آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

آموزش رمان نویسی | خانه رمان

مقالات, اخبار و آموزش رمان نویسی

چند نکته کوتاه درباره: راوی، تخیل، پیرنگ، داستان کارآگاهی، پایان بندی رمان

یک/ راوی اول شخص خوبه یا سوم شخص؟ 

بستگی به نوع داستان دارد. اما در کل راوی اول شخص صمیمیت و باورپذیری بیشتری دارد و مهمترین محدودیتش این هست که نمی تواند از جاهایی که نرفته یا چیزهایی که ندیده حرف بزند. اما راوی سوم شخص (دانای کل) این محدودیت را ندارد و می تواند طبق منطق داستان به هر جایی برود و درباره هر چیزی اطلاعات بدهد. بنابراین این شما هستید که بنابر مزیت ها و محدودیت ها و داستانی که می نویسید باید نوع راوی را انتخاب کنید. 

    

دو/ منظور از تخیل و خیالی چیست؟ تخیل یعنی هر آنچه که در دنیای واقعی یا وجود ندارد یا امکان رخ دادنش نیست. یا حداقل تا کنون مشاهده نشده و کسی روی دادنش را ندیده. مثلا چون کسی تا به حال اسب شاخداری ندیده برای همین موجودی خیالی است. اگر روزی کاشف به عمل آمد که در یک جای پرت و دور افتاده ای همچین موجودی رویت شده دیگر خیالی نخواهد بود. یا اگر کسی به ورد و جادویی دست پیدا کرد و بدون هیچ وسیله ای به پرواز درآید. بنابراین منظور از "تخیلی" چیزی هست که فقط به مدد قوه ی خیال آدمی خلق شده است و مابه ازایی در جهان واقعی ندارد. بعضی چیزها هم هستند که در جهان واقع رخ نداده اند اما ما در خیال می سازیم و امکان رخ دادن آنها در واقعیت هم وجود دارد و امر محالی نیست. همه ی داستان های نوشته شده از جنبه ای خیالی هستند. یعنی واقعا به صورت کلی یا جزئی روی نداده اند اما روی دادن آنها محال هم نیست و ما با قوه تخیل بر روی کاغذ آنها را امکان پذیر می کنیم. 


 سه / سوژه ی داستان های کارآگاهی را از کجا می شود پیدا کرد؟ سوژه داستان کارآگاهی را معمولا از پرونده های پلیس یا خبرهای حوادث روزنامه ها می توان پیدا کرد. راه اول شاید برای همه میسر نباشد اما می توان از صفحات حوادث روزنامه ها کلی ایده گرفت. البته این ایده ها نیاز به کار و پرورش دارند. چون فقط یک خط داستانی بیرونی به شما می دهد. این شما هستید که باید باقی جوانب آن را با قوه خیال خود بسازید. 


 چهار/ چگونه تخیل خود را به داستان تبدیل کنیم؟ تخیل رو با روایت و توصیف جز به جز می توان به داستان تبدیل کرد و اون رو در جهان داستان حاضر کرد. هر چه که خیال بکنیم یا یک تصویر ثابت خواهد بود یا متحرک. تصاویر ثابت رو توصیف می کنیم و تصاویر متحرک رو که یک عمل رو بیان می کنه روایت می کنیم. حاصل جمع اینها میده یک داستان.  


پنجم / پیرنگ چیه؟ پیرنگ مفهوم گسترده ای هست. به طور خلاصه و در ساده ترین تعریف: ساختار علی و معلولی حوادث داستان رو میگن پیرنگ. یعنی هر حادثه ای معلول حوادث قبل از خودش و علت حوادث بعد از خودش هست. داستان یا ماجرا، تسلسل حوادث هست، یعنی یکسری حوادث که از پی هم اتفاق می افتند. اما پیرنگ علت وقوع این حوادث هست. در انگلیسی به پیرنگ Plot پلات گفته می شه که اون رو پیرنگ، طرح، طرح و توطئه و پلات هم ترجمه کرده اند.  


ششم / ویژگی های یک پایان خوب چیه؟ پایان خوب، پایانی هست که در درجه اول منطقی باشه و حاصل اتفاقات پیش از خودش باشه و داستان به صورت طبیعی به اون نقطه برسه. و دیگه اینکه قابل پیشبینی برای مخاطب نباشه. یعنی در عین اینکه باور پذیر هست کلیشه ای و پیش پا افتاده و قابل حدس نباشه یا حداقل طوری نباشه که خواننده با خوندن شروع داستان تا آخر اون رو حدس بزنه. نکته آخر هم اینکه باید در ذهن مخاطب ماندگار باشه. - این نکات رو از بین پرسش و پاسخ های مطرح در سایت خانه رمان گلچین کردم.

نظرات 3 + ارسال نظر
آهوخانم 1398/01/25 ساعت 03:00 ب.ظ

سلام من همه ی مقاله های شما راخوندم خودم هم میخواهم رمانی و شروع کنم که حتی خودمم پایانش و نمی دونم و لی میتررسسم وسط رمانم جابزنم یا نتونم ادامش بدم

سلام
1. تلاش کن انتظاراتت را از خودت و از نتیجه ی کار به صفر برسانی. اصلا دنبال نوشتن رمان خوب یا عالی و شاهکار نباش. فقط بنویس.
2. کل رمان را در دو-سه خط خلاصه کن و برای خودت بنویس:
شخصیت اصلی کیست؟
مسئله اش چیست؟
چه می خواهد؟
چرا می خواهد؟
چه طور می خواهد به دست بیاورد؟
چه چیزهایی مانعش خواهند بود؟
در پایان موفق می شود یا نه.

در دو سه خط این را برای خودت بنویس. بعد رمان را بر اساس این خط داستانی اصلی گسترش بده و پیش ببر.

رمان نویس 1398/01/12 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام
دو تا سوال داشتم
اول فکر میکنید اگر در رمانم از یک شخصیت مشهور واقعی استفاده کنم باعث مسخره شدن رمان میشه؟
دوم اگه ایرادی نداره ایا باید از ایشون اجازه بگیرم؟ اخه سر ایشون انقدر شلوغ هست که فکر کنم به این راحتی نشه اجازه گرفت ازشون

سلام
استفاده از اشخاص معروف باعث مسخره شدن نمیشه. اما ممکن هست مشکل حقوقی برای نویسنده به وجود بیاورد. اگر این شخصیت معروف یک شخصیت فرعی و غیرمهم هست که صرفا در حد یک اسم بردن هست مشکلی به وجود نمی آید. اما اگر به این شخصیت عملی رو نسبت بدید ممکن هست که مشکل ساز شود. یعنی مثلا آدم معروفه خوشش نیاید و برود شکایت کند.
برای همین هست که حتی بعضی از نویسنده ها همان ابتدای کتاب می نویسند: هرگونه شباهت بین شخصیت ها و آدم ها در دنیای واقعی اتفاقی هست.

arti 1397/10/13 ساعت 10:57 ب.ظ

سلام ببخشید اگهتوی نوشتهاز هرسهزاویه دید (اول شخص،سوم شخص و دانای کل) بهره ببریم داستانمون انسجامش رو از دست میده؟

سلام
طبیعتا در درجه ی اول باید استفاده از هر تعداد زاویه دید منطقی برای خودش داشته باشد و ضرورت آن احساس شود. استفاده از زاویه دید نمی تواند دلبخواهی و بی هیچ اصولی باشد. نویسنده ها معمولا زمانی به سراغ چند زاویه دید می روند که هر زاویه دید بیانی متفاوت و عمیق از روایت اولیه به دست بدهد، اما اگر هر کدام از زاویه دیدها همان چیزهای قبلی را تکرار بکنند ضرورتی نخواهد داشت.
و اما انسجام، بستگی به شیوه ی اجرای نویسنده دارد. اگر نتواند درست به کار بگیرد و منطقی عمل کند انسجام از دست می رود و نوشته چندپاره می شود و البته مشتت و پادرهوا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد