آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

در جدال با بی مایگی همه گیر 1

خیلی سخت هست از دست مهملاتی که دنیای مجازی ما را با آن احاطه کرده جان سالم به در ببریم. ذهن ما در این فضا با انبوه نوشته های بی مایه بمباران می شود بی آنکه چیزی عایدمان شود. جملات قصار از بزرگان، راز و رمزهای موفقیت در همه چیز، انواع و اقسام نوشته های بی خاصیت که از کانالی به کانال دیگر و از صفحه ای به صفحه ی دیگر کپی-پیست یا اشتراک گذاری می شود و تکرار و تکرار و تکرار. زمانی که بیهوده کشته می شود.  
چند وقتی هست دست از به روزرسانی کانال و وبلاگ و صفحه اینستاگرام کشیده ام. دور باطلی که ما را به جایی نمی رساند. فضای وب فارسی به این شکل هست: هر چیزی که با اقبال کاربران مواجه می شود انبوهی از کاسبکارها را به خودش جلب می کند تا با تکثیر محتوای رایگان چیزی به جیب بزنند. یک دوره ای وبلاگ ها بودند، بعد فیسبوک و اپ های موبایلی اولیه و حالا تلگرام و اینستاگرام. 
و در ادبیات و علی الخصوص ادبیات داستانی و رمان، انبوه وب سایت ها و انجمن های دانلود و تکثیر رمان و بعد کانال ها و صفحات اینستاگرامی. هی رمان و رمان و رمان و رمان و ... تولید انبوهی که حکم کار گِل را دارد. خشت زدن بی حاصل.
در طی دو-سه سال گذشته فعالیت من در خانه رمان پرداختن به سوالات دوستان نوجوانی بود که می خواستند و می خواهند از قافله ی رمان نویسان اینستاگرامی و تلگرامی عقب نمانند. الان که به راه رفته نگاه می کنم به نظرم کار بی نتیجه ای بود. چرا باید با کسی حرف از نوشتن رمان زد که نه علاقه ای به خواندن رمان دارد و نه حتی عطشی به مشق کردن. بلکه بیشتر به دنبال دیده شدن هست، احتمالا با شهوت شاخ شدن. 
لایک و فالوور. کامنت و تعریف و تمجید.
خوشحال می شوم اگر چیزی یاد گرفته باشند. ولی حقیقتش با تجربه ای که من دارم شاید از میان هر 100 نفر این دوستان فقط یک نفر-و آن هم شاید- بعدها به حرفه ی نویسندگی وارد شوند. مابقی خیلی زود دنبال زندگی شان خواهند رفت. روی دیگرش اینکه حتی اگر عاشق این کار باشند هم: هیاهو و روزمرگی زندگی آن 99 تای مابقی را باخودش خواهد برد.
برای همین این روزها به این فکر می کنم که سمت و سوی فعالیت تک نفره ام در خانه رمان را تغییر بدهم. به سمتی که هم برای خودم مفیدتر باشد هم برای کسانی که قصد و نیت جدی و عمیقی دارند و البته، 30 سالگی را پشت سر گذاشته اند. به نظرم 30 سالگی می تواند مرزی باشد که با پشت سرگذاشتن آن هم می توان امیدوار بود که یکنفر هم تجربه ی کافی از زندگی دارد و هم نگاهش به نوشتن تثبیت شده است و در این راه مصمم هست.
این یادداشت را سعی خواهم کرد ادامه دهم.
اگر نظری بود در وب سایت خانه رمان با من در میان بگذارید. از طریق بخش نظرات.
نظرات 1 + ارسال نظر

سلام و خسته نباشید
مجمع واقعا خوب و پرمحتوایی دارید؛ از دیشب که پیداش کردم٬ نتونستم گوشیم رو زمین بذارم. خیلی خوبه که به مسائل روز و مشکلات این چنینی فعلی می پردازید.
جای تشکر و خسته نباشید داره

سلام
ممنون از لطفتون
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد