دوستی با نام عرفان برایم نوشته است: {سلام خسته نباشید. اولین داستانی هستش که میخواهم بنویسم اما بنظرم بعد از اینکه مقدمه را نوشتم داستان خیلی گنگ میشود. من نویسنده چه سوالهایی باید از خودم بپرسم که داستان برای خواننده معلوم و مشهود باشد؟}
و همچنین ریحانه پرسیده است: {سلام. من ایده های زیادی تو ذهنم هست که همشون رو دوست دارم و نمی تونم رو یکیشون متمرکز بشم و همیشه از این شاخه به اون شاخه می پرم. هروقتم می خوام چیزی بنویسم تمام شوق و اشتیاقم می خوابه چون تمام چیزایی که پیش خودم تصور کردم فقط تو ذهن خودم بودن و پیش خودم میگم می تونم جوری بنویسم که بقیه متوجهش بشن؟ یا اصلا می تونم بنویسم؟ بعد نا انید میشم اما بازم میرم سراغش ولی بازم همون آش و همون کاسه...میشه کمکم کنید؟}
پاسخ من:
داستان زمانی برای خواننده گنگ و نامفهوم می شود که در درجه ی اول برای خود نویسنده به اندازه کافی روشن نیست. هر داستانی جهانی دارد. نویسنده تلاش می کند این جهان را از طریق به کاربردن کلمات در طول روایت در ذهن خواننده بسازد. بنابرین نویسنده باید شناخت کاملی از این جهان داشته باشد تا بتواند درباره ی آن با خواننده سخن بگوید. جهان داستان یعنی: آدم ها و ویژگی های شان، روابطشان با یکدیگر، مسائلی که با آنها درگیرند و همچنین زمان و مکانی که همه ی اینها در درون آن اتفاق می افتد. این مسئله در نوشتن رمان بیش از نوشتن داستان کوتاه اهمیت دارد.
ادامه مطلب ...بسیاری از دوستان خواننده ی وبلاگ خانه رمان، بارها از من پرسیده اند و می پرسند که از کجا ایده و سوژه و ... برای نوشتن پیدا کنیم. یا تقاضا می کنند من موضوعی برای شان پیشنهاد دهم تا بر اساس آن بنویسند. قبلا در این باره جواب هایی نوشته ام. اما این بار سوال یکی از دوستان باعث شد من جواب نسبتا مفصلی بنویسم و موضوع را توضیح دهم. بهتر دیدم این پاسخ را با شما هم به صورت یک مطلب به اشتراک بگذارم. به نظرم برای همه می تواند آموزنده و راهگشا باشد.
***
سوال دوستمان: دغدغه ی من عشقه و رمان های عاشقانه میخونم ولی سوژه و اتفاقات داستان رو از کجا باید بیارم؟
پاسخ:
چیزی که می نویسیم بر اساس این دو تا می تونه باشه:
1_تجربه و مشاهده شخصی
2_ تخیل
3_ترکیبی از دو گزینه اول
بنابراین شما یا باید تجربه ای از عشق و عاشقی در خودتان یا دیگران داشته باشید. یعنی یا خودتان چنین قضایایی را تجربه کرده باشید یا اینکه از خاطرات و تجربیات دیگران در این زمینه استفاده کنید.
و یا اینکه همه چیز بر اساس تخیل باشد. یعنی قوه ی تخیل خیلی قوی داشته باشید.
... متن کامل در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...در بخش پیشین این مطلب درباره ی زمان و مکان نوشتن و همچنین اهمیت هدفگذاری و برنامه ریزی در رمان نویسی صحبت کردیم. در بخش دوم این مطلب به شیوه های کاری متفاوت رمان نویسان می پردازیم.
رمان نویسان در مواجه با کار نوشتن رمان دو شیوه ی کلی می توانند در پیش بگیرند. این مسئله هم بستگی به خلق و خوی شخصی آنها دارد و هم مربوط می شود به نوع رمانی که می نویسند.
ادامه مطلب ...ادبیات فانتزی، یکگونه ادبی است که در آن از جادو و دیگر اشکال فراطبیعی، به عنوان عنصر اولیه طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میشود. در این سبک، قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولا شامل حوادث خارقالعاده و موجودات خیالی است. ویژگی اصلی ادبیات فانتزی، داشتن عناصر خیالی در فضایی خاص است؛ فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق عادی است و داستان آن قوانین را نمیشکند.
ادامه مطلب ...
علمی–تخیلی گونهای داستانی است که در ادبیات، هنر، تلویزیون، بازی ویدئویی، سینما، تئاتر و دیگر رسانهها یافت میشود. در گونه علمیتخیلی فناوری یا علوم امروزی یا مربوط به آینده دستمایهٔ هنرمند و آفرینشگر قرار میگیرد.
ژانر علمی–تخیلی اثری است که در صورت حذف علم از آن ساختار آن از هم بپاشد. تعریفهای مختلفی از این ژانر وجود داد، از جمله تعریف جالبی که میگوید: «اثری علمی-تخیلی است که ناشرش بگوید علمی-تخیلی است!» اما شاید پرطرفدارترین آنها تعریف اخیر باشد، حتی اگر دانش امروز پاسخی برای پرسشهای چرایی و چگونگی مطرح شده را نداشته باشد.
ادامه مطلب ...ژانر عاشقانه یکی از قدیمی ترین ژانرها و البته پرمخاطب ترین ژانر رمان نویسی است. نویسندگان در این نوع رمان ها تمرکز اصلی داستان خود را بر رابطه ی عاشقانه ی دو نفر قرار می دهند و عموما پایانی احساسی، رضایت بخش و خوشبینانه رقم می زنند. رمان عاشقانه زیر شاخه های بسیاری دارد، همچون رمان هاش عاشقانه ی فانتزی، عاشقانه ی تاریخی، عاشقانه ی علمی-تخیلی و عاشقانه ی فراطبیعی. این زیرژانرها حاصل تلفیق رمان عاشقانه با سایر ژانرهای اصلی رمان نویسی است که در آنها وجه عاشقانه ی داستان بر وجه دیگرش برتری دارد و پررنگ تر جلوه می کند.
شاید ریشه های این ژانر پرطرفدار به یونان باستان برگردد. از پیشگامان دیگر این ژانر می شود در قرن هجدهم ونوزدهم به رمان احساسی ساموئل ریچاردسون به نام «پاملا» یا «مجذوب فضیلت» اشاره کرد.