آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

پروراندن رمان

 سوال مهساسلام ببخشید من الان نزدیک یکسال ونیم هستش دارم یک رمان مینویسم هنوز نصفش هم ننوشتم فکر میکنم خیلی کندم بعد من میخوام یک رمان بنویسم ولی غکر میکنم به داستان کوتاه بیشتر شباهت داره فکرمیکنم اگه تااخرش بنویسم خیلی زیاد نشه درضمن اولین نوشتم هست داستانم به نظرم قشنگه وبرای هرکی تعریف کردم همه گفتن خیلی قشنگه طبق گفته بقیه میگم قشنگه ولی داستانمو باحوادثو وتمام جزییاتش مینویسم حس میکنم یجور یکنواختی توش هستش میتونین کمکم کنین خواهش میکنم اگه میشه همینجا راهنماییم کنین ممنونتون میشم.

پاسخمهسای عزیز سلام . برای نوشتن یک رمان نمی توان با دستان خالی وارد گود شد. مخصوصا اگر در آغاز راه نویسندگی هستید. برای همین حتما باید آمادگی کافی را برای شروع نوشتن یک رمان دویست-سیصد صفحه ای آماده بکنید.  

 یعنی پیش از شروع نوشتن باید بدانید شخصیت یا شخصیت های اصلی رمان شما چه کسانی هستند و برای هر یک در حد ضرورت حتما یک پرونده ی مختصر داشته باشید و همچنین درباره ی مفهوم و مضمون کلی رمان خود اندیشیده باشید. باید طرح داستان را تا آنجایی که می توانید برای خودتان مشخص بکنید اینکه چه اتفاقات و حوادثی قرار است رخ دهد و از هم نتیجه شود. در ضمن باید باقی اطلاعات ضروری را هم پیش از شروع به نوشتن جمع آوری بکنید. البته همه ی این پیش درآمد نباید به گونه ای باشد که نوشتن رمان جذابیت خود را از دست بدهد و در نیمه ی راه شوق و ذوق شما فروکش بکند. بنابراین حتما باید کشف و شهود را در جریان نوشتن نیز به خدمت بگیرید تا جذابیت نوشتن همچنان برایتان حفظ شود. در هر کجایی از رمان هم احساس کردید که مجبورید تغییری در مسیر اصلی بدهید بی واهمه این کار را انجام بدهید چون قرار نیست شما به صورت صددرصد تا پایان در بند طرح از پیش نوشته شده باشید.

نظرات 2 + ارسال نظر
Risa 1393/04/09 ساعت 03:51 ق.ظ

ه «فکر اولیه» یا «ایده»‌ی داستان را با «خط طرح» اشتباه نکنیم. ایده‌ی داستان فکر خامی است که به واسطه‌ی یک محرک بیرونی در ذهن نویسنده شکل گرفته است. محرک بیرونی را چون جرقه‌ای فرض کنید که شمعک (پیلوت) بخاری را روشن کرده است. این شمعک مانند «ایده» شعله‌ی ضعیف و کوچکی است، اما این قابلیت را دارد که شعله‌های اصلی بخاری را روشن کند. به عبارتی نویسنده با فکر، تامل، و صرف وقت می‌تواند ایده را به یک «خط طرح» خوب تبدیل کند و همان طور که شعله‌های بخاری می‌توانند تمام فضا و زوایای یک اتاق را گرم کنند، خط طرح مناسب نیز می‌تواند داستانی قوی را موجب شود.
برای مثال یک نویسنده جرقه‏ای در ذهنش می‏زند مربوط به:«خرابکاری‌های بچه‌ای لوس و بی‌ادب». این فکر تنها یک ایده است و نویسنده برای نوشتن خط طرح باید شروع (مکان و زمان شروع داستان و محیط داستان)، شخصیت اصلی (همان بچه‌ی لوس و بی ادب)، حادثه‌ی داستان (ماجرایی که پیش می‏آید)، و پایان داستان را به طور خلاصه بنویسد. نوشتن این مطالب در چند جمله، خط طرح را تشکیل می‏دهد. سپس نویسنده از روی این خط طرح، داستان را می نویسد.
در مورد همین مثال می‌توان نوشت: «در خانه‌ی افرادی ساده و از طبقه‌ی اجتماعی متوسط، مهمان ناخوانده‌ای می‌آید که پسری حدود 4 ساله، بسیار شیطون، لوس، و بی‌ادب به نام نادر دارند. افراد خانواده با مهمان‌ها رو در بایستی دارند و به خاطر اینکه آبرویشان حفظ شود شیطنت‌های نادر را تحمل می‌کنند. این کار باعث می‌شود که نادر بسیاری از اسباب و اثاثیه‌ی منزل آنها را بشکند و خراب کند. در نهایت مهمان‌ها (و نادر) می‌روند و اهل خانه را با وسایل شکسته تنها می‌گذارند، در حالی که یکی از اعضای خانواده می‌گوید خوب شد آبرومون نرفت!»
همان طور که می‌بینید، ایرادی ندارد علت و سبب ماجراها و حادثه‌های داستان را به روشنی در خط طرح بیان کنید، اما مشخص است که این علت‌ها در داستان نویسی در لفافه و هنرمندانه به خواننده القا خواهند شد. به همین دلیل باید گفت: «خط طرح خلاصه‌ای از داستان نیست!» خط طرح چهار چوب‌های داستان است. درست مانند آنکه شما با گچ، تیرک، و وسایل نقشه کشی، زیربنای داستان خود را علامتگذاری کرده باشید تا بعداً پی را بکنید و بر روی آن خانه‌ای (داستانی) بنا نهید.
در خط طرح نوشته شده در بالا، «شروع داستان» مشخص شده است. توجه کنید که منظور از «شروع»، لحظه‌ی زمانی دقیق یا مکان دقیق نیست! بلکه حدود و حیطه‌ی داستان است. در خط طرح فوق، مکان داستان یک خانه ترسیم شده است و زمان داستان هر روز یا شب معمولی خواهد بود.
در این خط طرح، همچنین، شخصیت اصلی داستان (نادر) به طور کلی مشخص شده است.
آیا به خط طرح نیاز است؟
شاید بگویید تا به حال نشنیده و ندیده‌اید که نویسندگان بزرگ ابتدا خط طرح بنویسند و بعد از روی آن داستان. بله، شاید حق با شما باشد. هر وقت شما هم نویسنده‌ی بزرگی شدید حق دارید بدون نوشتن خط طرح، داستان خود را آغاز کنید!
توجه داشته باشید که نویسندگان کار کشته، مانند استادان شطرنج هستند. بسیاری از استادان شطرنج، ساعت‌ها به صفحه‌ی خالی شطرنج یا مهره‌های بی‌تحرک روی آن خیره می‌شوند و به ظاهر کاری نمی‌کنند. بسیاری از آنها نیز به نقطه‌ای نامعلوم خیره می‌شوند و ظاهراً به خلسه فرو رفته‌اند. اما آنها در ذهن خود هزاران و ملیون‌ها حالت مختلف را ترسیم و تحلیل می‌کنند. نویسندگان بزرگ نیز ایده‌ها را در ذهن خود تحلیل کرده، به خط طرح‌های متعدد بسط می‌دهند و سپس بهترین خط طرح را برای نگارش داستان انتخاب می‌کنند.
برای شروع ـ دست کم برای ده‌ها داستان اول زندگی نویسندگیتان ـ بهتر است قبل از نگارش داستان، خط طرح خود را مکتوب کنید.
امیدوارم به دردت بخوره;-)

سپاس از همراهی تان.

سروا 1393/03/30 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.oburekhakestari.blogfa.com

سلام.اگه میشه در موردنحوه نوشتن رمانهایی که بر اساس زندگی واقعی هستن راهنمایی کنید.سپاسگزارم

سلام. به زودی در طی نوشته ای پاسخ سوالتان را خواهم داد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد