بعضی از نویسندگان برای نوشتن رمان منتظر الهام می نشینند، چون ایده ای برای ادامه رمان ندارند. احساس می کنند طبعشان خشک شده است و چیزی از چشمه ی قلمشان نمی جوشد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
نکته اول: فی الواقع (به نظر من) چیزی به اسم "الهام" وجود ندارد. اگر هم چنین چیزی باشد نمی شود روی آن برای نوشتن زیاد حساب کرد. چون ممکن است مواقعی خودی نشان دهد و در بیشتر مواقع هم دست ما را توی پوست گردو بگذارد و هر چه منتظرش نشینیم خبری از آن نشود. در اینجا منظور از الهام بیشتر چیزی هست که از جایی فرای دنیای عادی، بر نویسنده نازل می شود. انگار که فرشتگان برای نویسنده تحفه آورده باشند. برای همین نویسنده تا از راه رسیدن این فرشتگان حامل الهام باید چشم به راه باشد و دست به نوشتن نبرد، یا نتواند که ببرد.
ادامه مطلب ...