آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

چگونه رمان خود را شروع بکنیم؟

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

متن کامل در ادامه ...

 

 

سوال سارا: سلام ببخشید مزاحم شدم من میخوام یه رمان از زندگی خوم بنویسم. از گذشتم بگم تا اینده چجوری باید شروع کنم اصلا نمی فهمم؟


پاسخ من:

پاسخ این سوال در درجه ی اول «مطالعه» هست. مطالعه ی رمان های بسیار، و البته رمان هایی که بر اساس زندگی واقعی نوشته شده اند یا رمان هایی که به شیوه ی خود-زندگینامه (اتوبیوگرافی) نوشته شده اند. هر کسی که می خواهد وارد دنیای نوشتن و نویسندگی شود در مرحله ی اول باید مطالعه ای مقدماتی داشته باشد تا با مقوله ی رمان و شیوه های به کار رفته در نوشتن رمان آشنا شود. با مطالعه ی رمان تصور درستی از یک رمان در ذهن شما شکل می گیرید، یعنی می فهمید که به چه چیزی رمان می گویند و رمان ها چگونه شروع می شود، چگونه گسترش می یابند و چگونه به پایان می رسند. بنابراین پیشنهاد می کنم اگر تا به حال رمان (مخصوصا رمانی با فرم زندگینامه) نخوانده اید حتما پیش از شروع کار چند تایی کتاب رمان تهیه بکنید و مطالعه نمایید. بنده هم در مطالب پیشین خانه رمان در پاسخ به یکی از دوستان که سوال مشابهی داشت نکاتی را نوشته ام که می توانید مطالعه بکنید. در اینجا (کلیک کنید).


اما اگر بخواهم یک راهنمایی کلی در این زمینه بکنم:

صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:

1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....

2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.

3. از محیط زندگی و خانواده اش بنویسید: پدر و مادر چه کسانی بودند و چه کار می کردند. طبقه اجتماعی و شرایط اقتصادی و روابط خانوادگی و پیشنینه ی خانوادگی و شرایط حاکم بر زندگی خانواده وقتی که شخصیت اصلی در آن متولد شده و بعد رشد و نمو کرده.

4. از پیشینه ی زندگی شخصیِ او بنویسید: کجاها درس خوانده، کجا و به چه کاری مشغول شده و چه کسانی در زندگی اش نقشی کلیدی داشته اند و دغدغه هایی که تا قبل از آن داشته.

نکته ی مهم دیگر اینکه: شما در نظر دارید چه بازه ی زمانی از زندگی شخصیت را در رمان بگنجانید؟

الف: از لحظه ی تولد تا یک سن مشخصی مثلا 40 سالگی یا 60 سالگی یا تا پایان زندگی.

ب: یک دوره ی خاص از زندگی شخصیت اصلی: مثلا دوره ی تحصیل او در دانشگاه، یا کار کردن در یک شرکت پیمانی و یا زمانی که خواسته است از خانواده اش جدا شود و مستقل زندگی بکند یا دوره ای که عاشق یکی شده است و مسائلی پیش آمده. هر کدام از این دوره ها می تواند دوره ای 1 یا چند ساله باشد و رمان هم به این دوره ی خاص بپردازد.

ج: یک یا چند واقعه ی مشخص: شما یک یا دو خط داستانی ویژه از کل زندگی شخصیت انتخاب می کنید و به آن می پردازید و تلاش میکنید همه ی جنبه های این یک یا چند واقعه را به دقت و با جزئیات روایت بکنید.


حال با توجه به اینکه کدام یک از بازه های زمانی را انتخاب کرده باشید نحوه ی شروع، گسترش و پایان رمان شما فرق می کند.

مثلا در رمانی که بازه ی تولد تا پیری را روایت می کند می توان با معرفی پیشینه ی خانوادگی و یا دوره ی تاریخی و موقعیت مکانی، نوشتن رمان را شروع کرد.


مثل این:  خاندان محمدی ها از کسبه ی قدیمی بازار تهران بودند و چند دهنه مغازه داشتند، پدر بزرگ اعتبار زیادی در بازار داشت و همه به اسمش قسم می خوردند. تهران آن سال ها ناآرام و در هیاهوی وقوع انقلاب بود ...


 اما در رمانی که می خواهد یک بازه ی کوتاه و چند موقعیت خاص را روایت بکند، شاید پرداختن به پیشینه خانوادگی و دوره تاریخی چندان مفید نباشد چون کمکی به این نوع رمان نمی کند و بهتر است نویسنده به قلب ماجرا و موقیت خاص بزند و از اینجا شروع بکند که شخصیت اصلی یا راوی الان در حال حاضر و در زمان حال رمان کجاست و چه کار می کند؟


مثل این:  از در شرکت که وارد شد مدیر عامل را دید که با منشی بگومگو می کند. خواست یواشکی بخزد توی اتاقش اما مدیر متوجه او شد و صدایش زد. 

_ آقای رضایی! الان چه وقت آمدن هست؟

دستپاچه شد و ندانست چه بگوید. دوست نداشت مشاجره ی هفته ی قبل باز تکرار شود.

_ معذرت میخوام. ماشین وسط راه خراب شد و نتو...

_بس کن عزیز من، هر بار یه بهانه، هر بار یه مسئله و مشکل. اینطور که من می بینیم دیگه نمی تونیم باهم کار بکنیم.

برق از سرش پرید ...


همانطور که می بینید رمان را با یک شروع طوفانی راه انداختیم. البته می شود به جای این شروع، شروعی آرام تر هم داشت. یعنی کمی از کلیات زندگی شخصیت بگوییم و بعد به این موقعیت برسیم:


مثل این: شبها تا دیروقت پای تلویزیون بود. فوتبال می دید و توی سایت های شرطبندی نتایج را پیش بینی می کرد. علیرضا می گفت این کارها آخر عاقبت ندارد. اما او فکر می کرد که بالاخره یک روز بخت با او یار خواهد بود و پول قلمبه ای نصیبش خواهد شد. دفترچه ای داشت که هر شب نتایج را در آن می نوشت و بعد برای پیش بینی از آن استفاده می کرد. بد خواب شده بود. خواب هایش پر بود از پاس گل و دروازه بانی که به سمت توپ شیرجه می زند. صبح ها اغلب دیر از خواب بیدار می شد. فرصتی برای صبحانه خوردن نداشت برای همین بیشتر روزها توی شرکت فشارش می افتاد. مادرش می گفت شکلات بگذار توی جیبت. اما دلش نمی خواست مدیر شرکت او را در حال شکلات خوردن ببیند برای همین چیزی برای خوردن نمی برد. به ایستگاه اتوبوس دیر می رسید و اغلب اوقات دنبال اتوبوس می دوید. سه ماهی می شد که ماشین قراضه اش را فروخته بود. فکر می کرد مدیر همیشه کشیکش را می کشد. دنبال بهانه بود تا از شرکت بیرونش بیاندازد. اگر توصیه های عمویش به مدیر نبود شاید یک روز هم نگه اش نمی داشتند.*


همانطور که می بینید با این روایت تخلیص شده از زندگی چند وقت اخیر او را به مخاطب معرفی می کنیم و در جریان زندگی روزانه اش قرار می دهیم تا بعدا به زندگی او نزدیکتر شویم. این خلاصه می تواند از هر چیزی باشد. از محیط زندگی اش، کارهای روزانه و عاداتی که هر روز تکرار می شوند و ...


به نظرم همین مقدار بتواند برای شما و دیگر دوستان راهگشا باشد.


*پی نوشت:  بخش های مربوط به مثال را من به صورت بداهه نوشتم و از هیچ رمان یا داستانی نیست.

