توصیف بیش از حد نه تنها نمی تواند کمکی به رمان بکند بلکه می تواند باعث کندی و دلزدگی خواننده شود. خواننده دوست دارد رمان رو به جلو حرکت بکند. یعنی جریان حوادث و کنش شخصیت ها را ببیند.
توصیف یعنی نوشتن تصاویر ثابت که حرکتی ندارد.
شما یکبار می توانی بنویسی:
مرد خودکار را برداشت و روی کاغذ یادداشتی برای لیلا نوشت.
ادامه مطلب ...
برای نوشتن رمانی که در آن به زندگی یک شخصیت حقیقی می پردازیم، از چه نوع راوی استفاده کنیم تاثیرگذارتر هست؟ اول شخصی یا سوم شخص؟ (من راوی یا دانای کل؟)
ادامه مطلب ...
معمولا داستان های اول هر نویسنده ای (مخصوصا نویسندگانی که در سنین پایین دست به قلم شده اند) شبیه داستان ها و رمان هایی هست که تا پیش از آن خوانده اند. رمان هایی که پرفروش و پرطرفدار بوده اند بیشترین تاثیر را دارند. مثل تاثیر هری پاتر که برای سال های سال مرجع علاقمندان به رمان های فانتزی بود و بسیاری از علاقمندان از روی سری هری پاتر مشق می کردند. یا در زمینه ی رمان های عاشقانه بسیاری راه فهیمه رحیمی، ر.اعتمادی، م.مودب پور یا دانیل استیل و فیلدینگ را می رفتند.
ادامه مطلب ...رمان ها و داستان های خوب و جذاب از برخورد قهرمان و ضد قهرمان شکل می گیرند. مخصوصا در رمان های فانتزی حماسی. تا زمانی که دو قطب قدرتمند در برابر هم قرار نگیرند کشمکشی به وجود نمی آید. کشمکش یعنی جذابیت و تعلیق. خواننده رمان را می خواند تا ببیند چه کسی؟ و به چه صورت؟ پیروز میدان خواهد شد. در رمان های خوب این کشمکش و بحران همواره اوج می گیرد تا در صحنه های پایانی به کلیدی ترین و مهیج ترین نقطه برسد. تا زمانی که پای ضدقهرمانی قدرتمند، مکار و حیله گیر در میان نباشد نمی توانیم قدرت قهرمان را نشان دهیم. قدرت قهرمان را چیزی نشان می دهد که قهرمان با آن دست و پنجه نرم می کند. یک ضد قهرمان خطرناک.