یک زمانی در بین جماعت اندکی روشنفکرتر از عامه مردم صحبت از این بود که در این مرزوبوم همه یا شاعرند یا در آستانه انتشار کتاب شعر و به اصطلاح شاعرشدن. این گفته که از فرط تکرار داشت تبدیل به یک ضربالمثل پرکاربرد میشد، این روزها در جهتی دیگر هم شروع به رشد کرده است؛ چنانکه میتوان گفت این روزها هر که اندک سواد خواندن و نوشتن دارد و در دوره دبیرستان دوستانش از انشاهایش تعریف کردهاند یا کتاب داستانی منتشر کرده یا در شرف این کار است.
ادامه مطلب ...در طول مطالعه کتاب های آموزشی و حتی قبل ازمطالعه این کتاب ها حتما بنویسید. به هیچ وجه فکر نکنید که اول ده تا کتاب آموزشی بخوانیم و بعد برویم سراغ نوشتن. این شیوه غلط هست. اول باید خودتان حداقل صد صفحه ای کاغذ سیاه کرده باشید تا با مسائل و مشکلات نوشتن آشنا شوید. وقتی این مشق های ابتدایی را انجام دادید می توانید از راهکارهای کتاب های آموزشی بهره ببرید. وقتی نوشتن را شروع می کنید با این پرسش مواجه می شوید که: حالا اول از چی بنویسم؟ وقتی می خواهید دیالوگ بنویسید با خودتان فکر می کنید: با فعل گفت بنویسم؟ فقط اسم شخصیت رو بنویسم؟ خط تیره بگذارم؟
متن کامل در ادامه ...
ادامه مطلب ...
صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:
1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....
2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.
متن کامل در ادامه ...
ادامه مطلب ...
در جواب سوال یکی از دوستان (حوری سا) پاسخی نوشتم که بلند بود و به نظرم برای دیگران هم مفید باشد. اول سوال را می خوانیم و بعد جواب من.
سوال از حوری سا: ممنونم ازراهنمایی تون ولی من میخوام یه رمان عاشقانه بنویسم که توش شخصیت های خوب بد داره واسه همین به دوراهی گیرکردم شخصیت هاراانتخاب کردم مقدمه رمان گفته:ام امامانده ام واسه شخصیت هاچه سرنوشتی بزارم؟
متن کامل در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
اگر وارد یک کارگاه نجاری شوید و از استاد کارگاه بپرسید: مشغول ساختن چه هستید؟ مطمئن باشید که بلافاصله پاسخ می دهد: «میز» و یا «صندلی» و یا قفسه کتاب» و، یا ... یعنی موضوع کارش کاملا برایش روشن است. یک نجار پیش از آنکه به سراغ اره، تیشه، میخ و تخته برود، برای خودش روشن می کند که قصد دارد چه بسازد. یک داستان نویس هم قبل از هر چیز باید بداند که قصد دارد درباره ی چه موضوعی داستان بنویسد. اگر غیر از این باشد، نمی تواند داستانی بنویسد. این کار مثل این می ماند که ما بدون آنکه بذری در زمین بکاریم، در انتظار محصولی از آن زمین باشیم.
در این یادداشت بخشی از سوال جواب ها نسبتا مهم و طولانی را منتشر می کنم. شاید سوال/جواب ها به کار دیگر دوستان نویسنده هم بیاید. این سوالات را مینا و رویا پرسیده اند.
♣♣♣ فصل بندی رمان رو باید بر چه اساسی انجام بدم ؟ یعنی هر فصلی بر طبق زمان از فصل دیگه جدا میشه یا قصه یا ...
پاسخ:
سلام
فصل بندی رمان هم می تواند بر حسب دوره های زمانی خاص باشد و هم بر اساس قصه, یعنی نویسنده بخواهد هر فصل را در یک نکته ی اوج و یا در پایان یک ماجرا ببندد. بستگی به هدف نویسنده دارد و اینکه از اول بر چه اساسی فصل بندی هایش را انجام بدهد. علاوه بر زمان عامل مکان هم می تواند باعث شود که نویسنده بنابر آن فصل بندی کند. یعنی به تناوب تغییر صحنه ی رویدادن اتفاقات فصل ها هم تغییر بکند. عامل مکان هم از یک محدوده کوچک مثل خانه و محل کار می تواند مد نظر باشد تا مثلا شهر و کشور.
متن کامل در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...