نظرات 88 + ارسال نظر
گلی 1402/01/03 ساعت 01:52 ب.ظ

سلام ببخشید. من می خواهم رمان عاشقانه تخیلی بنویسم که از تولد تا پایان زندگی توش باشه اما نمیدانم چطوری بنویسم چون زندگیش طولانی و من فقط میخواهم رویداد های مهم زندگی اورا بنویسم. و دیگه باید چطوری رمان را جلو ببرم؟؟

سلام
ما دو تا شیوه روایت داریم. یعنی می تونیم وقایع رو به دو شیوه تعریف بکنیم.
یک: اونها رو به صورت فشرده و خلاصه بگیم: شیوه نَقلی
دو: اونها رو به صورت لحظه پردازی بگیم: شیوه نمایشی

بخش هایی که نیازی به بیان اونها نیست می تونید حذف کنید و اصلا توی رمان نیارید.
بخش هایی که نیاز هست گفته بشه اما نیازی به بیان جز به جزشون نیست می تونید به صورت فشرده و خلاصه بگید.
و بخش های مهم و حیاتی رو به صورت لحظه پردازی به نمایش در بیارید.

*
لحظه پردازی یعنی: جز به جز اعمال و گفتار شخصیت ها رو در حال انجام دادنش بیان بکنیم. مثل صحنه ای از یک فیلم.
*
من یک مثال می نویسم تا متوجه بشید. مثلا شخصیت داستان من صبح از خواب بلند میشه و به اداره میره و اونجا عاشق همکاره تازه واردش میشه و بعد بر می گرده خونه.
من اول انتخاب می کنم که کجاها رو باید فشرده بگم و ازش سریع رد بشم و کجاها رو باید آهسته و لحظه به لحظه روایت بکنم. برای اینکه در اینباره تصمیم بگیرم باید معلوم بکنم داستان من درباره چی هست و چه اطلاعاتی نیاز هست در طول داستان به شخصیت منتقل بشه. مثلا اگر داستان من عاشقانه است، به راحتی می تونم از خیلی از اتفاقات صبح تا لحظه ی ورود شخصیتم اداره و نشستنش پشت میز بگذرم. اگر بخواهم شخصیت رو به خواننده معرفی بکنم می تونم توی همین مسیر بیداری تا نشستن پشت میز اداره یکسری لحظات کوچک رو برای تصویرپردازی و نمایش انتخاب بکنم. مثلا نشون بدم شخصیت من مجرد هست یا متاهل و چه جور آدمی هست؟
مثلا اگر بخواهم از همان اول رمان رو به صورت نمایشی روایت بکنم همچین چیزی میشه:

با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شد. اتاق هنوز تاریک بود. صدای پرنده ها از درختی در نزدیکی پنجره به گوش می رسید. لحاف را از روی خودش کنار زد. برای لحظاتی در همان حالت درازکش به فکر فرو رفت. باید ماشین را به تعمیرگاه می برد و سری به مادرش می زد. چشم هایش را مالید و از تخت خواب بیرون آمد. به دست و پایش کش و قوسی داد و از اتاق خارج شد. کتری را از آب پر کرد و به روی اجاق گذاشت. ظرف های نشسته ی ناهار و شام دیروز هنوز توی سینک ظرفشویی بود. با دمپایی های ابری لخ لخ کنان به سمت توالت رفت. هنوز فرصت نکرده بود خریدهای دیروز را از وسط هال بردارد و توی کابینت ها بگذارد....

اما اگر بخواهم به صورت نقلی تمام اینها را روایت بکنم، چنین چیزی می شود:

از خواب بیدار شد و بعد از خوردن صبحانه خانه را به قصد محل کارش ترک کرد. سوار اتوبوس شد و در طول راه به کارهای آن روزش فکر کرد. وقتی رسید همکار هم اتاقی اش هنوز نیامده بود.

*
بنابراین کار نویسنده ای مثل شما این است که بتواند ماجراها و حوادث را در مواقع ضرور فشرده و خلاصه کند و هر کجا لازم بود آنها را جز به جز و به صورت لحظه پردازی روایت کند.
نکته ی مهم گذار از روایت نقلی به نمایشی و بالعکس هست. یعنی بتوانید از یک روایت فشرده وارد یک روایت جزپردازانه بشید بدون اینکه توی ذوق بزنه و این اختلاف و تمایز به چشم بیاد.

؟؟؟ 1401/11/21 ساعت 04:40 ب.ظ

سلام
بنده علاقه زیاده به نویسندگی پیدا کردم ولی مشکل اینجاست که من کلی ایده دارم که هنوز که هنوزهه از زمین و آسمون برام میاد...
ولی من معمولا وقتی که رمانی رو شروع می کنم به نوشتن در ادامه دادنش به مشکل بر می خورم...
چون اوایلش رو خیلی خوب پیش می برم و کمی سخته که هر چقدر رمان پیش میره از دفعه قبلی بهتر باشه...
ولی نوشتن رمان ماه به ماهه یعنی بعد از کلی زمان بر می گردم سر وقت رمان هام...
ولی نکته اینجاست که یکسری رمان ها برای منی که حتی خلقش کردم و نویسندشم مشخص نیست! انگار که منم یکی از خواننده های رمانم!
راستش رو بخواین یکی از ایده های من بعد از چند سال تکمیل شد یعنی اصلا مشخص نبود قرار که چه اتفاقی بیوفته...
و خلاصه اینکه اگر بخوام رمانم خیلی قشنگ باشه سعی می‌کنم تا هر چی دم دستمه استفاده نکنم ولی خب نمیشه!

من یکی از رمان هام رو بر اساس یک فن فیکشن پیش می‌برم و اون نسخه اصلی هنوز تموم نشده و انگاری هم نمی‌خواد تموم بشه!

یک سوالی که نتونستم جواب بدم اینکه کدوم یکی رو بنویسم و چطور به کشمکش درون داستان پایان بدم جوری که هم مخاطب حس نکنه وقتش هدر رفته و همچنین خودم لذت ببرم

سلام
به پیام هایی که نام و ایمیل ندارند جواب نمی دم.

Vampire 1401/10/28 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام خیلی مفید بود
من میخوام یک رمان تخیلی عاشقانه بنویسم شخصیت های اصلی رو ساختم داستان کلی رمان رو هم میدونم شروعش رو هم نوشتم اما نمیدونم چطوری وقایع کوچیک و مهم رو توی کلیت داستان جای بدم

سلام
اون ساختار کلی رو باید قدم به قدم به مراحل کوچکتر تبدیل بکنی.
مثلا خط داستانی کلی: مرد را می دزدند و برای ده سال در اتاقی زندانی می کنند....
بخش اول "مرد را می دزدند":
مرد از اداره بیرون می آید. خسته است و به کافه ی نزدیک اداره می رود. آنجا به یکی از مشتری ها که بدجوری نگاهش می کند درگیر می شود. بیرون می آید و سیگاری روشن می کند. توی کوچه ای خلوت می رود و به خانه زنگ می زند. زنش میگوید که برای شب حتما میگو بخرد. وقتی میخواهد از کوچه خارج شود کیسه ای روی سرش می کشند و ...
به همین ترتیب تا آنجایی که امکان دارد باز طرح را خردتر می کنیم. بخش "مرد از اداره بیرون می آید":
کامپیوتر را خاموش می کند و پرونده ها را می بندد، با همکارش خداحافظی می کند، از آب سردکن توی سالن آب می خورد. کفش هایش را با دستگاه واکس برقی تمیز می کند. دستگاه ورود و خروج را با اثرانگشت امضا می کند، با نگهبان خوش و بش می کند و از پله ها پایین می آید.
...
بنابراین از یک کلیت به سمت جزئیات پیش می رویم. هر جایی نیاز بود فشرده می گوییم و هر جایی نیاز بود جز به جز نمایش می دهیم...

