صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:
1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....
2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.
متن کامل در ادامه ...
سوال سارا: سلام ببخشید مزاحم شدم من میخوام یه رمان از زندگی خوم بنویسم. از گذشتم بگم تا اینده چجوری باید شروع کنم اصلا نمی فهمم؟
پاسخ من:
پاسخ این سوال در درجه ی اول «مطالعه» هست. مطالعه ی رمان های بسیار، و البته رمان هایی که بر اساس زندگی واقعی نوشته شده اند یا رمان هایی که به شیوه ی خود-زندگینامه (اتوبیوگرافی) نوشته شده اند. هر کسی که می خواهد وارد دنیای نوشتن و نویسندگی شود در مرحله ی اول باید مطالعه ای مقدماتی داشته باشد تا با مقوله ی رمان و شیوه های به کار رفته در نوشتن رمان آشنا شود. با مطالعه ی رمان تصور درستی از یک رمان در ذهن شما شکل می گیرید، یعنی می فهمید که به چه چیزی رمان می گویند و رمان ها چگونه شروع می شود، چگونه گسترش می یابند و چگونه به پایان می رسند. بنابراین پیشنهاد می کنم اگر تا به حال رمان (مخصوصا رمانی با فرم زندگینامه) نخوانده اید حتما پیش از شروع کار چند تایی کتاب رمان تهیه بکنید و مطالعه نمایید. بنده هم در مطالب پیشین خانه رمان در پاسخ به یکی از دوستان که سوال مشابهی داشت نکاتی را نوشته ام که می توانید مطالعه بکنید. در اینجا (کلیک کنید).
اما اگر بخواهم یک راهنمایی کلی در این زمینه بکنم:
صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:
1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....
2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.
3. از محیط زندگی و خانواده اش بنویسید: پدر و مادر چه کسانی بودند و چه کار می کردند. طبقه اجتماعی و شرایط اقتصادی و روابط خانوادگی و پیشنینه ی خانوادگی و شرایط حاکم بر زندگی خانواده وقتی که شخصیت اصلی در آن متولد شده و بعد رشد و نمو کرده.
4. از پیشینه ی زندگی شخصیِ او بنویسید: کجاها درس خوانده، کجا و به چه کاری مشغول شده و چه کسانی در زندگی اش نقشی کلیدی داشته اند و دغدغه هایی که تا قبل از آن داشته.
نکته ی مهم دیگر اینکه: شما در نظر دارید چه بازه ی زمانی از زندگی شخصیت را در رمان بگنجانید؟
الف: از لحظه ی تولد تا یک سن مشخصی مثلا 40 سالگی یا 60 سالگی یا تا پایان زندگی.
ب: یک دوره ی خاص از زندگی شخصیت اصلی: مثلا دوره ی تحصیل او در دانشگاه، یا کار کردن در یک شرکت پیمانی و یا زمانی که خواسته است از خانواده اش جدا شود و مستقل زندگی بکند یا دوره ای که عاشق یکی شده است و مسائلی پیش آمده. هر کدام از این دوره ها می تواند دوره ای 1 یا چند ساله باشد و رمان هم به این دوره ی خاص بپردازد.
ج: یک یا چند واقعه ی مشخص: شما یک یا دو خط داستانی ویژه از کل زندگی شخصیت انتخاب می کنید و به آن می پردازید و تلاش میکنید همه ی جنبه های این یک یا چند واقعه را به دقت و با جزئیات روایت بکنید.
حال با توجه به اینکه کدام یک از بازه های زمانی را انتخاب کرده باشید نحوه ی شروع، گسترش و پایان رمان شما فرق می کند.
مثلا در رمانی که بازه ی تولد تا پیری را روایت می کند می توان با معرفی پیشینه ی خانوادگی و یا دوره ی تاریخی و موقعیت مکانی، نوشتن رمان را شروع کرد.
مثل این: خاندان محمدی ها از کسبه ی قدیمی بازار تهران بودند و چند دهنه مغازه داشتند، پدر بزرگ اعتبار زیادی در بازار داشت و همه به اسمش قسم می خوردند. تهران آن سال ها ناآرام و در هیاهوی وقوع انقلاب بود ...
اما در رمانی که می خواهد یک بازه ی کوتاه و چند موقعیت خاص را روایت بکند، شاید پرداختن به پیشینه خانوادگی و دوره تاریخی چندان مفید نباشد چون کمکی به این نوع رمان نمی کند و بهتر است نویسنده به قلب ماجرا و موقیت خاص بزند و از اینجا شروع بکند که شخصیت اصلی یا راوی الان در حال حاضر و در زمان حال رمان کجاست و چه کار می کند؟
مثل این: از در شرکت که وارد شد مدیر عامل را دید که با منشی بگومگو می کند. خواست یواشکی بخزد توی اتاقش اما مدیر متوجه او شد و صدایش زد.
_ آقای رضایی! الان چه وقت آمدن هست؟
دستپاچه شد و ندانست چه بگوید. دوست نداشت مشاجره ی هفته ی قبل باز تکرار شود.
_ معذرت میخوام. ماشین وسط راه خراب شد و نتو...
_بس کن عزیز من، هر بار یه بهانه، هر بار یه مسئله و مشکل. اینطور که من می بینیم دیگه نمی تونیم باهم کار بکنیم.
برق از سرش پرید ...
