربه می کنند و بعدتر وارد دوره بزرگسالی می شوند.
مهم این هست مسیر درست را بروی. کتاب های خوب بخوانی و از کتاب ها یاد بگیری. بنویسی و تجربه کسب کنی. همین.
موفق باشی

بانو 1399/08/09 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام بزرگوار
من تعداد خیلی زیادی رمان میخونم اول ها اینترنتی میخوندم ولی الان متوجه شدم که رمان های اینترنتی ارزش خیلی بالایی ندارن الات فقط چاپی میخونم
خیلی دوست دارم بنویسم ولی هر وقت دست به قلم میشم از کارم راضی نیستم
ببنید یک رمان باید تعداد صفحاتش زیاد باشه ولی من احساس میکنم نمیتونم زیاد بنویسم
ویکی از مشکلات دیگم ایته که نمیتونم ایده ام رو خوب روی کاغذ بیارم
خیلی ممنون میشم که کمکم کنید

سلام دوست گرامی
برای نوشتن رمان، ایده و سوژه ای که انتخاب می کنید باید قابلیت تبدیل شدن به یک رمان رو داشته باشه. بعضی از ایده ها فقط کشش نوشتن یک داستان کوتاه چند صفحه ای رو دارند.
بنابراین باید سراغ ایده هایی برید که قابلیت رمان شدن رو داشته باشند، یعنی:
1. یک بازه ی زمانی نسبتا طولانی رو در خودشون داشته باشند.
2. شخصیت های تقریبا زیادی با هدف های متعدد و متعارض (ضد هم) در داخلش باشه.
3. خط طرح طولانی و ماجراهای زیادی داشته باشه.
و ...
به طور خلاصه اگه بخواهم عرض کنم، شما باید اول یک طرح با ویژگی های بالا بنویسید و قبل از هر کاری روی طرح متمرکز بشید و اون رو بسط بدید و ساختار درستی ایجاد بکنید و بعد وارد نوشتن بشید. اگه بخواهید بدون طرح و پیش آگاهی از رمان شروع به نوشتن بکنید به احتمال زیاد مثل همیشه درهمان شروع شکست می خورید.
قبلا یک مطلب درباره طولانی کردن رمان در همینجا نوشته ام. اون رو مطالعه کنید می تونه کمکتون بکنه.
موفق باشید

رقیه 1399/08/04 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام
من میخوام یه رمان ترسناک و معمایی بنویسم
ولی نمیدونم چه جوری شروع کنم
یا اینکه چه جوری بنویسم تا خواننده از خوندن رمان خسته نشه.
لطفا کمکم کنید

سلام
شروع رمان باید مثل یک قلاب ماهیگیری خواننده رو به دام بیاندازه.
اگه از یک صحنه هیجانی و حساس شروع به نوشتن رمان کنی، که سوال هایی رو توی ذهن مخاطب به وجود بیاره و اون رو برای پیدا کردن جواب سوال هاش دنبال خودش بکشونه، خواننده درگیر رمانت میشه.

زهرا 1399/07/28 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام.. من ۱۵سالمه از ۱۲سالگی رمان میخوندم و ب نظر خودم و خانواده و دوستا و معلمام استعداد نویسندگی رو دارم
خیلی وقته میخوام یه رمان عاشقانه بنویسم حتی چندتایی رو هم نوشتم ولی ب وسطاش ک میرسه پاک می کنم چون ب مشکل میخورم.. زیاد اطلاعاتی درباره شغلا ندارم...
نمیدونم چجوری بگم..
گوگلم ک می کنم زیاد اطلاعات بهم نمیده
از بقیه هم ک می پرسم همینجور.. نمیخوام رمانم ساده باشه میخوام ی رمان بنویسم ک علاوه بر عشق و عاشقی هیجانم داشته باشه...
مثلا اگه بخوام یه رمان پلیسی بنویسم زیاد در مورد این کار اطلاع ندارم یا مثلا پزشکی یا هرچیز..
چیکار کنم..
راستی نمیخوامم خانوادم در جریان باشن میخوام وقتی نوشتم بهشون بگم چون اینجوری فک می کنن ک به درسم لطمه میزنه

سلام
باید از آدم هایی با مشاغل مورد نظر گفتگو کنی و اطلاعاتی که لازم داری رو کسب کنی. لازم نیست به همه ی زوایای کارشون آشنا بشی. فقط اون اطلاعاتی که قرار است توی رمان یک جایی ازش استفاده بکنی. البته هر چه قدر آشنایی آدم بیشتر باشه بهتره، اما وقتی شرایط آشنا شدن وجود نداره با حداقل ها هم باید راه اومد. راه دیگر هم اینکه به سراغ نوشتن از مشاغلی بری که یا باهشون آشنا هستی یا راحتتر می تونی آدمش رو پیدا کنی و باهاش گپ بزنی و با کارش آشنا بشی. نگاه کن ببین توی دور و برت آدم هایی که باهاشون آشنا هستی چه کاره هستند و آیا میشه توی رمان استفاده کرد یا نه.
شما باید یک جوری خوب درس بخونی که خانواده متقاعد بشه که حواست به درس و مشق هست و لطمه ای به درست نمی زنه. اگه ببینن به اندازه هم به درس میرسی و هم به نوشتن فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشند.
پس در درجه اول خوب درس بخون.

غزل 1399/07/27 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام خوبید ببخشید من یه سوال داشتم، من تا الان حدود200تا رمان خوندم خیلیییییی علاقه به رمان نویسی دارم و میدونم موفق میشم فقط اگه میشه بهم کمک کنید

سلام
ممنون
چه کمکی؟
اگر سوالی داشته باشید می توانید مطرح کنید.

الهام 1399/07/27 ساعت 01:21 ق.ظ

باسلام
ممنون از مطالب خوب و مفیدتون.
می خواستم بدونم در یک رمان انلاین،گذاشتن عکس شخصیت،خوبه یا بده؟؟

سلام
ممنونم
این مسئله سلیقه ای هست. شاید با گذاشتن عکس خوانندگان راحتتر با رمان ارتباط برقرار کنند. مخصوصا در اپلیکیشنی مثل اینستاگرام که مبتنی بر عکس هست.
به نظر من اگر عکس ها ویژه باشند (یعنی به قصد همان رمان گرفته شده باشند) شاید جالب باشد ولی اینکه برداریم عکس بازیگرها و خواننده های ایرانی و تورک را بگذاریم روی کاور مطلب نتیجه ی خاصی نداشته باشد چون این عکس ها در صفحات دیگر رمان های فضای مجازی هم مدام استفاده می شود.
در کل خودتان باید تشخیص بدهید و نسخه خاصی نمی شود برایش پیچید.

زهرا 1399/07/26 ساعت 07:18 ب.ظ

سلام من میخواستم بدونم ک چطوری میشه از رمان نوشتن درامدهم داشته باشیم

سلام
کسب درآمد از نوشتن رمان کار آسانی نیست.
نویسندگان حرفه ای که کتاب های شان چاپ می شود معمولا زمانی به درآمد واقعی می رسند که چندین کتاب خوب در کارنامه ی کاری شان باشد و برای خودشان معروفیت و البته طرفدارانی داشته باشند. شاید حق التالیف سالیانه ی این کتاب ها روی هم رفته مبلغ قابل توجهی شود. تعداد این قبیل نویسندگان بسیار اندک هست.
بعضی از نویسندگان هم بخت و اقبالشان بلند هست و با همان اولین کتاب می توانند درآمدی داشته باشند. البته این قبیل نویسندگان موفقیتی از این جنس را معمولا فقط همان یک بار تجربه می کنند.
نویسندگان کتاب های عامه پسند هم شاید با سالی یکی-دو کتاب قطور بتوانند درآمدی از این طریق داشته باشند.
درباره نویسندگان فضای مجازی هم شرایط فرق می کند.

در کل، کار سخت، اما شدنی هست و نیاز به برنامه ریزی و طی مسیر خاصی دارد.
اگر فرصتی بود شاید در این باره و راه کارهایش بنویسم.
فعلا می توانم توصیه کنم که اولویت خود را بر یادگیری و کسب مهارت و البته لذت بردن از نوشتن بگذارید.

مینا هاشمی 1399/07/25 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام من یه دختر ۱۶ ساله هستم و عاشق رمانم..اونم یه رمان جنایی، و می خوام یه رمان بنویسم فقط نمی دونم اون رمان و کجا بنویسم؟ و بعدا چطور به دست مردم برسه؟ اگه کمکم کنین ممنون میشم★

سلام
اول رمان رو بنویسید و تموم کنید و بعد از یک مدتی اون رو ویرایش بکنید.
بعد یا اون رو به شکل یک کتاب الکترونیکی کامل منتشر بکنید.
یا به شکل پارت پارت منتشر بکنید.
برای هر دوی این کارها می تونید از یک وبلاگ و یک صفحه در شبکه های اجتماعی استفاده بکنید.
یا اینکه کتاب رو توی یکی از کتابخانه های مجازی مثل کتابناک منتشر بکنید.
یا توی سایت های رمان منتشر کنید.
موفق باشید

نفس 1399/07/22 ساعت 12:28 ب.ظ

سلاماحساس میکنم اون چیزی که در ذهنم هست و جذابیت داره رو نمیتونم بنویسم.واین باعث شده کلا از نوشتن فاصله بگیرم.( البته رمان زیاد خواندم)چیکار کنم که مشکلم حل بشه؟؟؟ یعنی اینکه مثلا ایده ها موقع نوشتن جذابیتشون رو از دست میدهند؟ چیکار کنم؟

سلام
خب باید ببینید در فاصله ی بین فکر کردن به سوژه و بعد نوشتن اون روی کاغذ چه اتفاقی می افته؟ یعنی در این فاصله چه چیزی از دست میره؟
معمولا این مسئله برای خیلی از نویسنده ها پیش میاد. یعنی نویسنده دقیقا همان چیزی را که در ذهنش داشته روی کاغذ می آورد ولی بعدا که به آن نگاه می کند جذابیت قبل را ندارد. دلیل آن شاید آزاد شدن انرژی سوژه باشه.
دقیق نمیشه درباره اش نظر داد.
نوشتن یک رمان یا داستان بلند، نوشتن سلسله و مجموعه ای از صحنه ها و اطلاعات هست، یعنی ما فقط با مسئله ی یک صحنه ی به خصوص یا یک بخش خاص طرف نیستیم. بلکه با مجموعه ی به هم پیوسته و مرتبط صحنه ها طرف هستیم. این صحنه ها در کنار هم و در طول هم معنی میدهند و یک ساختار ویژه باید روی اونها حاکم باشه. یک اوج و فرود خاص، یک روند خاص.
شما باید نگاه بکنی ببینی هر صحنه، آیا وظیفه ای که در کل رمان باید ایفا بکنه رو ایفا میکنه یا نه؟ یعنی به درستی سر جاش هست یا نه؟ اگه سرجاش هست دیگه نباید مته به خشاش بگذاری.
نوشتن یک کار بلند، زمان بر هست. نویسنده با ناامیدی و یاس و خستگی طرف هست. باید بتواند به این خستگی، بی انرژی بودن و ناامیدی و ترس ها غلبه کند.

باز هم میگم: باید ببینی موقع نوشتن چیزی که توی ذهنت هست، دقیقا چه چیزی از دست رفته؟ مثلا اگه یک صحنه ای رو شوخ و شنگ و شاد تصور می کردی، موقع نوشتن این فضای شاد رو خلق کردی؟ یا مثلا قرار بود مخاطب رو توی تعلیق قرار بدهی این تعلیق درست خلق شده؟ مخاطب به اندازه کافی درگیر رمان شده؟
و سوال هایی از این دست از خودت بپرسی. هدف هر صحنه چی بوده؟ و آیا هدف روی کاغذ محقق شده؟
موفق باشی

شیما 1399/07/17 ساعت 01:53 ب.ظ

سلام و خسته نباشه من 14 سالمه می‌خوام رمان داستان زندگیم را بنویسم ولی نمی‌دونم چطور بنویسم:ناراحت

سلام
خیلی خوبه که در 14 سالگی وارد جهان نوشتن شده ای. دنیای لذت بخشی است.
نکته اول اینکه: طبیعتا سن شما کم هست و تجربه ی خیلی زیادی در زندگی نداری و حوادث زیادی تجربه نکرده ای که بتوانی با استفاده از آنها یک داستان بلند یا رمان بنویسی.
بنابراین باید علاوه بر تجربه های شخصی، از قوه تخیل خودت هم استفاده کنی.

نکته دوم: برای نوشتن باید مهمترین تجربه های خودت و اتفاقات و حوادثی که در زندگی داشته ای مرور بکنی. باید آن حوادث و اتفاقاتی را انتخاب بکنی که در آن تلاش کرده ای کاری انجام بدهی یا چیزی را به دست بیاوری، اما موانعی بر سر راه خواسته ات وجود داشته. معمولا در چنین خاطراتی پتانسیل کافی برای نوشتن یک داستان جذاب هست.

نکته سوم: حتما حتما، قبل از نوشتن چند کتاب رمان خوب بخوان. تا زمانی که با دنیای رمان نویسی آشنا نشده ای نمیتوانی چیزهایی که در ذهنت داری روی کاغذ بیاوری. سعی کن حتما رمان های چاپی (کاغذی) بخوانی و زیاد به سراغ رمان های اینترنتی نروی.