Y.sh 1401/10/14 ساعت 08:17 ب.ظ

سلام ببخشید میخواهم یک رمان خوب بنویسم ولی نمیتونم چه ژانر هایی داخلش بزارم عاشقانه. پلیسی.ترسناک و غیره نمی‌دونم چجوری بنظر شما من کدوم از ژانر های را داخلش بزارم

سلام
شما باید چیزی رو بنویسی که از نوشتنش لذت می بری.
یک نویسنده از بیان احساسات شخصیت ها و خلق موقعیت های رمانتیک لذت میبره برای همین رمان عاشقانه می نویسه.
یک نویسنده از طرح معما و رمزگشایی لحظه به لحظه ی اون لذت می بره برای همین رمان کارآگاهی-پلیسی می نویسه.
یک نویسنده از خلق صحنه های ترسناک و موجودات ناشناخته لذت می بره برای همین رمان وحشت می نویسه.

اصلا قرار نیست هر چی دستمون اومد توی قابلمه ی داستانمون بریزیم.
باید اول توی خودمون دقیق بشیم ببینیم از نوشتن و خوندن چه چیزی لذت می بریم؟

نرجس 1401/10/10 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام من نرجس میخام اولین رمانمو بنویسم اما نمیدونم چطوری شروعش کنم مثلا من میخوام از زمان قدیم بنویسم که دختری بود که اسمش گلی بود و به خونه ی ارباب اونجا میره و این دوتا عاشق هم میشند

:

سلام
خب به نظر من بهترین کار این است که ده تا رمان رو باز کنی و چند صفحه ابتدایی اونها رو بخونی ببینی نویسنده های موفق و معروف چه طوری شروع کرده اند. ترجیحا نویسندگانی که خیلی سرراست می نویسند و پیچیدگی های عجیب غریب ندارند. مثلا داستایوسکی و تولستوی یا همینگوی و ...
بنابرین پیشنهادم مطالعه است.
گذشته از این رمان رو میشه به شیوه های مختلف شروع کرد:
1. خلاصه ای از گذشته ی شخصیت. کجا و در چه خانواده ای به دنیا آمده و چگونه رشد کرده و ...
2. پرداختن به روال عادی زندگی شخصیت، صبح تا شبش را چگونه می گذراند.
3. با یک صحنه که شخصیت را در حین انجام کاری نشان می دهد. مثلا در حال آب و جارو کردن حیاط است.
4. از میانه ی یک حادثه. شخصیت را در جدال با موضوع یا مسئله و مشکلی نشان بدهیم. مثلا شب هست و دارد از دست سگ ها می گریزد.
5. از یک گفتگو شروع کن.
6. با بیان افکارش شروع کن، نظرش راجع به زندگی یا آدم ها دور و برش یا ...

Mahsa 1401/06/01 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام وقتتون بخیر.من یک دختر پانزده ساله هستم.و میخوام یک رمان جنایی بنویسم که سناریو آن را هم انتخاب کردم.اما نمیدونم بهتره شروعش چجوری باشه؟ چون میخام قهرمان داستان هم سن و سال خودم باشه و تجربه ای هم نداره در مسائل کاراگاهی.ممنون میشم کمکم کنید که چطوری شروعش کنم؟

سلام
شروع باید جذاب و کنجکاوی برانگیز باشد.
مثلا صحنه ای که در آن جان یک نفر در خطر است هیجان انگیز است. مخاطب دوست دارد بداند شخصیت ما زنده می ماند یا نه و همچنین این سوال در ذهنش ایجاد می شود که قبلا چه اتفاقاتی افتاده و انگیزه قاتل چیست؟
بنابراین یک صحنه ی بحرانی برای شروع رمانی جنایی کارساز است.

Baran 1401/04/22 ساعت 05:50 ب.ظ

سلام من میخوام یه رمان درباره یه زوج عاشق که پایان غمگینی دارن بنویسم. نمیدونم از کجا شروع کنم .

سلام
از خیلی جاها میشه شروع کرد. از نحوه آشنایی اونها یا شرایط فعلی شون یا از پایان.

ظهره 1400/12/24 ساعت 09:36 ب.ظ

سلام خیلی خوب و مفید بود

شما سیاوش صدام کن.. 1400/11/18 ساعت 08:32 ق.ظ

بیشتر این شروعا برای رمانای زندگی نامه و چیزایی مثل این خوبن، برای رمانای هیجانی و پلیسی و... شروع های دیگه‌ای رو میشه قرار داد.این‌مدل اینترو هاهم خوبن البته!
مثلا؟
صحنه رو از یه لحظه هیجانی شروع کن، مثلا فن‌فیکشن من با صحنه فرار مین‌کاراکتر از زامبی ها شروع میشه(فن‌فیک ماینکرفتیه..)
یا یکی از رمانایی که جدیدا خوندم شروعش با گریه‌ی یه نوزاد توی قلعه‌ی جادوگری بود که بچه نمیخواست..
اینطوری خواننده علاقه بیشتری به خوندن داستان داره. چیشد که مین کاراکتر گیر کلی زامبی افتاد؟ یا چرا اون ویچ که از بچه ها متنفره یه بچه رو توی قلعش راه داده؟..

بله
رمان ها رو با توجه به نوع موضوع و مخاطب و سبک نوشتنش میشه به شکل های مختلفی شروع کرد

Yalda 1400/11/14 ساعت 09:14 ب.ظ

اگر خواستیم یک رمان بنویسیم اول معرفی می‌کنیم شخصیت ها رو یا مینویسم و درحین نوشتن جوری می‌نویسیم که کسانی که می‌خواهند متوجه بیو گرافی او شوند ؟؟؟؟

سلام
معمولا بهتر است اطلاعات را به تدریج و همزمان با پیشروی داستان به خواننده منتقل بکنیم. اگر بخواهیم همه اطلاعات را یکجا و مفصل ارائه بدیم رمان کند پیش میره و حوصله خواننده سر میره.

Aryana 1399/12/11 ساعت 11:53 ب.ظ http://a .ir

سلام وقتتون بخیر
من ۱۳ سالمه و در مورد رمان نویسی خیلی سوالات دارمو مهم تر از همشون اینه که اول رمانم خیلی سادست
شخص از خواب بیدار میشه و براش مهمون میاد بنظرم چیز ساده ایه و مخاطبو جذب نمیکنه در صورتی که رمانم خیلی هیجانی و پلیسی و عاشقانست و اوایل رمان اینو نشون نمیده
بعضی اوقات انگیزمو از دست میدم و با خیلی مشکلات رو به رو میشم
کلمات برام تکراری میشه خیلی از این موضوع ناراحتم
اولین رمانم هستشو میخوام خیلی خوب و بی نقص نوشته بشه
بزرگ ترین هدفم تو زندگیمه
لطفا خواهش میکنم به سوالم جواب بدید خیلیییییی ممنون

سلام
به نظرم هدف اول هر نویسنده ای توی نوشتن داستان و رمان باید «لذت بردن» از نوشتن باشه.
ما در دنیای واقعی هیچ چیز «عالی« و «بی نقص» نداریم. حتی کتاب هایی که به عنوان شاهکار شناخته می شوند هم دارای نقایص و ضعف هایی هستند ولی این ضعف ها در مقایسه به آثار دیگر خیلی کم هست.
بنابراین اگه بخواهی هدفت رو این قرار بدی که یک چیز بی نقص بنویسی ذهنت قفل میکنه و نمی تونی بنویسی. باعث میشه همش به نتیجه کار فکر بکنی و از خود نوشتن لذت نبری و مدام نوشته هات رو تغییر بدی بدون اینکه هیچ کدوم رو تموم کنی.
کاری که تو باید بکنی این هست که انتظاراتت رو پایین بیاری، بنویسی، لذت ببری و رمان رو تموم کنی. وقتی رمان رو تموم کردی بعد از چند وقت باید بری به سراغش و ضعف هاش رو برطرف کنی. اگه شروعش خیلی هیجان انگیز نیست می تونی یک صحنه ی دیگه رو به ابتداش اضافه کنی یا اگه جملات و کلمات خوب نیستند اونها رو ویرایش بکنی.
در واقع کاری که نویسنده میکنه، نوشتن یک رمان بی نقص نیست! بلکه نوشتن رمانی هست که نسبت به رمان قبلی نقص های کمتری داره. اول باید یک چیزی بنویسی و تموم کنی و بعد نقایصش رو برطرف کنی و سعی کنی توی کار بعدی اشتباهات کار قبلی رو تکرار نکنی. باید به خودت اجازه بدی نوشتن رمان رو تجربه کنی. ما می نویسیم، بعد بررسی می کنیم و هم اشتباهات کار فعلی رو برطرف می کنیم و هم توی کار بعدی اون اشتباهات رو تکرار نمی کنیم.
باید به خودت اجازه بدی که اشتباه بکنی. فقط از تجربه و اشتباه کردن میشه چیزی یاد گرفت.

