سوال هنگامه: من14سالمه وذهن آزادی دارم.رمانای زیادی خوندم وتاحدودی باژانرای رمان آشنایی دارم چندوقتی میشه که رمانی روشروع کردم ولی توی وسطای رمانم به مشکل بزرگی برخوردم مشکلم اینه که درحین نوشتن رمان موضوعات دیگه ای توذهنم میادکه کاملاعکس موضوع رمان فعلیم هستش واین موضوع جدیدباعث میشه که ازرمان فعلیم دلسردبشم ونتونم تمومش کنم توی ذهنم کلی موضوع رمان متفاوت ازهم شکل میگیره که ازانتخاب یکیشون عاجزم لطفاراهنماییم کنین
نظر من: هنگامه عزیز سلام. خوشحالم که همراه خانه رمان هستی. اینکه در حین نوشتن رمان موضوعات جدیدی در ذهن نویسنده شکل بگیرد مسئله عجیبی نیست. اما برای کنترل این موضوعات و دلسرد نشدن از رمان فعلی چند نکته را می توانید لحاظ بکنید. اول اینکه همیشه یک دفترچه یادداشت برای ثبت موضوعات پراکنده ای که گاهی در حین کار بر روی رمان فعلی به ذهنتان خطور می کند کنار دستتان داشته باشید. یکی از مسائلی که می تواند موجب شود ما یک موضوع جدید را به همراه موضوع رمان فعلی مان در ذهن بالا و پایین کنیم و در نیتجه از مسیر نوشته فعلی مان دور شویم, ثبت نکردن موضوع جدید و به آرشیو نسپردن آن هست. اما اگر به محض شکل گرفتن یک موضوع جدید یا یک مسیر تازه چنانچه دیدید از این موضوع جدید در مسیر رمان فعلی تان نمی توانید استفاده کنید و این موضوع جدید یک کتاب جدیدی را برای مطرح کردن می طلبد و قادر به وارد کردن آن در کتاب فعلی نیستید می توانید این موضوع جدید را در عرض یکی-دو دقیقه در دفتر یادداشت ثبت بکنید. ثبت این موضوع جدید این اطمینان خاطر را به شما می دهد که دیگر فراموش نخواهید کرد و با اتمام کار فعلی می توانید به سراغ آن بروید و بر روی آن کار بکنید.
اما اگر همچنان موضوع جدید را در ذهن داشته باشید رفته رفته ذهنتان به سمت جزئیات این موضوع جدید کشیده می شود و این موضوع پر رنگ تر می شود و فضای بیشتری در ذهنش شما به خودش اختصاص می دهد. به طوری که رنگ و لعاب و هیجان پرداختن به موضوع جدید شما را از ادامه کار بر روی رمانی که در دست نگارش دارید منصرف خواهد کرد.
بنابراین یکی از مسائلی که می تواند موجب شود شما نتوانید در مسیر پیش رویتان به خوبی پیش بروید نگه داشتن موضوع جدید در ذهن و بازی ذهنی با آن هست به طوری که رمان فعلی شما را به حاشیه براند.
قطعا اگر نتوانید شکل گیری ایده های جدید را در مراحل کارتان کنترل بکنید با انبوهی از رمان هایی مواجه خواهید شد که همگی در همان صفحات ابتدایی یا میانی نا تمام مانده اند و هیچ یک به سرمنزل مقصود نرسیده وبه شکل یک کتاب منسجم در نیامده اند. مهمترین مسئله در رمان نویسی نه ساختن ایده های بی شمار بلکه پرداخت کامل به یک ایده و موضوع و به سرانجام رساندن آن هست.
ایده پردازی بخشی از کار نوشتن هست. در واقع پایه کار هست اما نویسنده ایده پرداز صرف نیست. چون اگر اینطور باشد آدم های زیادی اینچنین قابلیتی را دارند که موضوعات جذابی خلق کنند اما فقط عده محدودی در قیاس با آنها هستند که می توانند یک ایده و موضوع را در طول یک کتاب مثلا 200 یا 300 صفحه بپرورانند و یک کل منسجم و تاثیرگذار و هنری پدید بیاورند.
شما نویسنده هستید و کار شما رمان نویسی هست و نه اسیر شدن در چنبره ایده های بی شمار که مدام در ذهن می شکفد. شما باید از مرحله شکفتن به مرحله میوه دادن و میوه چیدن و رساندن آن به دست مشتری هایش برسید و در همان جوانه زدن ابتدایی متوقف نشوید. بنابراین هر ایده جذابی که به ذهنت خطور کرد آن را فقط در چند سطر کوتاه بنویس و رها کن و برگرد سر کار اصلی. حتی اگر هنگام نوشتن موضوع جدید در دفتر گرم بگیری و شروع بکنی به نوشتن جزئیات از فضای رمان فعلی ات دور میشوی. درست مثل اینکه از یک دنیای خاص پا به دنیای دیگری میگذاری و از آنجایی که مسحور کشف دنیای تازه میشوی دیگر میل نمی کنی به دنیای قبلی برگردی.
و اما نکته دوم که می تواند باعث شود کار فعلی را رها بکنی و به سمت نوشتن ایده جدید بروی این هست که ایده فعلی را به درستی در ذهنت نپرورانده باشی و ساختار درستی از آن در ذهن نداشته باشی. قطعا اگر یک نقشه راه واضح برای رمان حال حاضر داشته باشی که مسیر و مقصد را به درستی به تو بنمایاند احتمال رفتن به بیراهه کم می شود اما اگر یک تصویر گنگ و کم رنگ از مسیر و مقصد رمان فعلی در ذهنت باشد هر ایده جدیدی می تواند تو را از راه فعلی نوشتن به در بکند و به بیراه هایی که هر یک به بیشمار بیراهه راه دارد بکشاند.
بنابراین برای علاج این مسئله حتما باید رمان فعلی را به درستی در ذهنت ترسیم بکنی. نقطه شروع رمان که به معرفی شخصیت ها و فضای رمان می تواند اختصاص داشته باشد و بعد نقطه عطف رمان که وضعیت ها به سمت دگرگونی می روند و بعد اوج گرفتن این دگرگونی و شکل گرفتن کشمکش ها. این خطر سیر بحران و اوج و پایان بندی رمان را در پی خواهد داشت. اگر این خط سیر را به درستی در ذهن بپرورانی حتی اگر ایده جدیدی هم شکل بگیرد در ارتباط با رمان فعلی ات خواهد بود و در نوشتن رمان فعلی کمک خواهد کرد. اما اگر از رمان فعلی تصویر محو و خامی داشته باشی حتی وقتی موضوع جدید شکل بگیرد 180 درجه با موضوع فعلی فرق خواهد داشت. اما اگر عمیقا درگیر موضوع حال حاضر شوی حتی اگر ایده های جدیدی هم شکل بگیرد در همان فضای کار فعلی خواهد بود و حتی به پیشبرد کار کمک خواهد کرد.
امیدوارم نکاتی که نوشتم برای تمامی دوستان مفید بوده باشد.
با سلام.من تقریبا یک سال هست که در انجمن و کلاس های داستان نویسی شرکت میکنم و تا حدودی با قواعد رمان و داستان نوشتن آشنایی دارم.اما مشکلی که برام پیش میاد اینه که نمیتونم اون شیوه ای رو که دلم میخواد و در ذهنم تجسم کردم رو روی کاغذ بیارم.و اینکه احساس میکنم دیالوگ و گفت و گوی بین شخصیت های داستانم خیلی قوی نیست.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید برای ازبین بردن این ضعف ها چه کارهایی باید انجام بدم
سلام
نویسنده ها اصولا خیلی احساس خوبی نسبت به نوشته ی خودشون ندارند و خیلی کم پیش میاد که از نتیجه کارشون راضی باشند. برای همین کار رو به دیگران هم نشون بدید تا اونها هم نظر بدهند. اگر اونها هم همچین حسی داشتند اونوقت میشه گفت که شاید یک مشکلی باشه.
اگر فکر می کنید توی دیالوگ نویسی مشکل دارید مطالب و کتاب های آموزشی درباره ی دیالوگ نویسی رو مطالعه بکنید.
من دخترخشن وعصبیم
یا خدا!
منم همین مشکلو داشتم ممنونم از راهنمایی تون
سلام و عرض ادب.
خیلی خوشحالم که جایی رو پیداکردم که بتونم سوالم روبپرسم وبی نهایت از شماو وقتی که میگذارید ممنونم.
من چندساله داستان کوتاه میخونم و می نویسم.یک رمان هم قبلا نوشته بودم ولی چاپش نکردم.چون وقتی با کلاسهای داستان نویسی اشنا شدم حس کردم استانداردهای لازم رو نداره.
اخیرا نوشتن رمانی رو شروع کردم.طرح نوشتم.پرونده سازی کردم و در مورد وقایع تحقیق کردم ولی ادامه دادنش برام خیلی سخت شده.گاهی نسبت به پیام داستان ، فرم بیان و حتی اتفاقات شک میکنم و متوقف میشم.لطفا راهنماییم کنید
سلام
در این مطلب: روح ادبی و زیبایی احساسی در رمان نویسی و رمان
http://www.novelhome.blogsky.com/1394/08/10/post-42/
به این موضوع پرداخته شده است. پیشنهاد می کنم مطالعه نمایید.