همانطور که می بینید رمان را با یک شروع طوفانی راه انداختیم. البته می شود به جای این شروع، شروعی آرام تر هم داشت. یعنی کمی از کلیات زندگی شخصیت بگوییم و بعد به این موقعیت برسیم:
مثل این: شبها تا دیروقت پای تلویزیون بود. فوتبال می دید و توی سایت های شرطبندی نتایج را پیش بینی می کرد. علیرضا می گفت این کارها آخر عاقبت ندارد. اما او فکر می کرد که بالاخره یک روز بخت با او یار خواهد بود و پول قلمبه ای نصیبش خواهد شد. دفترچه ای داشت که هر شب نتایج را در آن می نوشت و بعد برای پیش بینی از آن استفاده می کرد. بد خواب شده بود. خواب هایش پر بود از پاس گل و دروازه بانی که به سمت توپ شیرجه می زند. صبح ها اغلب دیر از خواب بیدار می شد. فرصتی برای صبحانه خوردن نداشت برای همین بیشتر روزها توی شرکت فشارش می افتاد. مادرش می گفت شکلات بگذار توی جیبت. اما دلش نمی خواست مدیر شرکت او را در حال شکلات خوردن ببیند برای همین چیزی برای خوردن نمی برد. به ایستگاه اتوبوس دیر می رسید و اغلب اوقات دنبال اتوبوس می دوید. سه ماهی می شد که ماشین قراضه اش را فروخته بود. فکر می کرد مدیر همیشه کشیکش را می کشد. دنبال بهانه بود تا از شرکت بیرونش بیاندازد. اگر توصیه های عمویش به مدیر نبود شاید یک روز هم نگه اش نمی داشتند.*
همانطور که می بینید با این روایت تخلیص شده از زندگی چند وقت اخیر او را به مخاطب معرفی می کنیم و در جریان زندگی روزانه اش قرار می دهیم تا بعدا به زندگی او نزدیکتر شویم. این خلاصه می تواند از هر چیزی باشد. از محیط زندگی اش، کارهای روزانه و عاداتی که هر روز تکرار می شوند و ...
به نظرم همین مقدار بتواند برای شما و دیگر دوستان راهگشا باشد.
*پی نوشت: بخش های مربوط به مثال را من به صورت بداهه نوشتم و از هیچ رمان یا داستانی نیست.
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من علاقه زیادی به رمان و کتاب دارم و خب مطالعه زیاد میکنم
من شروع کردم و یه خلاصه ۴ صفحه ای خیلی خیلی کلی از داستان نوشتم ولی نوشتن در ژانر معمایی هیجان انگیز و پلیسی یکم سخته و نمی دونم در چه مواقع چه جور سر نخ هایی بدم که خواننده شگفت زده و غافلگیر بشه
سلام
ممنونم
غافلگیری زمانی به وجود میاد که مخاطب با یک چیزی بر خلاف انتظارش رو برو میشه. مثلا همه اش حدس میزده شخصیت الف قاتل هست، ولی یک جایی همه شواهد به سمت شخصیت ب می چرخه. نکته ی مهم این هست که از ابتدای رمان تا اون لحظه اطلاعاتی که ارائه میشه این احتمال رو با خودش داشته باشه که الف یا ب قاتل باشه و اینطور نشه که به یکباره و بدون هیچ سرنخی در طول رمان نویسنده بخواد مسیر رو تغییر بده. یعنی وقتی از الف به ب تغییر میکنه ، خواننده با مرور ذهنی چیزهایی که خونده این تغییر رو بپذیره و یک سری از اشارات قبلی براش بامعنی بشه.
سلام من دارم رمانی مینویسم. موضوع رمان تو ذهنم هست کاملا ولی نمیدونم چه طور بنویسم ؟! ابتدای داستان رو نوشتم اما سه صفحه بیشتر نشد ! چه طور به اتمام برسونمش ؟
سلام
بهتر است یک خلاصه ای از ماجراها را بنویسی و ابتدا-میانه-پایان رمان رو برای خودت روشن کنی. یعنی: شخصیت اصلی کی هست؟ دنبال چه چیز هست و چرا؟ به ترتیب با چه موانع و مشکلات و دشمنانی مواجه میشه و چه کشمکش هایی شکل میگیره و در پایان موفق میشه یا نه.
بعد از این خلاصه می تونی اون رو گسترش بدی و جزئیات بیشتری بهش اضافه کنی و رمان رو بنویسی.
سلام راستش من در زمینه نوشتن تجربه دارم، نمیگم خیلی کارم درسته یا ماهرم اما خب خیلی هم ناآشنا نیستم.
هم کتابهای زیادی خوندم و هم رمان های زیادی نوشتم هرچند هیچکدوم از نظر خودم به مرحله چاپ نرسیده اما یه ایده دارم، میخوام درمورد دوتا برادر بنویسم که خانواده سختگیری دارن و هردو برای دیدن دنیا و ساخت زندگی جدید تصمیم میگیرن فرار کنن و دنیا رو ببینن.
اما نمیدونم چطور مقدمهای براش جذابه اگه ممکنه کمکم کنید
ممنون♥️
سلام
مقدمه یا شروع جذاب، یعنی اینکه مخاطب با خوندن دو-سه صفحه از رمان بخواهد که خواندن رمان رو ادامه بده. این هم با ایجاد دو مدل سوال در ذهن مخاطب می تونه عملی بشه:
1_ در گذشته چه اتفاقاتی افتاده که الان وضعیت این هست؟
2_ چه خواهد شد؟ و چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شخصیت دست به چه عملی خواهد زد.
بنابراین راز جذابیت ایجاد درست سوال در ذهن خواننده است، طوری که خواننده برای رسیدن به جواب سوالش به خواندن رمان ادامه بدهد. و ما بتونیم قدم به قدم هم جواب سوال های مخاطب رو بدیم و هم سوال های جدید طرح بکنیم.
مثلا در شروع دوتا برادر رو نشون میدیم که میخوان از مرز عبور کنند و مامورهای مرزی در حال نزدیک شدن به اونها هستند. این سوال برای مخاطب ایجاد میشه که آیا موفق میشن فرار بکنند یا گیر می افتند؟
به شیوه های مختلفی میشه رمان رو شروع کرد.
سلام لطفا کمکم کنید ایمیل نداشتم و مجبور بودم اینجوری نظر بدهم
میخوام داستانی رو شروع کنم مثلا شخصیت از خواب بیدار میشه تا به محل کارش بره ولی توصیف شخصیت از نظر قیافه و سن و شغل رو نمیدونم چجوری بگم
سلام
به نظرم شما باید اول به اندازه ی کافی رمان مطالعه کنید تا با شیوه های رمان نویسی آشنا بشید.
یکی از بهترین شیوه های توصیف، توصیف در حین حرکت هست. یعنی همچنان که داستان جلو میره ما شخصیت رو توصیف کنیم. مثلا صبح که بلند میشه و جلوی آینه ی دستشویی قرار می گیره می تونیم به رنگ موها و یا چشم هاش و یا چاقی و لاغری چهره اش اشاره بکنیم.
یا وقتی لباس پوشیده و میخواهد خونه رو ترک کنه و جلوی آینه هست می تونیم به بلند قامت یا کوتاه قامت بودنش و یا نوع لباس هایی که پوشیده اشاره بکنیم.
اما همچنان توصیه ام این هست که زیاد رمان بخونید تا با مسائل ابتدایی نوشتن رمان و داستان آشنا بشید.
در ضمن با اسامی مختلف کامنت نگذارید. مرضیه، حسنا و ...
سلام من ۱۲ سالمه و میخوام رمانی با اسم ماهدخت بنویسم همهی ماجرا و داستان رو میدونم ولی مشکلی که دارم شروع کردنشه نمیدونم شغل شخصیت سنش خصوصیت چهره وغیره رو چگونه توصیف کنم میترسممثل رمان های آبکی بی تجربه به بار بیاد میشه لطف کنید کمک کنید چجوری شروع کنم و شخصیت رو توصیف کنم باتشکر
سلام
در جواب به کامنت دیگه ی شما هم نوشتم که: قبل از نوشتن به اندازه کافی مطالعه بکنید تا با شیوه های رمان نویسی آشنا بشید. وقتی به اندازه کافی از نویسندگان بزرگ بخوانی با شیوه توصیف و روایت و شخصیت پردازی آشنا میشی.
بهترین شیوه برای توصیف این هست که داستان رو روایت کنی و جلو بری و بعد در شرایط مناسب به ویژگی های شخصیت و محیط اشاره بکنی.
سلام. من قبلا هم تجربهی نویسندگی داشتم. نمی گم خیلی کار بلدم، ولی خیلی هم با دنیای کتاب و ادبیات نا آشنا نیستم. کتاب زیاد خوندم و تقریبا می دونم باید چجوری بنویسم.
رمانی که می خوام شروع کنم از زبون شخصیت اصلیه. شخصیت اصلی با دوستانش به شهربازی می رود. آنها یک عکاس دوره گرد را میبینند و برای گرفتن عکس یادگاری پیشش می روند. اما وقتی عکاس دکمه ی دوربین را فشار می دهد، شخصیت های داستان ما ناگهان می بینند که توی دنیای خودشان نیستند و توی دنیایی فانتزی شبیه به انیمه ها هستند. یه نظر شما همچین رمانی جذاب است؟ چگونه شروعش کنم؟
سلام
بله ایده جذابی هست. ولی حتما باید قصه و ماجرا بسازید. به صرف رفتن از یک دنیا به دنیای دیگه کافی نیست. شخصیت ها باید هدفی پیدا کنن و دست به کاری بزنن و به دنبال چیزی باشند و کشمکش خلق بشه. نقطه شروع این هست که بدونید شخصیت ها چه مسیری رو قرار هست طی بکنند.
سلام من میخوام رمان درباره خودم بنویسم
از سن ۱۳سالگی میخوام شروع کنم به نظرتون چطوری شروعش کنم؟
سلام
به هزار شیوه میشه شروعش کرد. این مورد رو فقط خود شما می تونید تعیین بکنید. مثلا اگر قرار است خاطره وار بنویسید می تونید از تولد یا سیزده سالگی شروع بکنید و سال به سال جلو بیایید. اما اگر بخواهید کمی جذاب تر و داستانی تر بنویسید می تونید نزدیک به وقایع اصلی و مهم زندگی شروع به روایت کنید و بعد در موقعیت های مختلف از سال های دور و گذشته هم بنویسید.
سلام راجب رمان ازتون سوال کرده بودم راستش واقعا نمی دونم چطور باید ناتاشا که خوناشام هست باید با مردم بجنگه نمی دونم دقیقا چی بنویسم می شه راهنمایم کنید
سلام
خب اول باید مشخص باشه ناتاشا دقیقا کی هست؟ الان چه جور زندگی میکنه؟ چه چیزی مسیر زندگیش رو تغییر میده و باعث میشه ناتاشا دیگه اون آدم سابق نباشه و زندگیش از حالت عادی خارج بشه؟ بعد از این تغییرات چه هدفی برای خودش تعیین میکنه یا دیگران وادارش می کنن که بره سراغ اون هدف؟
سر راه هر هدفی یکسری موانع هست. و شخصیت ما باید از این موانع رد بشن. اما قبل از هر چیزی باید ببینیم هدف و مقصد و خواسته شخصیت قهرمان ما چی هست.
سلام من می خوام یه رمان راجب یه دختری به اسم ناتاشا بنویسم که یه کتاب پیدا میکنه که اطلاعات شخصی مردم درونش نوشته شده و فقط ناتاشا و دوستاش یه سری قدرت جادویی دارن و کل مردم همدیگر رو به قتل می رسونن که ناتاشا تهش زنده می مونه به نظرتون برای نوشتن این رمان چه کار هایی بهتر که بکنم و نظرتون چیه و دوست دارم فصل ۲ داشته باشه کتابم
سلام
اول باید مشخص بکنی که قرار است ناتاشا توی رمان به دنبال چه چیزی برود؟ هدفش چه خواهد بود؟ چه کار اساسی قرار است بکند و چه چیزی به دست بیاورد؟ و همه ی اینها به چه دلیل است؟ یعنی چرا این هدف رو انتخاب می کنه؟
بعد باید مشخص بکنی که چه موانع درونی و بیرونی جلوی راه ناتاشا هست؟ موانع درونی مثل ترس و خجالت و نداشتن اعتماد به نفس و عوامل بیرونی مثل نقص عضو و اعوامل محیطی و شخصیت های مخالف، یعنی آدم هایی که هدفشون بر ضد هدف ناتاشا هست.
بعد باید یک طرح از نقطه شروع تا پایان برای خودت ترسیم بکنی. یعنی رمانت شروع-میانه-پایان داشته باشه.
وقتی تکمیل این چیزها رو مشخص کردی می تونی رمانت رو از نقطه ی اولیه گسترش بدهی و جلو ببری.
سلام خسته نباشید من میخوام رمان بنویسم که آخرش با مرگ تموم بشه میشه راهنمایی کنید
( میخوام ژانرش مافیایی ، عاشقانه ، درام
اگه میشه راهنمایی کنید ممنون)
سلام
راهنمایی خاصی نمیشه داشت. بعضی از نویسندگان دوست دارند در پایان رمان شخصیت اصلی رو بکشند. پایان رمان به هر شکلی که باشد باید باورپذیر، منطقی و با معنا باشه.
و به این نکته هم توجه بکنیم که راوی رمان باید سوم شخص باشه، چون راوی مرده نمی تونه داستان رو تعریف بکنه، مگر اینکه تکنیک دیگه ای خلق بشه تا راوی خودش تا قبل از مردن داستان رو تعریف کرده باشه.
سلام من میخوام قصه زندگی خودمه بنویسم به نظر شما اولش چطوری شروع کنم میخوام از کودکیم شروع کنم تا الان که سی سالمه
سلام
به شکل های مختلفی میشه شروع کرد. یا به صورت خطی از تولد تا الان و یا اینکه فقط به سراغ بخش های مهم رفت و فقط تا آنجایی که ضرورت دارد به گذشته رفت و نکات مهم رو گفت.
سلام من میخواستم یه رومان بنویسم که ماجرا جویی هست درباره اکپی هست که بلاگر هستن و برای پیشرفت خود به ترکیه میرن واونجا اتفاقاتی برای اونا میوفته
مشکل اینجاست که من نمیدونم از کجا شروع کنم چطوری شروع کنم
سلام
برای رمان نویسی اول باید رمان خواند. زیاد هم خواند تا با شیوه ی رمان نویسی آشنا شد.
اول باید با ساختار رمان و اجزای رمان و طرح رمان آشنا بشید تا بتونید رمان رو درست طراحی کنید. هم رمان بخوانید و هم کتاب های آموزش رمان نویسی.
این رمان رو می تونید از لحظه ی ورود اونها به ترکیه شروع بکنید و به تدریج معرفیشون بکنید و انگیزه هاشون رو بگید و اینکه دنبال چی هستند و بعد ماجراها شروع بشه.
سلام خسته نباشید.
من چند تا رومان خوندم ، که دیدم مثل یه فیلم اول قسمتی از داستان رو تعریف میکرد و بعدش شخصیت رو معرفی میکرد و دوباره به همون روان داستان رو تعریف میکرد.
یعنی میگم اینجوری رمان نوشتن درسته؟
البته بگم که من این رمان ها رو از کانال های روبیکا خوندم و بخاطر همین شک دارم که اصول درست رمان نوشتن این باشه ، ممنون میشم راهنماییم کنید.
سلام
بله، توی رمان نویسی هم از این شیوه استفاده می کنند. مثلا اول از میانه های داستان شروع می کنند، یک بخش جذاب که مخاطب رو درگیر کنه. بعد اون رو نصفه رها می کنند و داستان را اینبار از اول و با معرفی شخصیت شروع می کنند و داستان جلو میره.
سلام من میخام رومانمو شروع کنم ولی تهش با مرگ یه نفر تمومبشه ایا درسته و اصولی هست ک انتهای یه رومان با یه مرگ ختم بشه
سلام
بله انتهای رمان به هر شکلی ممکن هست تموم بشه.
فقط اینکه:
راوی اول شخص که داره داستان را تعریف میکنه نمی تونه آخرش بمیره. یعنی مرگ خود رو روایت کنه. مگه اینکه از اول اشاره بشه که روحش داره داستان رو تعریف میکنه. یا هر شکل دیگری. باید منطقش روشن بشه.
سلام ، من داستانی نوشتم که دارای سه بخشه و تا حالا دو بخشش رو تموم کردم و در حال بازنویسی و تصحیح فصل اولم ، میخواستم بدونم بیخیال بشم یا ادامه بدم ؟
داستانم در مورد سه نسل انسان و شیطان و فرشته ست
آیدی تلگرامم : DEVILALVIN
سلام
طبیعتا تصمیمش با خود شما هست.
اگر نتیجه ی کار تا اینجا رضایت بخش بوده بهتره که ادامه بدید.
سلام وقت بخیر
من ۱۲ سالمه میخوام یک رمان تخیلی درباره خودم و بهترین دوستم فلورا بنویسم.ما میخوایم برای ماجراجویی به جنگل اشباح بریم که وقتی شروع میکنیم تو هر فصل داستان یه اتفاقی برامون میفته .من تو نوشتن هر فصل مشکل دارم چون رویداد و چیز عجیب غریبی پیدا نمی کنم که دربارش بنویسم .دوست دارم آخر رمانم یه اتفاق غمگین بیفته ولی نمی خوام ربطی به مرگ داشته باشه و اینکه تو هر فصل یه اوج ترسناک و هیجان آوری داشته باشه.می خوام وقتی هر فصل رو می خونن براشون سوال بشه که تو فصل بعدی چه اتفاقی قراره بیفته.من تا الان ۶ تا رمان نوشتم ولی این یکی واقعا خیلی سخت پیش میره.و اینکه دوست دارم اسم داستانم ترسناک باشه.
بعد از اتمام داستان کجا برای چاپ ببرمش؟
سلام
برای خلق ماجراهای جذاب باید از قوه تخیلیت کمک بگیری. شخصیت ها و مکان های خاص طراحی بکنی و براشون ماجرا بسازی ...
ناشرهای زیادی هستند که پول می گیرند و کتاب رو برات چاپ می کنند.
اگر سطح رمان خوب باشد شاید ناشری پیدا بشه که خودش برای چاپ رمان هزینه بکنه و نیازی نباشه تو پول بدی.
موفق باشی
و همچنان به نوشتن ادامه بده
سلام من شروع به نوشتن رمانی کردم که دختری با اسم ونزدی و برادرش توی یه مدرسه ی شبانه روزی بودن روز اول که میرن مدرسه چن تا پسر برادرشو اذیتت میکردن براشو کتک زدن و گذاشتن توی کمد ونزدی قدرتی داره که از گذشته وآینده با خبر میشه میفهمه که کار اونا هس و اون پسرا داشتن تو استخر شنا میکرد ونزدی با ماهی های آدم خار میاد اونا میریزه تو استخر و همشون فرار میکنن اون پسری که براشو زده بود گیر میکنه وماهی ها گوشت اونو میخوره و میمیره ودختره رو میبیرن یه جای دیگه که قبلا مادرش اونجا توی مدرسه بود مدرسه ای ترسناک به اسم نورنو و داستان ادامه دارد...
الان نمیدونن ادامش چی بنویسم
سلام
معمولا ساختمان کلی یک رمان به این شکل هست: شخصیت رمان ما یک چیزی رو میخواد و برای به دست آوردن اون یا رسیدن به اون شروع به حرکت می کنه و با موانع و شخصیت های مخالف درگیر میشه و بعد از طی این مراحل یا به خواسته اش می رسه یا نمی رسه.
الان شما باید ببینی اساسا شخصیت شما توی زندگیش چی میخواد و چرا میخواد و در طول مسیر رسیدنش به هدفش با چه موانع و مخالفانی رو در رو میشه.
تا مسیر حرکت شخصیت رو برای خودت مشخص نکنی نمی تونی حوادث و ماجراها رو طراحی بکنی.
سلام من میخوام رمانم رو درباره دختری بنویسم که رویا پرداز بوده و بعد ها مجبور میشه بین عشق و رویا یکی رو انتخاب کنه
مشکل اینجاست که نمیدونم چه جوری شروع کنم
سلام
اینکه نمی دونی چه طور شروع کنی برای این هست که درباره ی شخصیتت و زندگیش چیز زیادی نمی دونی. باید تصور کاملی از یک روز معمولی شخصیت داشته باشی. و بعد ببینی ماجراهای اصلی از کجا شروع میشه.
باید بتونی رویدادهای مهم رمان رو مثل یک فیلم ثانیه به ثانیه تصور بکنی. یعنی تصویر ذهنی از اعمال و گفتگوهای شخصیت داشته باشی و بدونی که شخصیت در هر لحظه از رمان به چه چیزی فکر می کند و چه احساسی دارد و به دنبال چیست.
باید به شخصیت نزدیک بشی.
سلام من میخ ام رمان بنویسم راجب زندگی ی دختر نمیدونم چجوری شروع کنم ک کلیشه ای نباشه! از دانشگاه؟ از کجا؟
از خوابگاه؟
یا مثلا وقتی داره کنفرانس میده؟
سلام
اول باید طرح رمان رو برای خودت مشخص بکنی.
شخصیت اصلی چه می خواد؟ چرا میخواد؟ چه جوری میخواد به دست بیاره؟ چه موانعی سر راهش هست؟ چه مراحلی رو طی می کنه و در پایان چی میشه؟
بعد از اینکه خط اصلی داستان رو نوشتی می تونی نقطه شروع رو پیدا کنی.
باید شخصیت خودت رو خوب بشناسی و بدونی توی چه شراطی زندگی می کنه و روتین زندگیش چی هست و ماجراها از کجا شروع میشه.
بعد از شناسایی این موارد می تونی به فصل ابتدایی رمانت فکر کنی.
من یه رمان نوشتم راجع به یه دختر که عاشق یه پسر شده ولی پسره یکی دیگه رو میخواد دختره میره پیش جادوگر ازش کمکم میخواد واسه اینکه پسره رو به دست بیاره و..... به نظرتون چه اسمی واسش خوبه؟؟
اسمی که هم به کلیت ماجراها اشاره بکنه و هم چیزی رو لو نده. اسمی که شاید برای مخاطب یادآور یک صحنه ی مهم باشه، یا به خواست و اراده ی شخصیت اصلی نیم نگاهی داشته باشه.
یه کاغذ بردار و کلماتی که متناسب با ماجراها و مضمون رمانت هست فهرست کن. هرچی به ذهنت رسید بنویس. هر چقدر بیشتربنویسی و بیشتر جلو بری به نتایج بهتری خواهید رسید. بعد از به پایان رسیدن این طوفان ذهنی بشین و با خط زدن موارد کلیشه ای جلو برو تا به چند کلمه جالب برسی و بعد به ترکیب کلمات فکر کن. مثلا من با این خلاصه ای که گفتی یه همچین چیزهایی رو فهرست میکنم.
جادو
سیاه
سرخ
عشق
رقیب
طلسم
سرد
جستجو
و ...
و بعد شاید به ترکیباتی مثل این فکر بکنم:
جادوی سرخ / طلسم سرد / ...
هر چقدر زمان بیشتری بگذاری و لیست مفصل تری بنویسی به جاهای بهتری می رسی.
سلام من میخوام شروع کنم ب رمان زندگیم بنویسم ولی نمیدونم باید چطور شروع کنم میشه کمکم کنید
سلام
اگر منظورتون نوشتن رمان زندگی نامه ای هست، مسائلی وجود داره که در نوشتن رمان تعیین کننده است
مثلا سن و سال شما. حجم حوادث و رویدادهای زندگی یک شخص مثلا 60 ساله با یک شخص 40 ساله فرق می کنه. نوع راوی و ساختار رمان و شکل کلی رمان هم متفاوت خواهد بود.
اگر سال های خیلی زیادی مد نظر هست. باید اون رو بخشبندی و فصلبندی بکنید. بعد واقع و رویدادهای مختلف رو برای خودتون فهرست بکنید و بعد داخل این بخش ها و فصل ها بچینید.
مثلا بخش بندی بر اساس دوره های سنی : کودکی و نوجوانی / جوانی / میانسالی / کهنسالی
یا بخش بندی بر اساس دوره های فعالیت اجتماعی: مدرسه / دانشگاه / کار / بازنشستگی
دیدگاه اساسی و مرکزی شما هم مهم است. یک نفر ممکن است به روابط شخصی و اجتماعی اش بپردازید. یک نفر دیگر به فعالیت های کاری یا ...
نمیشه دستورالعمل خیلی دقیقی داد. تفاوت ها مهم است.
به نظرم بهتر است چندتا رمان زندگی نامه ای یا خاطره ای مطالعه بکنید و بعد درباره نوع کارتون تصمیم بگیرید.
ولی من میخواستم یه اثر به یاد ماندنی از خودم ا بزارم به نظر شما من میتونم یه وری بصورت غیر مستقیم به پیامی که گفتم اشاره کنم ؟
اگر من بخوام.داستانی با این پیام که به صورت غیر مستقیم به خواننده میرسه رو بنویسم چه آسمایی بهم پیشنهاد میکنید چون عنوان داستان برای من خیلی مهمه
سلام دوباره
بله، شما می تونید به شکل های مختلف پیامی که مد نظرت هست رو بنویسی. یا خیلی روشن و واضح، یا به صورت غیرمستقیم اما در دسترس و یا اینکه داستان را تعریف کنی و اجازه بدهی خود مخاطب از طریق خواندن حوادث و انگیزه شخصیت ها و اتفاقاتی که برای شان می افتد پیام را دریافت کند. منظور من این بود که: فقط برای گفتن یک پیام، داستان ننویسی. یعنی تنها هدفت از نوشتن یک داستان گفتن یک پیام نباشد. خواننده دنبال سرگرمی و شخصیت و حادثه است و خودش از مجموع اینها پیامی را دریافت می کند. همه ی داستان ها پیامی دارند. چه پیامی روشن و آشکار چه پیامی پنهان و چندلایه.
مهم این است که اگر میخواهی داستان یا رمان بنویسی، خلق شخصیت و حوادث جذاب برایت در درجه اول اهمیت باشد. چون ما هر حرف و پیامی که بخواهیم در داستان بگوییم از طریق شخصیت ها و حوادث می گوییم. اعمال شخصیت ها و انگیزه ها و انتخاب شخصیت ها هست که معنا و پیام داستان یا رمان را می سازد.
من ترجیح می دم اسم یا عنوانی نگم. نویسنده شما هستید. بهتر است اول رمان را بنویسید و تمام کنید و بعد به فکر اسم باشید. هر چند به احتمال زیاد در زمان نوشتن رمان اسامی بسیاری به ذهن تان خطور خواهد کرد.
سلام من میخوام یه رمان با ژانر احساسی ترسناک و کمی هم جنایی بنویسم که یک پیام آموزنده داره شخصیت اصلی داستان رو توضیح میده و اینکه برای انتخاب اسم داستان هم نیاز به راهنمایی و گزینه دارم
از یه دختری شروع میشه که میاد از خودش میگه میگه وقتی که به دنیا اومده مثلاً تمام عشقش مامانش بوده بعد از اینکه یکم بزرگ شده گفته که تمام عشق من تمام زندگی من بابامه بعدش بزرگتر که شده دوباره گفته مامانمه بعد مامانشو از دست داده و گفته که من از این دنیا خواهرمو دارم و تنها زندگی من خواهرم است بعدش بزرگتر میشه و ازدواج میکنه و به خودش میگه تمام زندگی من شوهرمه بعد از اون شوهرش تصادف میکنه و میمیره بعد پسرش ازدواج میکنه و میره سر زندگی خودش و دیگه حتی به مادرش زنگ هم نمیزنه و از اون کشور میره و یک جای دیگه زندگی میکنه
مادرش هم همینجوری زندگی میکنه تا اینکه تو یه شرکت کار پیدا میکنه زندگی خودشو میسازه و خوشبخت میشه ولی ازدواج نمیکنه بعد میگه که من نیاز به هیچی ندارم بعد تمام داراییش ازبین میره و از شرکت اخراجش میکنم بعد یکی به خوابش میاد و میگه تو به یک عشق واقعی باید برسی و اون موقع میفهمه عشق بی پایان یعنی خدا
اسم داستان و چی بزارم
بخش بعدی نظر ساینا: به نظر شما این پیام به صورت رمان باشه یا یک کتاب اجتماعی ؟
--
پاسخ:
سلام
اگر بیان پیام اخلاقی یا آموزندگی برای شما مهم و در الویت است به نظرم بهتر است آن را به صورت یک مقاله یا یادداشت بنویسید.
اما اگر داستان گویی و سرگرمی و هیجان اهمیت دارد، بهتر است در درجه ی اول به شخصیت و ماجرا و حادثه فکر کنید. معنا و مضمون هم می تواند به صورت غیرمستقیم و از طریق حوادث به خواننده منتقل شود.
هدف رمان نویسی آموزش و ... نیست. در ایام قدیم شاعران و نویسندگان از قالب حکایت برای بیان حکمت های زندگی استفاده می کردند. هدف از روایت یک حکایت، انتقال واضح و روشن یک پیام اخلاقی بود.
الان در همین طرحی که نوشته اید، شما همه ی اتفاقات را طوری چیده اید که در نهایت برسید به این پیام که «عشق بی پایان یعنی ...» یعنی قرار است مثلا صد صفحه مخاطب را دنبال خودتان بکشانید تا این پیام را منتقل کنید. چنین نوشته ای برای مخاطب جذاب نخواهد بود.
سلام من ۱۲ سالمه و میخوام یه رمان بنویسم . از ژانر های کلاسیک ، ماجراجویی ، فانتزی ،غمگین و تخیلی هم خوشم میاد. رمان های نوجوانانه زیادی مثل هری پاتر ، جودی دمدمی و پاستیل های بنفش رو خوندم و دوستشون داشتم . هر بار که میخوان شروع به نوشتم کنم میگم حالا باید چی بگم یعنی باید چی بنویسم . شروع به نظرم خیلی مهمه اما چیز های زیادی به ذهنم نمیرسه اینکه چی میخواد بشه خب خیلی سخته . عنوان داستان هم مهمه .چی کار باید بکنم ؟ . . میخوام بهم با توجه به ژانر هایی که گفتم پیشنهاد بدین که چه چیزی بنویسم و اینکه شروع چطوری باشه و عنوان خوبی برای داستان ، ممنونم .
سلام.
خیلی هم عالی.
این چیزهایی که شما خواستید رو نمیشه توی یک جواب چند خطی گفت. مفصل است.
شما باید اول یک خلاصه ی کوتاه و جمع و جور از رمان خودت رو برای خودت بنویسی که توش مشخص باشه: شخصیت اصلی چه کسی است؟ به دنبال چه چیز است و چرا به دنبالشه؟ چه موانعی پیش روش وجود داره و در پایان آیا موفق میشه به چیزی که میخواد برسه یا نه؟
این کلیت و خلاصه است.
بعد این رو گسترش بدهی و کمی مفصل تر بنویسی تا طرح کلی رو آماده کنی.
اینطوری نقطه ی شروع رو پیدا می کنی.
سعی میکنم اگر فرصتی پیش بیاد یک مقدار ایده و سوژه توی مطالب جدید وبلاگ بنویسم شاید به کار شما و باقی دوستان بیاد.
تو آسانسور بعد هشت روز میمیرن و همسایه میخواد بره تو آسانسور و میبینه خرابه بعد ها متوجه بویی بد از تو آسانسور میشنو یکیو میارن آسانسور و درست کنه در آسانسور باز میکنه و بعد میفهمه اونا تو آسانسور بودند و مردن
ولی اسم رمانو چی بزارم؟
انتخاب اسم یه چیز شخصی و سلیقه ای هست. من هر چیزی بگم شاید اصلا برای شما جذاب نباشه و به کارت نیاد. مثلا با توجه به کلیتی که تعریف کردی شاید چیزهایی مثل این:
فراموش شدگان
دالان ابدیت
آواز تاریک
روز نحس
آخرین تابش خورشید
و ...
سلام من بار ها سعی کردم رمانی رو بنویسم ولی همیشه وسط ماجرا وقتی از اون دست کشیدم دیگه علاقه ای به ادامه ی رمان نداشتم الان به تازگی میخوام یه رمان ترسناک، جنایی، ماجراجویی که کمی هم عاشقانه هست شروع کنم؛ یعنی شروع کردم اما نمی دونم چطور ادامه اش بدم.
داستان در رابطه با پلیسی به اسم ونداد است که یکی از نزدیکانش شاهد قتلی بوده است که قاتل هم او را دیده است و او در صدد پیدا کردن قاتل است در راستای این ماجرا...
میخوام پایانش هم خ ش باشه اما در عین حال میخوام کلی هم ترسناک باشه به نظرتون جالب میشه؟
اسمش رو هم هنوز نتونستم انتخاب کنم
سلام
برای اینکه در قدم اول از عهده نوشتن رمان بر بیایید و تجربه اندوزی بکنید، باید از یک جای نسبتا ساده شروع بکنید. اگر بخواهید رمانی بنویسید که ده تا ژانر رو توی خودش داره احتمالا شکست می خورید، هم عاشقانه هم جنایی هم ماجراجویانه هم ترسناک ... حتی بعد از نوشتن چندین رمان هم سخت می شود از عهده ی نوشتن رمانی با این همه گوناگونی برآمد. نهایتا یک چیز غیرمنسجم بلاتکلیف و سرگردان.
اینکه نمی دونید چه طوری ادامه اش بدهید هم برای همین است. احتمالا ذهن شما دچار سرگردانی است و نمی دونه رمان رو توی چه مسیری جلو ببره. سعی کنید اون وجهی که نسبت به سایرین پررنگ تر است و یا جذاب تر است رو به عنوان خط اصلی داستان انتخاب بکنید و روی اون کار کنید.
اگر وجه کارگاهی و جنایی پررنگ است سعی کنید این خط داستانی رو جلو ببرید. اول یک خلاصه ی چند خطی از کل رمان بنویسید و بعد اون رو توسعه و گسترش بدید و صحنه به صحنه خلاصه نویسی بکنید تا به طرح کامل برسید. بعد شروع به نوشتن کنید.
سلام من یک ایده از یک دنیای ماورا طبیعی دارم که از نظر خودم خیلی خوبه اما نمیدونم باید چطوری نوشتنش رو شروع کنم یا چطور شخصیت رو توضیح بدم. داستان رو شخصیت اصلی توضیح میده.
سلام
به نظرم تنها چیزی که کمک میکنه شما بتونید وارد قضیه ی نوشتن بشوید این هست که به اندازه کافی مطالعه بکنید. رمان بخوانید. رمان های خوب. وگرنه من هرچقدر در اینباره توضیح بدهم بیهوده است. باید مطالعه بکنید تا با رمان نویسی آشنا شوید.
سلام من اسودا هستم و نزدیک ۵ساله ک ی داستان رو داخل ذهنم مثل یک رمان ادامش دادم ولی هرموقع میخام شروع ب نوشتن کنم اولش ک چطور شروع کنم موندم
سلام
باید قدم به قدم جلو بری.
اول یک خلاصه ی چند خطی از کلیت رمان بنویسی. شخصیت اصلی کی هست؟ دنبال چیه؟ چه موانعی سر راهش هست؟ در پایان موفق میشه یا نه؟
مثلا: امیر یک دانشجوی پزشکی است که برای گذراندن دوران طرحش برای طبابت به یک روستای دور افتاده میره و در اونجا عاشق رویا میشه. توی روستا هر چند وقت یکبار یکی از اهالی روستا گم میشه. تا اینکه یک روز دیگه خبری از رویا نمیشه. امیر دنبال رویا می گرده و می فهمه یک گروه قاچاقچی انسان ... در پایان امیر موفق میشه رویا رو از اونطرف مرز پیدا کنه و به ایران برگردونه.
قدم دوم این هست که این خلاصه را تبدیل به یک طرح مفصل بکنی. یعنی قدم به قدم جلو بری.
وقتی از اول تا انتهای رمان رو بسازی بعدا می تونی از یک نقطه شروع به نوشتن کنی.
سلام من ۱۲ سالمه و میخوام یک رمان احساسی،جناییو ترسناکه تقریبا
داستان چنتا شخصیت مهم داره همون افرادی که در آسانسور گیر میکنن تا ده سال اونجا میمونن بعدها پلیس و خانواده میفهمم که در آسانسور بودند و اونجا مردن ولی جالبه بدونین که بااینکه تو آسانسور مردن ولی روح اونا همیشه در اتاقشون بوده و اونجا خوابیدن در حالی که سمشون در آسانسور بوده و روحشون سر گردان به نظرتون داستان خوبیه؟
ولی اسم های دختران داستان که تو آسانسور میمیرند میخوام خارجی ترکی و .. باشه بنی ایرانی نباشه مشکلی نیست؟
نمیدونم داستانم چجوری شروع کنم مشکل همینجاست
سلام
ایده ی جذابی داره. نکته ی مهم این است که داستان منطق محکمی داشته باشه. جواب هر سوالی مشخص باشه و داستان باورپذیر باشه. مثلا من وقتی همین خلاصه رو خوندم یکسری سوال توی ذهنم به وجود اومد: توی اون ده سال توی آسانسور زنده هستند؟ از کجا غذا و آب میارن میخورن؟ چه طوری زنده می مونند؟ چه طور میشه کسی از گیرافتادن اونها توی آسانسور خبردار نمیشه؟ کسان دیگه ای از آسانسور استفاده نمی کنند که بفهمند آسانسور خراب شده؟
باید برای این سوال ها جواب قانع کننده ای باشه.
اسامی می تونه خارجی باشه. اما باید منطق داشته باشه. اگر مکان داستان ایران باشه طبیعتا باید اسامی شخصیت ها ایرانی باشه. مگر اینکه مکان داستان هم همان خارج باشه.
برای شروع یک خلاصه ی چند خطی تهیه کن. بعد این خلاصه رو گسترش بده تا به یک طرح گسترده و طولانی برسی.
سلام وقت بخیر
من ۲۰ سالمه، از اونجایی که علاقه ی زیادی به نوشتن دارم چن سالی هست که تصمیم به نوشتن کردم اما هربار در وسط های رمان احساس کردم دیگه نمیتونم ادامه بدم(چون در نوشتنِ قسمت های غمگینش احساسات خودمم درگیر رمان میشه)
لطف کنید راهنماییم کنید. ممنون
سلام
این مسئله طبیعی هست و چیزی که می نویسیم قطعا احساسات ما رو درگیر خودش می کنه.
راهکار این هست که شما بتونی خودت رو مدیریت کنی. می تونی یک فاصله ی کمی از نوشتن بگیری و بعد از بازیابی مجدد انرژی و خارج شدن از حال و هوای احساسات قبلی نوشتن رو ادامه بدی.
نباید بهانه جویی بکنیم. اگر نوشتن از صحنه های احساسی خیلی شما رو دگرگون میکنه می تونید از روی نوشتن این صحنه ها بپرید. فقط درباره ی هر صحنه ای که "فعلا" نمی نویسید یک یادداشت کوتاه چند خطی بنویسید که بعدا بتونید جاهای خالی رو درست پر کنید. باید هدف اون صحنه و نتیجه اون صحنه رو بنویسید و اینکه شخصیت به صورت کلی از شروع تا پایان چه چیزی تجربه میکنه. این یادداشت کوتاه بعدا کمک میکنه صحنه هایی که جاگذاشتید رو تموم کنید. بنابراین اگر صحنه های عاطفی خیلی شما رو درگیر میکنه اونها رو موکول بکنید به بعد و رمان رو بنویسید و جلو برید. بعد از اینکه تموم شد برگردید و اون صحنه ها رو تکمیل بکنید. احتمالا وقتی رمان رو تموم کنید اون تاب و تب اولیه در شما فروکش میکنه و بدون درگیری اضافی با داستان اون رو روایت میکنید و کار تموم میشه.