n 1399/12/11 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام من میخام رمان بنویسم یعنی دنیایی ساختم تو ذهنم و میخام اون دنیای رو به رمان تبدیل کنم و روی کاغذ پیاده کنم خب نگاه کنین من اسامی شخصیت ها کلا خارجی همه چی خارجی ولی مثلا وسط رمانم چجوری بگم نگاه کنین خب الان تو دانشگاه ها نمیزارن ارایش کنیم خب ولی تو کشود های خارجی ازادن حالا من اومدم رمان نوشتم وسطش ( یه دختره میاد به یکی دیگه تیکه میندازه که دانشگاه جای این چیزا نبست..) درکل بگم چون من اشنایی ندارم با کشورهای خارجی و اداب و رسومشون نمیتونم دقیق و درست بنویسم امیدوارم متوجه شده باشین منظورمو بعد بخاطر همین مشکل من اومدم اسم شخصیت هارو ایرانی کردم خب وقتی ایرانی میشه دیگه زندگی ایرانی میشه مدرسه دانشگاه اداب و رفتار خب حالا اینجوری که من کردم ( تغیر اسم شخصیت ) کلا اصلا فضای رمان عوض میشه ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام
چرا اولش همه چیز رو خارجی انتخاب کردید؟
نویسنده باید از چیزی بنویسه که ازش شناخت داره. صرفا با اتکا به تخیل نمیشه رمان نوشت. اگه به تخیل اکتفا کنی احتمالا سوتی های زیادی در رابطه با چیزهایی که نمی شناسی خواهی داد.

hossein 1399/12/11 ساعت 10:21 ق.ظ

سلام
من 15 سالمه و میخواهم یک رمان علمی تخیلی بنویسم و ادامه اش بدم خیلی چیزا تو سرمه و کلی ایده دارم ولی فکر میکنم تجربه کافی ندارم و بعضی قسمت هایش رو اشتباه بنویسم چجوری شروع کنم؟

سلام
اول باید طرز فکرت رو عوض کنی. اصلا نباید فکر کنی که قرار است توی همون قدم اول یک کار بدون اشتباه یا عیب و ایراد انجام بدهی.
تو باید رمان رو بنویسی. ایراد و نقص و اشتباهی هم اگه داشته باشه در قدم اول مهم نیست. باید رمان رو بنویسی و تموم کنی. اصلا فکر کن نتیجه مزخرف ترین چیز عالم بشه. در این مرحله اهمیتی نداره.
بنویس و تمام کن. چند روز یا چند هفته بگذارش کنار. بعد برو به سراغش و بخون. توی این مرحله به احتمال زیاد خودت متوجه بخشی از ایراداتش میشی. می تونی کار رو به یک آدم وارد هم نشون بدی تا اون هم عیب و ایرادات رو بگه. بعد از اینکه پی به نقاط ضعفش بردی می تونی اونها رو بازنویسی و برطرف بکنی. اینطوری به یک رمان با نقاط ضعف کمتر می رسی.
هی باید این کار رو توی رمان های بعدی هم انجام بدی و بری جلو. اینطوری بعد از چند وقت اونقده مهارت کسب کردی که رمان های قابل قبول بنویسی.
پس باید بنویسی و نقاط ضعف رو برطرف کنی و نقاط قوت رو پررنگ.
همیشه میگن «اون دیکته ی نانوشته هست که غلط نداره».

....... 1399/12/09 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام *نویسنده*
من از جنسیت و سن شما اطلاعی ندارم ولی این طرز برخورتون اصلا درست نیست،لطفا دیدگاهتون رو درست کنید،سعی کنید سطح تفکرتون رو افزایش بدید و اطراف خودتون رو درک کنید،حتی خدا هم زن و مرد رو در یک جایگاه قرار داده
اگه یکم به دور و برتون نگاه میکردید متوجه میشدید که اکثر نوجوان های رده سنی 10 الی17 ساله دوست دارند نویسندگی رو امتحان کنن و رمان میخونند،چه ایرانی و چه خارجی
معمولا اینجوریه که تو سن 10 الی 15 سالگی رمان های مجازی ایرای رو میخونن بعد به دنبال رمان های خارجی ترجمه شده تو فضای مجای میگردن و بعد تو سن 15 الی 17 سالگی رمان های چاپی ایرانی و خارجی رو میخونن و خیلیاشون به رمان های خارجی علاقه چیدا میکنند و رمان خواندن رو تا سن زیادی ادامه میدن.
این ویژگی،قسمتی از زندگی اونهاست
درست مثل بازی فوتبال که پسر بچه ها بازی میکنند،از تمام اون پسر بچه ها چند نفرشون فوتبالیست واقعی میشن؟چند نفرشون وقتی بزرگ میشن فوتبال رو ادامه میدن یا توی ورزشگاه ثبت نام میکنند؟چند نفرشون توی مسابقات باشگاهی یا مدرسه ای مدال میارن؟
اما بازم فوتبال بازی میکنند،مهم نیست کسی ببینتشون یا نه،اونا از این کار لذت میبرن،چه رونالدو باشی و توی ورزشگاه بزرگ درحال بازی باشی یا یک بچه 9 ساله که داری تو مدرسه و بین دوستات بازی میکنی،تو هنوزم طرفدار های مخصوص خودت رو داری که اسمتو صدا میزنند و تشویقت میکنند
نویسندگی هم دقیقا همین طوره
یک آدم کار بلد توی حرفه خودش،به جای اینکه از کارای غلط دیگران عصبانی بشه و از کنارش رد بشه،کنارشون قرار میگیره و راه و روش درست رو یادشون میده م بقیه رو به حرفش علاقه مند میکنه

مدیر: نظر فوق در جواب به یکی از کامنت های قبلی این مطلب نوشته شده است. از آنجایی که در سیستم بلاگ اسکای امکان ریپلای کردن به یک کامنت توسط سایر کاربران وجود ندارد و فقط مدیر می تواند ریپلای کند برای همین نظر فوق موجبات سوءتفاهم می شود.
نظر قبلی که برایش جوابیه بالا نوشته شده این هست:
{{سلام.. خواهشن وقت خودتون رو هدر ندین.
هیچکدام شما نویسنده نیست.. نویسندگی وداستان کوتاه ورمان که سوپر مارکت نیست...
خنده داره... واقعا خنده دارهست..
یکیشان گفته که میخوام از زمان بارداری مادرم تاالان بنویسم... بابا ول کنید نویسندگی که هردمبیلی نیست..
اونم میخوای رمان وداستان کوتاه بنویسید.. راهنماییت کنه که چه جوری بنویسی... خنده دار هست.. یا چشم هم چشمی هست یا هم واقعا عقده ی حقارت هست.. بچسبید به خونه داریتون.. نویسندگی کار هرکسی نیست.
تکنیک میخواد تصویر سازی... سووشون وکلیدر رو بخونید...اونا رمان هستند نه هر خانمی بامادرش قهر کرده بخواد زندگیشو بنویسه... واقعا خنده داره}}

دریا 1399/12/05 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام من 14 سالمه میخوام یه رمان از زندگی خودم بنویسم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم

سلام
برای نوشتن رمان از زندگی شخصی، باید به این نکته توجه کرد که آدم باید اتفاقات و ماجراهای جالبی رو تجربه کرده باشه و سال های زیادی زندگی کرده باشه که چنین تجربیاتی به دست بیاره.
یک خرده سخت هست که از سال های ابتدایی زندگی شخصی بشه رمانی بنویسی. باید بیشتر از تخیل کمک بگیری.
اگه بخواهی یک رمان زندگینامه وار بنویسی، شروعش می تونه این باشه که بگی توی چه خانواده ای و چه محلی و چه تاریخی به دنیا اومدی و ...

asal 1399/09/15 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام وقت بخیر چند سوال دارم ممنون میشم جواب بدین
١. رمان هاى زیادى نوشتم ولى متاسفانه هیچ کدوم پایان یافته نیستند درواقع به نظرم نمى تونم شروع و پایان خوبى داشته باشم دوست دارم پایان و شروع داستانم کاملا متفاوت و جذاب باشه
٢. یه توضیح کلى درمورد مقدمه نیاز دارم با چند نمونه درواقع نمى تونم مقدمه رو درک کنم چطور باید مقدمه نوشت؟
٣. براى نوشتن خلاصه باید خلاصه داستان رو بنویسیم یا اول داستان به صورت خلاصه بنویسیم؟ممنون میشم چند نمونه خلاصه هم بدین
٤. بهترین سبک براى نوشتن چیه یعنى نوشتن ادبى بهتره یا عامیانه کدوم درکل براى نوشتن خوبه؟
٥. بهتره شروع رمان از یه اتفاق هیجان انگیز باشه بعد شخصیت اصلى شروع کنه به توضیح اینکه چرا این اتفاق براش افتاد؟
٦. چطور مکان ها یا شخصیت هاى داخل رمان رو جورى توصیف کنیم که نه اطلاعات اضافه باشه نه خسته کننده
٧. آیا ژانر تناسخ هم میتونه تو رمان ها باشه؟
ببخشید زیاد سوال پرسیدم اخه مى خوام یه رمان بنویسم که در سطح رمان هاى افراد بزرگ باشه اخه معمولا میگن الان رمانا همه رمان هاى بچه هاى نوجوانه که بلد نیستن بنویسن براى همین مى خوام یه رمان بنویسم که بر خلاف نوجوان بودنم رمان خوبى باشه و افراد بزرگتر هم رمانمو بخونن

سلام
1. سعی کنید یک خلاصه از طرح رمان برای خودتان بنویسید. در چند سطر یا جمله. طوری که بتوانید شروع-میانه-پایان را در این خلاصه بیاورید. باید بین این سه بخش یک ارتباط منطقی باشد. زیاد وسواس به خرج ندهید. باید بتوانید کارهای اول را به سرانجام برسانید. به مرور تجربه و مهارتتان بیشتر می شود.
2. متوجه منظورتان از (مقدمه) نمی شوم. یعنی "شروع" رمان؟ خب بهترین کار این هست چند کتاب رمان رو باز کنید و صفحات ابتدایی آنها را بخوانید. بعضی از رمان ها خیلی هیجان انگیز و پر تلاطم شروع می شوند، بعضی خیلی آرام. بعضی با معرفی شخصیت و بعضی با توصیف مکان وقوع اتفافات، بعضی با دیالوگ و بعضی هم ...
3. خلاصه و این چیزها بیشتر در انجمن های مجازی و اینترنتی رمان رواج دارد. در رمان های چاپی اول کتاب خلاصه ای نمی نویسند. ممکن است بخشی از کتاب را (چند جمله) در پشت جلد چاپ کنند یا یک معرفی خیلی کلی که داستان را لو ندهد در پشت جلد قرار دهند. هیچ اجباری به خلاصه داستان دادن به مخاطبان نیست.
4. هیچ بهترین سبکی وجود خارجی نداره. نویسنده با توجه به شرایط رمان اش شیوه نوشتن را انتخاب می کند. اینکه راوی چه کسی هست، برای چه مخاطبانی نوشته می شود و ....؟ نویسنده به این مسائل فکر می کند و شیوه نوشتنش را انتخاب می کند. بهترین شیوه، شیوه ای است که مطابق با منطق خود رمان باشد. مثلا راوی یک آدم لات و بی سرو پا هست طبیعتا رمان را خیلی عامیانه و کوچه بازاری روایت می کند. بر عکس وقتی راوی یک آدم تحصیل کرده یا مثلا سوم شخص و خود نویسنده است، رمان را کتابی و ادبی روایت می کند.
5. این نویسنده است که انتخاب میکنه بهترین شروع چی هست. هیچ قاعده حتمی و قطعی وجود نداره، جز اینکه باید برای خواننده جذاب باشه تا به خواندن باقی رمان ترغیب بشه. اینطور نباشه که بعد از یک صفحه کتاب رو ببنده و بندازه گوشه ای.
6. اینها مسائلی هست که با کسب تجربه و به مرور زمان به دست میاد. هر اطلاعاتی که به خواننده میدید باید به پیشبرد داستان کمک بکنه و نقشی در رمان داشته باشه. چیزی که به رمان کمک نکنه اضافی هست و میشه کنار گذاشت.
7. ژانر تناسخ؟ شاید اگه بگیم موضوع تناسخ بهتر باشه. بله تناسخ هم می تونه یک موضوع برای نوشتن رمان باشه.
در پایان:
نویسندگی صبر و حوصله میخواهد. در درجه اول بنویس تا لذت ببری. همین. وقتی خودت لذت ببری از نصف بیشتر راه رو رفتی. به مرور باتجربه میشی. یک نوجوان هم مثل یک نویسنده بزرگسال، باید از تجربیات خودش بنویسه و چیزی رو بنویسه که دوست داره و از نوشتنش لذت می بره. اینکه بخواهی حتما همه جور خواننده ای را الان از خودت راضی بکنی فکر اشتباهی هست. نوجوان ها هم می نویسند و تجربه می کنند و بعدتر وارد دوره بزرگسالی می شوند.
مهم این هست مسیر درست را بروی. کتاب های خوب بخوانی و از کتاب ها یاد بگیری. بنویسی و تجربه کسب کنی. همین.
موفق باشی

بانو 1399/08/09 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام بزرگوار
من تعداد خیلی زیادی رمان میخونم اول ها اینترنتی میخوندم ولی الان متوجه شدم که رمان های اینترنتی ارزش خیلی بالایی ندارن الات فقط چاپی میخونم
خیلی دوست دارم بنویسم ولی هر وقت دست به قلم میشم از کارم راضی نیستم
ببنید یک رمان باید تعداد صفحاتش زیاد باشه ولی من احساس میکنم نمیتونم زیاد بنویسم
ویکی از مشکلات دیگم ایته که نمیتونم ایده ام رو خوب روی کاغذ بیارم
خیلی ممنون میشم که کمکم کنید

سلام دوست گرامی
برای نوشتن رمان، ایده و سوژه ای که انتخاب می کنید باید قابلیت تبدیل شدن به یک رمان رو داشته باشه. بعضی از ایده ها فقط کشش نوشتن یک داستان کوتاه چند صفحه ای رو دارند.
بنابراین باید سراغ ایده هایی برید که قابلیت رمان شدن رو داشته باشند، یعنی:
1. یک بازه ی زمانی نسبتا طولانی رو در خودشون داشته باشند.
2. شخصیت های تقریبا زیادی با هدف های متعدد و متعارض (ضد هم) در داخلش باشه.
3. خط طرح طولانی و ماجراهای زیادی داشته باشه.
و ...
به طور خلاصه اگه بخواهم عرض کنم، شما باید اول یک طرح با ویژگی های بالا بنویسید و قبل از هر کاری روی طرح متمرکز بشید و اون رو بسط بدید و ساختار درستی ایجاد بکنید و بعد وارد نوشتن بشید. اگه بخواهید بدون طرح و پیش آگاهی از رمان شروع به نوشتن بکنید به احتمال زیاد مثل همیشه درهمان شروع شکست می خورید.
قبلا یک مطلب درباره طولانی کردن رمان در همینجا نوشته ام. اون رو مطالعه کنید می تونه کمکتون بکنه.
موفق باشید

رقیه 1399/08/04 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام
من میخوام یه رمان ترسناک و معمایی بنویسم
ولی نمیدونم چه جوری شروع کنم
یا اینکه چه جوری بنویسم تا خواننده از خوندن رمان خسته نشه.
لطفا کمکم کنید

سلام
شروع رمان باید مثل یک قلاب ماهیگیری خواننده رو به دام بیاندازه.
اگه از یک صحنه هیجانی و حساس شروع به نوشتن رمان کنی، که سوال هایی رو توی ذهن مخاطب به وجود بیاره و اون رو برای پیدا کردن جواب سوال هاش دنبال خودش بکشونه، خواننده درگیر رمانت میشه.

زهرا 1399/07/28 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام.. من ۱۵سالمه از ۱۲سالگی رمان میخوندم و ب نظر خودم و خانواده و دوستا و معلمام استعداد نویسندگی رو دارم
خیلی وقته میخوام یه رمان عاشقانه بنویسم حتی چندتایی رو هم نوشتم ولی ب وسطاش ک میرسه پاک می کنم چون ب مشکل میخورم.. زیاد اطلاعاتی درباره شغلا ندارم...
نمیدونم چجوری بگم..
گوگلم ک می کنم زیاد اطلاعات بهم نمیده
از بقیه هم ک می پرسم همینجور.. نمیخوام رمانم ساده باشه میخوام ی رمان بنویسم ک علاوه بر عشق و عاشقی هیجانم داشته باشه...
مثلا اگه بخوام یه رمان پلیسی بنویسم زیاد در مورد این کار اطلاع ندارم یا مثلا پزشکی یا هرچیز..
چیکار کنم..
راستی نمیخوامم خانوادم در جریان باشن میخوام وقتی نوشتم بهشون بگم چون اینجوری فک می کنن ک به درسم لطمه میزنه

سلام
باید از آدم هایی با مشاغل مورد نظر گفتگو کنی و اطلاعاتی که لازم داری رو کسب کنی. لازم نیست به همه ی زوایای کارشون آشنا بشی. فقط اون اطلاعاتی که قرار است توی رمان یک جایی ازش استفاده بکنی. البته هر چه قدر آشنایی آدم بیشتر باشه بهتره، اما وقتی شرایط آشنا شدن وجود نداره با حداقل ها هم باید راه اومد. راه دیگر هم اینکه به سراغ نوشتن از مشاغلی بری که یا باهشون آشنا هستی یا راحتتر می تونی آدمش رو پیدا کنی و باهاش گپ بزنی و با کارش آشنا بشی. نگاه کن ببین توی دور و برت آدم هایی که باهاشون آشنا هستی چه کاره هستند و آیا میشه توی رمان استفاده کرد یا نه.
شما باید یک جوری خوب درس بخونی که خانواده متقاعد بشه که حواست به درس و مشق هست و لطمه ای به درست نمی زنه. اگه ببینن به اندازه هم به درس میرسی و هم به نوشتن فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشند.
پس در درجه اول خوب درس بخون.

غزل 1399/07/27 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام خوبید ببخشید من یه سوال داشتم، من تا الان حدود200تا رمان خوندم خیلیییییی علاقه به رمان نویسی دارم و میدونم موفق میشم فقط اگه میشه بهم کمک کنید

سلام
ممنون
چه کمکی؟
اگر سوالی داشته باشید می توانید مطرح کنید.

الهام 1399/07/27 ساعت 01:21 ق.ظ

باسلام
ممنون از مطالب خوب و مفیدتون.
می خواستم بدونم در یک رمان انلاین،گذاشتن عکس شخصیت،خوبه یا بده؟؟

سلام
ممنونم
این مسئله سلیقه ای هست. شاید با گذاشتن عکس خوانندگان راحتتر با رمان ارتباط برقرار کنند. مخصوصا در اپلیکیشنی مثل اینستاگرام که مبتنی بر عکس هست.
به نظر من اگر عکس ها ویژه باشند (یعنی به قصد همان رمان گرفته شده باشند) شاید جالب باشد ولی اینکه برداریم عکس بازیگرها و خواننده های ایرانی و تورک را بگذاریم روی کاور مطلب نتیجه ی خاصی نداشته باشد چون این عکس ها در صفحات دیگر رمان های فضای مجازی هم مدام استفاده می شود.
در کل خودتان باید تشخیص بدهید و نسخه خاصی نمی شود برایش پیچید.

زهرا 1399/07/26 ساعت 07:18 ب.ظ

سلام من میخواستم بدونم ک چطوری میشه از رمان نوشتن درامدهم داشته باشیم

سلام
کسب درآمد از نوشتن رمان کار آسانی نیست.
نویسندگان حرفه ای که کتاب های شان چاپ می شود معمولا زمانی به درآمد واقعی می رسند که چندین کتاب خوب در کارنامه ی کاری شان باشد و برای خودشان معروفیت و البته طرفدارانی داشته باشند. شاید حق التالیف سالیانه ی این کتاب ها روی هم رفته مبلغ قابل توجهی شود. تعداد این قبیل نویسندگان بسیار اندک هست.
بعضی از نویسندگان هم بخت و اقبالشان بلند هست و با همان اولین کتاب می توانند درآمدی داشته باشند. البته این قبیل نویسندگان موفقیتی از این جنس را معمولا فقط همان یک بار تجربه می کنند.
نویسندگان کتاب های عامه پسند هم شاید با سالی یکی-دو کتاب قطور بتوانند درآمدی از این طریق داشته باشند.
درباره نویسندگان فضای مجازی هم شرایط فرق می کند.

در کل، کار سخت، اما شدنی هست و نیاز به برنامه ریزی و طی مسیر خاصی دارد.
اگر فرصتی بود شاید در این باره و راه کارهایش بنویسم.
فعلا می توانم توصیه کنم که اولویت خود را بر یادگیری و کسب مهارت و البته لذت بردن از نوشتن بگذارید.

مینا هاشمی 1399/07/25 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام من یه دختر ۱۶ ساله هستم و عاشق رمانم..اونم یه رمان جنایی، و می خوام یه رمان بنویسم فقط نمی دونم اون رمان و کجا بنویسم؟ و بعدا چطور به دست مردم برسه؟ اگه کمکم کنین ممنون میشم★

سلام
اول رمان رو بنویسید و تموم کنید و بعد از یک مدتی اون رو ویرایش بکنید.
بعد یا اون رو به شکل یک کتاب الکترونیکی کامل منتشر بکنید.
یا به شکل پارت پارت منتشر بکنید.
برای هر دوی این کارها می تونید از یک وبلاگ و یک صفحه در شبکه های اجتماعی استفاده بکنید.
یا اینکه کتاب رو توی یکی از کتابخانه های مجازی مثل کتابناک منتشر بکنید.
یا توی سایت های رمان منتشر کنید.
موفق باشید

نفس 1399/07/22 ساعت 12:28 ب.ظ

سلاماحساس میکنم اون چیزی که در ذهنم هست و جذابیت داره رو نمیتونم بنویسم.واین باعث شده کلا از نوشتن فاصله بگیرم.( البته رمان زیاد خواندم)چیکار کنم که مشکلم حل بشه؟؟؟ یعنی اینکه مثلا ایده ها موقع نوشتن جذابیتشون رو از دست میدهند؟ چیکار کنم؟

سلام
خب باید ببینید در فاصله ی بین فکر کردن به سوژه و بعد نوشتن اون روی کاغذ چه اتفاقی می افته؟ یعنی در این فاصله چه چیزی از دست میره؟
معمولا این مسئله برای خیلی از نویسنده ها پیش میاد. یعنی نویسنده دقیقا همان چیزی را که در ذهنش داشته روی کاغذ می آورد ولی بعدا که به آن نگاه می کند جذابیت قبل را ندارد. دلیل آن شاید آزاد شدن انرژی سوژه باشه.
دقیق نمیشه درباره اش نظر داد.
نوشتن یک رمان یا داستان بلند، نوشتن سلسله و مجموعه ای از صحنه ها و اطلاعات هست، یعنی ما فقط با مسئله ی یک صحنه ی به خصوص یا یک بخش خاص طرف نیستیم. بلکه با مجموعه ی به هم پیوسته و مرتبط صحنه ها طرف هستیم. این صحنه ها در کنار هم و در طول هم معنی میدهند و یک ساختار ویژه باید روی اونها حاکم باشه. یک اوج و فرود خاص، یک روند خاص.
شما باید نگاه بکنی ببینی هر صحنه، آیا وظیفه ای که در کل رمان باید ایفا بکنه رو ایفا میکنه یا نه؟ یعنی به درستی سر جاش هست یا نه؟ اگه سرجاش هست دیگه نباید مته به خشاش بگذاری.
نوشتن یک کار بلند، زمان بر هست. نویسنده با ناامیدی و یاس و خستگی طرف هست. باید بتواند به این خستگی، بی انرژی بودن و ناامیدی و ترس ها غلبه کند.

باز هم میگم: باید ببینی موقع نوشتن چیزی که توی ذهنت هست، دقیقا چه چیزی از دست رفته؟ مثلا اگه یک صحنه ای رو شوخ و شنگ و شاد تصور می کردی، موقع نوشتن این فضای شاد رو خلق کردی؟ یا مثلا قرار بود مخاطب رو توی تعلیق قرار بدهی این تعلیق درست خلق شده؟ مخاطب به اندازه کافی درگیر رمان شده؟
و سوال هایی از این دست از خودت بپرسی. هدف هر صحنه چی بوده؟ و آیا هدف روی کاغذ محقق شده؟
موفق باشی

شیما 1399/07/17 ساعت 01:53 ب.ظ

سلام و خسته نباشه من 14 سالمه می‌خوام رمان داستان زندگیم را بنویسم ولی نمی‌دونم چطور بنویسم:ناراحت

سلام
خیلی خوبه که در 14 سالگی وارد جهان نوشتن شده ای. دنیای لذت بخشی است.
نکته اول اینکه: طبیعتا سن شما کم هست و تجربه ی خیلی زیادی در زندگی نداری و حوادث زیادی تجربه نکرده ای که بتوانی با استفاده از آنها یک داستان بلند یا رمان بنویسی.
بنابراین باید علاوه بر تجربه های شخصی، از قوه تخیل خودت هم استفاده کنی.

نکته دوم: برای نوشتن باید مهمترین تجربه های خودت و اتفاقات و حوادثی که در زندگی داشته ای مرور بکنی. باید آن حوادث و اتفاقاتی را انتخاب بکنی که در آن تلاش کرده ای کاری انجام بدهی یا چیزی را به دست بیاوری، اما موانعی بر سر راه خواسته ات وجود داشته. معمولا در چنین خاطراتی پتانسیل کافی برای نوشتن یک داستان جذاب هست.

نکته سوم: حتما حتما، قبل از نوشتن چند کتاب رمان خوب بخوان. تا زمانی که با دنیای رمان نویسی آشنا نشده ای نمیتوانی چیزهایی که در ذهنت داری روی کاغذ بیاوری. سعی کن حتما رمان های چاپی (کاغذی) بخوانی و زیاد به سراغ رمان های اینترنتی نروی.

موفق باشی

عسل 1399/07/12 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام من ١٣سالمه و مى خوام یه رمان معمایى بنویسم ویژگى ها و اهداف شخصیت ها رو هم انتخاب کردم و معماهاى داخل رمان و طرح کردم مشکلم سبک نوشتن و داشتن شروعى هیجان انگیزه مى خوام شروع رمانم با یه انفجار باشه اما نمى دونم چطورى از دید راوى بنویسم و شروع هیجان انگیزى داشته باشم ممنون میشم شروع رمان و با یه مثال برام توضیح بدید
با تشکر از سایت و مطالب خوبتون❤️

سلام
شروع رمان باید مثل یک قلاب باشه. شما باید توی همون صفحاتِ اولِ رمان، خواننده رو صید بکنی.
برای این کار، رمان باید جذاب و گیرا باشه. جذابیت معمولا زمانی ایجاد میشه که خواننده میخواد بدونه "بعدش قراره چی بشه؟" یا "چرا این اتفاق افتاده؟" یعنی با ایجاد سوال یا سوال هایی در ذهن خواننده، اون رو برای پیدا کردن جواب هاش، به دنبال خودمون می کشونیم.

بعضی از نویسنده ها به جای اینکه از اول ماجراها روایت رو شروع بکنن، از نقطه ی بحرانی شروع می کنن و شخصیت رو در یک موقعیت خطرناک نشون میدن. مثلا ما یک هو در همان اول رمان، در وسط صحنه ای قرار می گیریم که شخصیت اصلی در لبه ی یک پرتگاه روی یک صندلی بسته شده و یکنفر داره تهدیدش میکنه که اگه جای گنج رو نگه اون رو به دره پرت میکنه و شخصیت اصلی هم میگه به هیچ قیمتی حاضر نیست جای گنج رو لو بده. و نویسنده این صحنه رو همینجا نیمه کاره میگذاره و بعد برمیگرده و داستان رو از اول روایت می کنه. با این صحنه ی ابتدایی خواننده مشتاق میشه بدونه که چه اتفاقی برای شخصیت اصلی می افته؟ اون کیه و ماجرای گنج چیه و سوال های دیگه ...
امیدوارم این نکات براتون مفید باشه.
موفق باشید

معصومه 1399/07/11 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام من ۱۵ سالمه و می خوام اولین رمانمو بنویسم..
در مورد یه خانواده معمولی در مقابل یه خانواه اصیل..
یه بازیچه هم می شن..
می خواستم بدونم مقدمش چه طوری باشه بهتره؟؟

سلام
مقدمه یعنی چی؟
صحنه ی شروع و اولین صفحات رمان؟
شروع رمان باید طوری باشه که خواننده بعد از خواندن یک صفحه به خواندن باقی رمان علاقمند بشه. شروع یک رمان مثل قلاب ماهیگیری هست که باید خواننده رو به دام بندازه و اجازه نده رمان رو زمین بگذاره.
یکی از بهترین حالت های ممکن این هست که سوالی در ذهن خواننده به وجود بیاره و خواننده برای رسیدن به جواب سوال تمایل داشته باشه رمان رو ادامه بده.
یا مثلا یک شخصیت جذاب و گیرا معرفی بکنه، طوری که خواننده به دنبال کردن ماجراهای اون شخصیت علاقمند بشه.
هر طوری که شروع میشه باید ذهن خواننده رو به خودش درگیر بکنه. در ضمن ریتم خوبی هم داشته باشه و سریع باشه.