موفق باشی

عسل 1399/07/12 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام من ١٣سالمه و مى خوام یه رمان معمایى بنویسم ویژگى ها و اهداف شخصیت ها رو هم انتخاب کردم و معماهاى داخل رمان و طرح کردم مشکلم سبک نوشتن و داشتن شروعى هیجان انگیزه مى خوام شروع رمانم با یه انفجار باشه اما نمى دونم چطورى از دید راوى بنویسم و شروع هیجان انگیزى داشته باشم ممنون میشم شروع رمان و با یه مثال برام توضیح بدید
با تشکر از سایت و مطالب خوبتون❤️

سلام
شروع رمان باید مثل یک قلاب باشه. شما باید توی همون صفحاتِ اولِ رمان، خواننده رو صید بکنی.
برای این کار، رمان باید جذاب و گیرا باشه. جذابیت معمولا زمانی ایجاد میشه که خواننده میخواد بدونه "بعدش قراره چی بشه؟" یا "چرا این اتفاق افتاده؟" یعنی با ایجاد سوال یا سوال هایی در ذهن خواننده، اون رو برای پیدا کردن جواب هاش، به دنبال خودمون می کشونیم.

بعضی از نویسنده ها به جای اینکه از اول ماجراها روایت رو شروع بکنن، از نقطه ی بحرانی شروع می کنن و شخصیت رو در یک موقعیت خطرناک نشون میدن. مثلا ما یک هو در همان اول رمان، در وسط صحنه ای قرار می گیریم که شخصیت اصلی در لبه ی یک پرتگاه روی یک صندلی بسته شده و یکنفر داره تهدیدش میکنه که اگه جای گنج رو نگه اون رو به دره پرت میکنه و شخصیت اصلی هم میگه به هیچ قیمتی حاضر نیست جای گنج رو لو بده. و نویسنده این صحنه رو همینجا نیمه کاره میگذاره و بعد برمیگرده و داستان رو از اول روایت می کنه. با این صحنه ی ابتدایی خواننده مشتاق میشه بدونه که چه اتفاقی برای شخصیت اصلی می افته؟ اون کیه و ماجرای گنج چیه و سوال های دیگه ...
امیدوارم این نکات براتون مفید باشه.
موفق باشید

معصومه 1399/07/11 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام من ۱۵ سالمه و می خوام اولین رمانمو بنویسم..
در مورد یه خانواده معمولی در مقابل یه خانواه اصیل..
یه بازیچه هم می شن..
می خواستم بدونم مقدمش چه طوری باشه بهتره؟؟

سلام
مقدمه یعنی چی؟
صحنه ی شروع و اولین صفحات رمان؟
شروع رمان باید طوری باشه که خواننده بعد از خواندن یک صفحه به خواندن باقی رمان علاقمند بشه. شروع یک رمان مثل قلاب ماهیگیری هست که باید خواننده رو به دام بندازه و اجازه نده رمان رو زمین بگذاره.
یکی از بهترین حالت های ممکن این هست که سوالی در ذهن خواننده به وجود بیاره و خواننده برای رسیدن به جواب سوال تمایل داشته باشه رمان رو ادامه بده.
یا مثلا یک شخصیت جذاب و گیرا معرفی بکنه، طوری که خواننده به دنبال کردن ماجراهای اون شخصیت علاقمند بشه.
هر طوری که شروع میشه باید ذهن خواننده رو به خودش درگیر بکنه. در ضمن ریتم خوبی هم داشته باشه و سریع باشه.

ثنا 1399/07/07 ساعت 12:05 ب.ظ http://novelhom.blogsky.com

سلام من میخوام رمان زندگی خودمو بنویسم ولی نمیدونم چطوری شروع کنم خیلی به مشکل خوردم میشه کمک کنید

سلام
قبلا در این باره نوشته ام
آدرس مطلب:
https://novelhome.blogsky.com/1396/08/20/post-69

نفس 1399/07/05 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام واقعا خیلی خیلی خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون واقعا کاربردین مرسیییی
میشه یه کتاب از اثارژول ورن که به نظرتون جالبه و ماجراشم یه طوری نزدیک به گم شدن وپیدا کردن اون فرد گمشده هست معرفی کنید اخه کتابای ژول ورن اینقدر زیاده من فرصت خوندن همشونو ندارم لطفا کاربردی تره رو معرفی کنیند تا من ازش استفاده کنم و مطالعله کنم
راستی یه سوال اگه بخوام رمانی رو که نوشتم بهتون نشون بدم تا شما اشکالات من رو بگید و مسیری برای بهتر شدن و مشکلاتم رو بهم پیشنهاد بدین از چه طریقی باید باهاتون ارتیاط برقرار کنم؟؟

سلام
ممنون از لطفت، خوشحال خواهم بود که مطالب برای دوستان مفید و قابل استفاده باشد.
من اگه ژول ورن رو مثال زدم به خاطر وجه ماجراجویانه ی تعداد زیادی از رمان هایش بود. مثل رمان های پنج هفته در بالن یا دور دنیا در هشتاد روز یا سفر به مرکز زمین یا جزیره اسرار آمیز و ... ولی الان حضور ذهن ندارم از میان رمان هایش در رمانی دقیقا به مسئله پیدا کردن یک گمشده بپردازد. برای همچین طرحی شاید خواندن رمان های معمایی و کارآگاهی مفیدتر باشد، چون به سبک چیزی که شما در نظر دارید شاید نزدیکتر باشد.
ولی خب، من اساس طرح یک رمان رو برای شما توضیح دادم و یک نمونه هم نوشتم. خودتون باید با حوصله و جستجوگرانه مطالعه بکنید.
من همون جواب قبلی رو به شما ایمیل هم کردم. با ایمیل خانه رمان می تونید در ارتباط باشید. من تا آنجایی که فرصت و زمان داشته باشم سعی می کنم متن هایی که میرسد بخوانم و اگر زمان کافی داشتم چند سطری هم نظرم را بنویسم.
طبیعتا خیلی کم پیش می آید که فرصت بکنم و متن های خیلی بلند مثلا صدصفحه ای یا بیشتر را بخوانم.
موفق باشید

نفس 1399/06/28 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام وقت بخیر من یه نوجوون 14 ساله ام که برای اولین بار دارم یه رمان مینویسم که به نظرم استعداد این کار رو دارم اما نمیدونم چه جوری باید شروع کنم به چند تا مشکل برخوردم میخوام ازتون کمک بگیرم
1) شخصیتای داستادم اسم انگلیسی دارن اما من اطلاعاتی از خارج ندارم چون داستانم کلا ماجراجوییه نمیتونم براشون اسم ایرانی بزارم چون اصلا باور پذیر نمیشن برای مخاطب
2) توی دستانم مادر بزرگ گم میشه و نوه باید توسط یه اتفاقایی پیداش کنه اما مسیله ی رمان برام پیچیده میشه نمیدونم که چطور این مسیر رسیدن به هدف رو بچینم یه جورایی کلی حرف برای گفتن دارم اما نه میتونم اونو رو کاغذ پیاده کنم و نه دسته بندی درستی دارم نمیدونم چه کنم و از همه مهم تر چطور شروع کنم خواهشا راهنمایی کنین و یکی رو معرفی کنین که وقتی به مشکل برخوردم بتونم ازش راهنمایی بگیرم و درارتباط باشم

سلام
1_ معمولا در اولین قدم های نویسندگی آدم این ذهنیت را دارد که این اتفاقات در فضای ایران نمی تواند اتفاق بیافتد. اما به مرور وقتی بیشتر با جهان رمان آشنا شوید می بینید که غیر ممکن نیست. شاید یک داستان مختص یک کشور یا جغرافیای خاص باشد و آدم مجبور شود داستان را در جایی غیر از ایران روایت کند. مثلا وقتی میخواهیم درباره ی صعود به بلندترین قله دنیا بنویسیم، مجبوریم که برویم به سمت اورست و تبت و نپال .../ اگر در انتخاب نام شخصیت ها مشکل داشتید می توانید از سایت های خارجی کمک بگیرید.

2_ من اول پیشنهاد می کنم تعدادی رمان بخوانید تا با شیوه ی تعریف کردن داستان آشنا بشید. مخصوصا رمان های ماجراجویانه، مثل رمان های ژول ورن.

یک راهنمایی :
شما یک شخصیت دارید، نوه (اسمش را من میگذارم پدرام) که یک مادربزرگ دارد (اسمش را میگذارم گلبانو) و این مادربزرگ یک روز ناپدید می شود. پدرام با خانواده اش به خانه مادربزرگ مهمان می روند و هر چه در می زنند کسی در را باز نمی کند. بالاخره وارد خانه می شوند و می بینند اثری از گلبانو نیست. پدر پدارم اول نگران می شود اما بعدا با خودشان فکر می کنند شاید گلبانو رفته است زیارت و به زودی بر می گردد. اما پدرام فکر می کند که شاید بلایی سر گلبانو آمده چون اگر گلبانو به مسافرت یا زیارت می رفت اول زنگ می زد و با پدارم که خیلی دوستش دارد حرف می زد چون پدارم هر پنجشنبه به خانه مادربزرگش می رفت.
برای همین پدرام تصمیم می گیرد به دنبال گلبانو بگردد.

حالا برای اینکه یک مسیر داستانی طراحی بکنم:
1) اول ذهنم را آزاد میگذارم و راجع به گم شدن گلبانو خیالپردازی میکنم. هر چه به ذهنم رسید می نویسم. هیچ محدودیتی هم ندارم. بعد از کلی خیالپردازی این ایده را انتخاب می کنم: گلبانو از قدیم دوستی داشته به نام مه لقا. این مه لقا خانم قبل از اینکه بمیرد یکسری سند و مدرک و کاغذ پیش گلبانو امانت میگذارد تا وقتی نوه اش فردین از خارج برگشت به دست او برساند. وسط این کاغذها هم یک آدرس گنج خانوادگی هست. سهراب که پسر شوهر دوم مه لقا هست بعد از مرگ مه لقا می فهمد که او نقشه ی گنج را به گلبانو داده. برای همین گلبانو را می دزدد تا جای اسناد و مدارک را لو بدهد.
این همه ی اون چیزی هست که تا قبل از شروع داستان ما اتفاق افتاده.
2) الان باید یک طرح داستانی برای حرکت پدرام طراحی بکنم. هدف پدارم پیدا کردن گلبانو هست. اولین کار این هست که بین پدارم و هدفش چندتا مانع قرار بدهیم. بعد پدارم باید مرحله به مرحله از این موانع بگذرد تا به گلبانو برسد. و بعد به کمک گلبانو سهراب را پیدا کند و امانتی را از او پس بگیرد در اینجا هم باز یکسری مانع بر سر راه پدارم هست.
مثلا موانع بین پدارم و هدفش:
+1/ پ به دست آوردن کلید زاپاس خانه مادر بزرگ.
+2/ به دست آوردن فیلم دوربین مداربسته ی سوپر مارکت سر کوچه.
+3/ به دست آوردن صاحب پلاک ماشین مشکوک.
+4/ تعقیب آدم های مشکوک و ورود به خانه سهراب.
+5/ به دست آوردن آدرس مخفی گاه سهراب در خارج از شهر.
+6/ نجات مادربزرگ از دست نگهبان های سهراب.
+7/ پس گرفتن مدارک مه لقا از سهراب.
+8/ رساندن مدارک به دست فردین.

این کل مسیر هست.
تو هم باید برای داستانی که داری یک مسیر اینچنینی طی بکنی.
یک ایده ی اولیه داشته باشی.
درباره گذشته داستان یک طرح داشته باشی و یک طرح هم برای مسیر حرکت شخصیت بنویسی. هدف شخصیت در هر مرحله و مانعی که سر راهش قرار دارد و راه حل شخصیت.

لیسا 1399/06/24 ساعت 11:09 ب.ظ

من میخواهم یه رومان عاشقانه بنویسم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم

از خوندن این مطلب شروع کن:

https://novelhome.blogsky.com/1399/02/21/post-113/


این آدرس رو توی آدرس بار مرورگر وارد بکن تا وارد صفحه مطلب بشی.

زهرا 1399/06/14 ساعت 03:15 ب.ظ

سلام من ۱۲ سالمه و دارم یه رمان نوجوان مینویسم و اولین رمانم هست
شخصیت هاس رمان من اسماشون ژاپنیه ولی ربطی به ژاپن نداره کلا یه دنیایه جدید و متفاوته این اشکال نداره؟؟

سلام
اگر این سوال در ذهن خوانندگان به وجود بیاید که: (اگر این آدم ها ژاپنی نیستند پس چرا اسمشان ژاپنی هست؟) باید جواب قانع کننده ای در خود رمان برای این سوال باشد. نباید هیچ سوال مهم بی جوابی در رمان باشد. سوال بی جواب مثل یک حفره هست (حفره یعنی یک جای خالی بزرگ خطرناک) . اگر رمانی حفره داشته باشد باورپذیری اش را از دست می دهد. یعنی مخاطب جهان رمان را باور نمی کند. وقتی که باور نکند نمی تواند لذت ببرد.
شما باید یک جواب برای این سوال داشته باشید.
البته ممکن است شما طوری داستان را تعریف بکنید و موضوع اصلی داستان هم چیزی باشد که اصلا چنین سوالی برای مخاطب مطرح نشود و برایش مهم نباشد که مثلا چرا اسامی ژاپنی هست و خبری از خود کشور ژاپن نیست. اما اگر به هر دلیلی این سوال مطرح شود باید پاسخ قانع کننده ای برای آن باشد.
موفق باشی

fatemeh 1399/02/16 ساعت 11:44 ق.ظ

من قبلاچن دفه رمان نوشتم ولی الان رمانی ک میخوام بنویسم شخصیت خودنه ولی نمیدونم ازکجابایدازکجابنویسم ممنون میشم راهنمایی کنید

خب هیچ فرقی نداره. رمان از اونجایی شروع میشه که اتفاق یا حادثه ای مسیر زندگی معمولی آدم ها رو تغییر میده. حادثه ای تعادل زندگی رو به هم میزنه و شخصیت باید دست به کاری بزنه تا زندگی به وضعیت قبلش برگرده.

شیرین 1399/02/14 ساعت 06:57 ب.ظ

امیر گنجی 1399/02/11 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام ممنون از مطالب مفیدتون
من در حال نوشتن یک رمان هستم ایده ای که دادم خوب هست ولی فکر میکنم که اون چیزی که توی ذهنم هست رو نمیتونم روی ورق بیارم برای همین هر صفحه رو حدود ده یا پونزده بار باز نویسی میکنم
چه جوری بنویسم که خواننده بتونه داستان رو توی ذهنش تصور کنه؟
خیلی ممنونم

سلام
دو نکته وجود داره.
یک: احتمال داره شما دچار کمالگرایی باشی و منقد درونت فعال باشه، بنابراین حتی اگه خوب هم نوشته باشی، به اشتباه احساس رضایت درونی نکنی. موقع نوشتن باید منتقد درونت رو خاموش بکنی و فقط بنویسی. بازنویسی برای وقتی هست که کار را تمام کرده ای و چند روزی نوشته را کنار گذاشته ای تا از آن فاصله ذهنی بگیری تا بعدا بتوانی منصافانه بررسی و بازنویسی اش بکنی.
دوم: اگر واقعا در انتقال فضای داستان به خواننده ضعف دارید چاره اش:
در درجه ای اول مطالعه ی آثار خوب و دقت در شیوه ی روایت و توصیف آنها هست.
روایت: اعمال شخصیت ها و روند اتفاقات و حوادث و انتقال اطلاعات را برعهده دارد.
توصیف هم: ویژگی های ظاهری یا درونی شخصیت ها، اجسام و محیط پیرامونی را بیان می کند.
باید روی این دوتا کار بکنی و در زمان مطالعه ی آثار خوب به این نکات دقت بکنی.

یاس 1399/01/20 ساعت 06:20 ب.ظ

مرسی از راهنمای تون عالی بود من تازه شروع کردم به نوشتن مطالب تون فوق العاده بود

مریم 1399/01/18 ساعت 08:29 ب.ظ

سلام وقت بخیر.من در حال نوشتن اولین رمانم هستم.استعدادشو دارم البته به گفته اطرافیان.طرح کلی رمان و تو ذهنم دارم و واسه همه چی برنامه ریزی کردم.فقط مشکل من گسترش دادنش.مثلا فکر میکنم باید خیلی ادبی و با استفاده از آرایه های زیبای زیاد بنویسم واسه همین بنظرم خوب درنمیاد.دلم میخواد خیلی خوب باشه و بی نقص.برای گسترش رمان باید چیکار کنم

سلام
رمان نویسی ربطی به ادیبانه نوشتن و آرایه های ادبی نداره.
رمان نویسی یعنی روایت، شخصیت پردازی، مضمون، توصیف و چیزهایی از این دست.
بهتر است کمی کتاب های آموزش رمان نویسی مطالعه کنید.

مینا 1398/11/19 ساعت 04:16 ب.ظ

عالیه

سلام
خسته نباشید میگم
من حدود یه سال هست که علاقه ی خیلی زیادی به رمان نوشتن پیدا کردم و اطرافیان هم همین نظر رو دارن که استعداد زیادی در نویسندگی دارم
خب من ایده های زیادی توی ذهنم هست و شخصیت های جالب و جدیدی در ذهنم به وجود اوردم اما برای شروع داستانم خوب پیش میره اما به وسطاش که میرسم حس میکنم دیگه صحنه ی جالبی به ذهنم نمیرسه و از طرفی نمیخوام رمانم تکراری بشه
و فکرم بهم میریزه و باعث میشه کل اون رمان رو کنار بزارم
راستش فکر میکنم خوب پیش میره داستانم ولی انگار توقع بالاتری از خودم دارم
انگار وسط های رمان فکرم خالی میشه وخرابش میکنم
نمیدونم چیکار کنم راستش

سلام
ممنونم
در نوشتن رمان، مسئله فقط یک شخصیت جذاب یا یک حادثه و ماجرا نیست.
معمولا در رمان با حجم زیادی از حوادث و شخصیت اصلی و شخصیت های فرعی مواجه می شویم.
بنابراین باید اول تصوری از کلیت ساختار رمانی که می نویسیم در ذهن داشته باشیم وبعد شروع به کار کنم. بعضی ها از قبل طرح رمان را شکل می دهند و بعد دست به نوشتن می برند. اینکه رمان ازکجا شروع می شود و چه طوری پیش می رود گسترش پیدا می کند و در نهایت به سرانجام می رسد.
به نظرم بهتر است در ابتدا تعدادی رمان خود بخوانید تا با ساختار رمان آشنا شوید.

اباالفضل 1398/08/04 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام
ببخشید یک سری معیار و الگوریتم برای سنجش رمان به ما می دهید تا بتوانیم با کمک آن ها رمان های خود را از همه نظر بسنجیم .
خیلی ممنون.

سلام
معیار، رمان های خوب پیشینیان هست. اگر به اندازه کافی رمان خوب خوانده باشیم می توانید درست را از غلط تشخیص بدهیم.

طبیعتا رمان خوب رمانی هست که جذاب و گیرا باشد و خواننده بعد از خواندن یکی-دو صفحه دوست داشته باشد خواندن آن را ادامه دهد. رمان خوب خواننده را از نظر حسی و فکری تحت تاثیر قرار می دهد. حرف و سخنی دارد که ذهن مخاطب را به خود درگیرمی کند. برای اینکه رمانی بتواند دارای این ویژگی ها باشد باید شخصیت پردازی، طرح و روایت درستی داشته باشد.

فاطمه 1398/05/08 ساعت 05:08 ب.ظ

سلام خسته نباشین
من ایده های زیادی تو سرم دارم و ایده هامو نوشتم اما وقتی می خوام شروع کنم به نوشتن اصلا کلمه نمیاد تو ذهنم که بنویسم انگار گم می کنم همه چیو نمی دونم چی کار کنم

سلام
خب باید ایده های تان را بسط و گسترش بدهید.
شخصیت اصلی کیه؟
شخصیت های فرعی کیا هستند؟
شخصیت فرعی دنبال چی هست؟
مسئله و مشکل شخصیت اصلی چیه ؟ چه طور ی می خواد بهش برسه یا به دستش بیاره؟
چه موانعی سر راهش هست؟ کیا مخالفش هستند یا براش مانع ایجاد می کنند؟
داستان کجا اتفاق می افته؟ چه زمانی؟ چه مکانی؟ چه دوره تاریخی؟
وقتی به اندازه ی کافی ایده ی اولیه رو بسط دادید می تونید شروع به نوشتن کنید، اما تا زمانی که فقط یک ایده ی چند خطی دارید و چیزی از جهان رمان و شخصیت ها نمی دونید خیلی به سختی می تونید رمان رو به پیش ببرید و چیزی بنویسید.

هانی 1398/03/21 ساعت 01:43 ب.ظ

سلام عرض میکنم ممنون بابت مطالب
فقط یه سوال داشتم در انتخواب نام رمان باید به چه نکاتی توجه کنیم نام طولانی یا کوتاه ؟
و یه چیز دیگه در مورد جلد رویی رمان توضیحات بدین و این که می شود جلد حالت کارتونی و فانتزی داشته باشد ؟ و درمورد خلاصه یا مطلبی که در پشت کتاب قرار می گیرد چه نظری دارید

سلام
سپاس
نام رمان بهتر است این ویژگی ها را داشته باشد:
1_ به یاد ماندنی باشد.
2_ تازه و خلاقانه باشد و نه کلیشه ای.
3_ به کلیت ژانر، فضا و موضوع رمان اشاره بکند ولی چیزی را لو ندهد.
4_ آنقدر طولانی نباشد که در یاد نماند.
برای طراحی جلد بهتر است این کار را به یکنفر گرافیست و طراح جلد حرفه ای بسپارید یا اینکه از روی جلد کتاب های مشابه ایده بگیرید. خلاصه ی پشت جلد چیز چندان مرسومی نیست. معمولا درباره ی رمان های پرفروش نقل قولی از منتقدین یا نویسندگان یا مجلات معتبر و معروف می آورند تا نظر مخاطبان را جلب کنند. اما اینکه براداریم یک قطعه ی ادبی یا احساسی با کلی جمله ی قصار به عنوان معرفی پشت جلد قرار دهیم چندان جالب نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد