در این یادداشت بخشی از سوال جواب ها نسبتا مهم و طولانی را منتشر می کنم. شاید سوال/جواب ها به کار دیگر دوستان نویسنده هم بیاید. این سوالات را مینا و رویا پرسیده اند.
♣♣♣ فصل بندی رمان رو باید بر چه اساسی انجام بدم ؟ یعنی هر فصلی بر طبق زمان از فصل دیگه جدا میشه یا قصه یا ...
پاسخ:
سلام
فصل بندی رمان هم می تواند بر حسب دوره های زمانی خاص باشد و هم بر اساس قصه, یعنی نویسنده بخواهد هر فصل را در یک نکته ی اوج و یا در پایان یک ماجرا ببندد. بستگی به هدف نویسنده دارد و اینکه از اول بر چه اساسی فصل بندی هایش را انجام بدهد. علاوه بر زمان عامل مکان هم می تواند باعث شود که نویسنده بنابر آن فصل بندی کند. یعنی به تناوب تغییر صحنه ی رویدادن اتفاقات فصل ها هم تغییر بکند. عامل مکان هم از یک محدوده کوچک مثل خانه و محل کار می تواند مد نظر باشد تا مثلا شهر و کشور.
متن کامل در ادامه مطلب ...
فصل بندی زمانی رمان هم می تواند بر اساس دوره های زمانی مختلفی صورت بگیرد. مثل روز یا فصل (بهار/ تابستان /...). و یا اگر زندگی شخصیت را از تولد تا مرگ در بر می گیرد بر اساس دوره های کودکی, نوجوانی, جوانی و میانسالی و سالمندی تقسیم بندی شود. یا بر اساس اتفاقات مهم زندگی شخصیت. مثلا دوره ی تحصیل در دانشگاه, عاشقی, ازدواج.
البته این شیوه بیشتر در رمان هایی صورت می گیرد که به صورت خطی و کلاسیک روایت می شوند یعنی اتفاقات زندگی شخصیت را بر اساس ترتیبی که در واقعیت روی داده اند می چینند. در فرم های پیچیده تر که فرم رمان بر اساس ذهنیت راوی / شخصیت شکل می گیرد و زمان به صورت سیال به نمایش در می آید فصل بندی هم در صورتی که مد نظر نویسنده باشد بنابر شیوه های دیگری ممکن است صورت بگیرد و یا اینکه اصولا فصل بندی در کار نباشد.
موفق باشید
♣♣♣ سلام من اولین رمانیه که در اینترنت به اشتراک میزارم و به زبان محاوره ای مینویسم آیا لازم است با این که نوعش محاوره ای هست از توصیف های ادبی به کار ببرم؟میشه راجبه توصیف کردن بیشتر بنویسید من نمیدونم کی باید توصیف کنم
پاسخ:
سلام
توصیف کردن ارتباطی با زبان رمان ندارد. نویسنده در هر صورت می تواند از توصیف برای زنده و جاندار کردن رمانش استفاده کند. چه رمان با زبان کتابی نوشته شده باشد و چه با زبان محاوره ای. توصیف می تواند درباره ی ویژگی های ظاهری شخصیت (اجزای صورت و بدن, نوع پوشش, نوع حرف زدن و راه رفتن و حرکات بدن), زمان و مکان و اشیاء موجود در صحنه های رمان باشد. در واقع نویسنده تلاش می کند با استفاده از توصیف فضایی بسازد که خواننده خودش را درجهان رمان حاضر ببیند. هر چقدر فضای رمان ملموس تر باشد رمان واقعی تر خواهد بود. حتی توصیف یک جهان خیالی و فانتزی هم می تواند آن را به خواننده بباوراند. مثل اگر نویسنده طوری از بزرگی و نرمی بال های یک اسب پرنده بنویسند که تصویری جاندار از این موجود خیالی در ذهن خوانندگان شکل بگیرد. نویسنده باید تلاش کند با توصیف تمامی حس های پنجگانه ی خواننده را به کار بگیرد. بینایی, شنوایی, چشایی, بویایی, لامسه.
توصیفات بهتر است در طول روایت و بنا به نیاز صورت بگیرد. نویسنده نباید سیر وقایع را نگه دارد و نباید یک توصیف طولانی درباره ی همه چیزهای باربط و بی ربط در رمان وارد کند. همه چیز باید بنا بر ضرورت و نیاز و آهسته آهسته در طول رمان ساخته شود.
استفاده ی بیش از حد از توصیف باعث راکد شدن, کند شدن و خسته کننده شدن رمان می شود. چون خواننده دوست دارد وقایع را پی بگیرد و توصیف یعنی نگه داشتن وقایع برای ارائه دادن یک تصویر ثابت از دنیای رمان.
♣♣♣ من حس میکنم وقتی یه قسمتی رو برای رمانم انتخاب کردم سریع از اون قسمت رد میشم و کشش نمیدم به نظرتون کش دادن خوبه یا سریع رد شدن؟؟
پاسخ:
سلام. متوجه منظورتان از کش دادن نمی شوم. یعنی نمی دانم دقیقا چه چیزی مد نظرتان هست.
ما برای روایت وقایع می توانیم به دو شیوه ی کلی عمل بکنیم.
1- آنها را به صورت خلاصه نقل بکنیم.
2- آنها را لحظه به لحظه به نمایش بگذاریم.
وقتی به شیوه ی اول (نقلی) روایت را پیش ببریم بیان وقایع خلاصه و فشرده می شود و سرعت رمان هم زیاد می شود.
وقتی به شیوه ی دوم (نمایشی) روایت بکنیم سرعت روایت را کاهش می دهیم و وقایع را بسط می دهیم و تلاش می کنیم جز به جز آن را تصویر بکنیم.
حال, این هنر نویسنده هست که تشخیص دهد چه بخش هایی را باید حذف کند, چه بخش هایی را به صورت نقلی و خلاصه بگوید و چه بخش هایی را به صورت نمایشی جز به جز تصویر بکند.
طبیعتا ما باید آن بخش رمان را که در آن اتفاق خاصی نمی افتد خلاصه کنیم و زمان های حیاتی و مهم رمان را آهسته و با جزئیات بیشتر به صورت نمایشی پیش ببریم. تشخیص اینکه چه جایی و چقدر باید خلاصه یا نمایشی شود بر عهده نویسنده هست.
موفق باشید
برای بهتر شدن توصیف در رمان راه کار بدید ممنون
برای بهتر شدن توصیف در درجه ی اول باید مشاهده گر خوبی باشیم. یعنی جهانی که توش زندگی می کنیم رو خوب ببینیم و بشنویم و ببوییم و لمس کنیم تا اطلاعات خوبی از طریق حواس جمع کنیم و نسبت به جزئیات حساس باشیم.
در طول نوشتن و خلق داستان هم باید خودمون رو توی جهان داستان تصور بکنیم و توی لحظه لحظه اش دقت بکنیم: دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و لمس کردنی ها. با تخیل می تونیم بسازیم و بعد تبدیل به کلمه بکنیم.
سلام
من اولین بارم هم که میخوام داستان بنویسم. اما هر پارت یا قسمتی رو که مینویسم ،دوستش ندارم. فکر می کنم خیلی ضعیف می نویسم.
اگر میشه در مورد نحوه ی شروع کردن داستان هم توضیح بدید... ممنونم
سلام
قبلا در اینباره نوشته ام:
در این آدرس:
http://novelhome.blogsky.com/1396/08/20/post-69/
خیلی به من کمک کردید مطالب عالی بود اگه میشه درباره زمان های مختلف در رمان توضیح دهید
سلام
خوشحالم مطالب مفید بوده. انشالله عمری باقی بود درباره ی زمان در رمان نویسی هم می نویسم بعدا.
موفق باشید
سلام و درود.
خیلی وبلاگ خوبی دارین .سوال سوم سوال منم بود.
در پناه حق
سلام.
ممنونم از لطفتون. خوشحالم مفید بوده.
موفق باشید