ثنا 1399/07/07 ساعت 12:05 ب.ظ http://novelhom.blogsky.com

سلام من میخوام رمان زندگی خودمو بنویسم ولی نمیدونم چطوری شروع کنم خیلی به مشکل خوردم میشه کمک کنید

سلام
قبلا در این باره نوشته ام
آدرس مطلب:
https://novelhome.blogsky.com/1396/08/20/post-69

نفس 1399/07/05 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام واقعا خیلی خیلی خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون واقعا کاربردین مرسیییی
میشه یه کتاب از اثارژول ورن که به نظرتون جالبه و ماجراشم یه طوری نزدیک به گم شدن وپیدا کردن اون فرد گمشده هست معرفی کنید اخه کتابای ژول ورن اینقدر زیاده من فرصت خوندن همشونو ندارم لطفا کاربردی تره رو معرفی کنیند تا من ازش استفاده کنم و مطالعله کنم
راستی یه سوال اگه بخوام رمانی رو که نوشتم بهتون نشون بدم تا شما اشکالات من رو بگید و مسیری برای بهتر شدن و مشکلاتم رو بهم پیشنهاد بدین از چه طریقی باید باهاتون ارتیاط برقرار کنم؟؟

سلام
ممنون از لطفت، خوشحال خواهم بود که مطالب برای دوستان مفید و قابل استفاده باشد.
من اگه ژول ورن رو مثال زدم به خاطر وجه ماجراجویانه ی تعداد زیادی از رمان هایش بود. مثل رمان های پنج هفته در بالن یا دور دنیا در هشتاد روز یا سفر به مرکز زمین یا جزیره اسرار آمیز و ... ولی الان حضور ذهن ندارم از میان رمان هایش در رمانی دقیقا به مسئله پیدا کردن یک گمشده بپردازد. برای همچین طرحی شاید خواندن رمان های معمایی و کارآگاهی مفیدتر باشد، چون به سبک چیزی که شما در نظر دارید شاید نزدیکتر باشد.
ولی خب، من اساس طرح یک رمان رو برای شما توضیح دادم و یک نمونه هم نوشتم. خودتون باید با حوصله و جستجوگرانه مطالعه بکنید.
من همون جواب قبلی رو به شما ایمیل هم کردم. با ایمیل خانه رمان می تونید در ارتباط باشید. من تا آنجایی که فرصت و زمان داشته باشم سعی می کنم متن هایی که میرسد بخوانم و اگر زمان کافی داشتم چند سطری هم نظرم را بنویسم.
طبیعتا خیلی کم پیش می آید که فرصت بکنم و متن های خیلی بلند مثلا صدصفحه ای یا بیشتر را بخوانم.
موفق باشید

نفس 1399/06/28 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام وقت بخیر من یه نوجوون 14 ساله ام که برای اولین بار دارم یه رمان مینویسم که به نظرم استعداد این کار رو دارم اما نمیدونم چه جوری باید شروع کنم به چند تا مشکل برخوردم میخوام ازتون کمک بگیرم
1) شخصیتای داستادم اسم انگلیسی دارن اما من اطلاعاتی از خارج ندارم چون داستانم کلا ماجراجوییه نمیتونم براشون اسم ایرانی بزارم چون اصلا باور پذیر نمیشن برای مخاطب
2) توی دستانم مادر بزرگ گم میشه و نوه باید توسط یه اتفاقایی پیداش کنه اما مسیله ی رمان برام پیچیده میشه نمیدونم که چطور این مسیر رسیدن به هدف رو بچینم یه جورایی کلی حرف برای گفتن دارم اما نه میتونم اونو رو کاغذ پیاده کنم و نه دسته بندی درستی دارم نمیدونم چه کنم و از همه مهم تر چطور شروع کنم خواهشا راهنمایی کنین و یکی رو معرفی کنین که وقتی به مشکل برخوردم بتونم ازش راهنمایی بگیرم و درارتباط باشم

سلام
1_ معمولا در اولین قدم های نویسندگی آدم این ذهنیت را دارد که این اتفاقات در فضای ایران نمی تواند اتفاق بیافتد. اما به مرور وقتی بیشتر با جهان رمان آشنا شوید می بینید که غیر ممکن نیست. شاید یک داستان مختص یک کشور یا جغرافیای خاص باشد و آدم مجبور شود داستان را در جایی غیر از ایران روایت کند. مثلا وقتی میخواهیم درباره ی صعود به بلندترین قله دنیا بنویسیم، مجبوریم که برویم به سمت اورست و تبت و نپال .../ اگر در انتخاب نام شخصیت ها مشکل داشتید می توانید از سایت های خارجی کمک بگیرید.

2_ من اول پیشنهاد می کنم تعدادی رمان بخوانید تا با شیوه ی تعریف کردن داستان آشنا بشید. مخصوصا رمان های ماجراجویانه، مثل رمان های ژول ورن.

یک راهنمایی :
شما یک شخصیت دارید، نوه (اسمش را من میگذارم پدرام) که یک مادربزرگ دارد (اسمش را میگذارم گلبانو) و این مادربزرگ یک روز ناپدید می شود. پدرام با خانواده اش به خانه مادربزرگ مهمان می روند و هر چه در می زنند کسی در را باز نمی کند. بالاخره وارد خانه می شوند و می بینند اثری از گلبانو نیست. پدر پدارم اول نگران می شود اما بعدا با خودشان فکر می کنند شاید گلبانو رفته است زیارت و به زودی بر می گردد. اما پدرام فکر می کند که شاید بلایی سر گلبانو آمده چون اگر گلبانو به مسافرت یا زیارت می رفت اول زنگ می زد و با پدارم که خیلی دوستش دارد حرف می زد چون پدارم هر پنجشنبه به خانه مادربزرگش می رفت.
برای همین پدرام تصمیم می گیرد به دنبال گلبانو بگردد.

حالا برای اینکه یک مسیر داستانی طراحی بکنم:
1) اول ذهنم را آزاد میگذارم و راجع به گم شدن گلبانو خیالپردازی میکنم. هر چه به ذهنم رسید می نویسم. هیچ محدودیتی هم ندارم. بعد از کلی خیالپردازی این ایده را انتخاب می کنم: گلبانو از قدیم دوستی داشته به نام مه لقا. این مه لقا خانم قبل از اینکه بمیرد یکسری سند و مدرک و کاغذ پیش گلبانو امانت میگذارد تا وقتی نوه اش فردین از خارج برگشت به دست او برساند. وسط این کاغذها هم یک آدرس گنج خانوادگی هست. سهراب که پسر شوهر دوم مه لقا هست بعد از مرگ مه لقا می فهمد که او نقشه ی گنج را به گلبانو داده. برای همین گلبانو را می دزدد تا جای اسناد و مدارک را لو بدهد.
این همه ی اون چیزی هست که تا قبل از شروع داستان ما اتفاق افتاده.
2) الان باید یک طرح داستانی برای حرکت پدرام طراحی بکنم. هدف پدارم پیدا کردن گلبانو هست. اولین کار این هست که بین پدارم و هدفش چندتا مانع قرار بدهیم. بعد پدارم باید مرحله به مرحله از این موانع بگذرد تا به گلبانو برسد. و بعد به کمک گلبانو سهراب را پیدا کند و امانتی را از او پس بگیرد در اینجا هم باز یکسری مانع بر سر راه پدارم هست.
مثلا موانع بین پدارم و هدفش:
+1/ پ به دست آوردن کلید زاپاس خانه مادر بزرگ.
+2/ به دست آوردن فیلم دوربین مداربسته ی سوپر مارکت سر کوچه.
+3/ به دست آوردن صاحب پلاک ماشین مشکوک.
+4/ تعقیب آدم های مشکوک و ورود به خانه سهراب.
+5/ به دست آوردن آدرس مخفی گاه سهراب در خارج از شهر.
+6/ نجات مادربزرگ از دست نگهبان های سهراب.
+7/ پس گرفتن مدارک مه لقا از سهراب.
+8/ رساندن مدارک به دست فردین.

این کل مسیر هست.
تو هم باید برای داستانی که داری یک مسیر اینچنینی طی بکنی.
یک ایده ی اولیه داشته باشی.
درباره گذشته داستان یک طرح داشته باشی و یک طرح هم برای مسیر حرکت شخصیت بنویسی. هدف شخصیت در هر مرحله و مانعی که سر راهش قرار دارد و راه حل شخصیت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد