بعضی از نویسندگان برای نوشتن رمان منتظر الهام می نشینند، چون ایده ای برای ادامه رمان ندارند. احساس می کنند طبعشان خشک شده است و چیزی از چشمه ی قلمشان نمی جوشد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
نکته اول: فی الواقع (به نظر من) چیزی به اسم "الهام" وجود ندارد. اگر هم چنین چیزی باشد نمی شود روی آن برای نوشتن زیاد حساب کرد. چون ممکن است مواقعی خودی نشان دهد و در بیشتر مواقع هم دست ما را توی پوست گردو بگذارد و هر چه منتظرش نشینیم خبری از آن نشود. در اینجا منظور از الهام بیشتر چیزی هست که از جایی فرای دنیای عادی، بر نویسنده نازل می شود. انگار که فرشتگان برای نویسنده تحفه آورده باشند. برای همین نویسنده تا از راه رسیدن این فرشتگان حامل الهام باید چشم به راه باشد و دست به نوشتن نبرد، یا نتواند که ببرد.
ادامه مطلب ...در صنعت نشر (مخصوصا در اروپا و امریکا) به آن دسته از کتاب های داستانی، رمان گفته می شود که عموما بیش از 300 صفحه باشد. البته تعداد صفحات یا لغات معیار درست و دقیقی نیست که بخواهیم خودمان را به آن مقید بکنیم. اینکه در اقتصاد نشر روی حجم و طولانی بودن رمان (کمیت) تاکید می شود دلایل خودش را دارد که لزوما با شاخص های کیفیت رمان منطبق نیست. عموم خوانندگان رمان هم دوست دارند کتابی که برای مطالعه تهیه می کنند ساعت های متمادی از روزها و هفته های شان را به خود اختصاص دهد و زمانی طولانی در جهان کتاب زندگی بکنند، که بسیار لذت بخش و سرگرم کننده هست. ....
متن کامل در ادامه ...
ادامه مطلب ...بخش هایی خواندنی از مصاحبه با خانم مایا آنجلو، نویسنده امریکایی
چطور روز کاریات را شروع میکنی؟
در هر شهری که تا به حال زندگی کردهام، در هتلی اتاق گرفتم. اتاق هتل را برای چند ماهی اجاره میکنم، ساعت شش صبح خانهام را ترک میکنم و سعی میکنم در ساعت شش و سی دقیقه در محل کارم باشم. برای نوشتن، روی تخت دراز میکشم. اصلا اجازه نمیدهم خدمه هتل ملحفههای تخت را عوض کنند چون من اصلا آنجا نمیخوابم. تا ساعت ١٢:٣٠ یا ١:٣٠ عصر میمانم بعد به خانه میروم و سعی میکنم نفس بکشم؛ حدود ساعت پنج به کارم نگاه میکنم؛ میز شامی میچینم، میزی مناسب، آرام و شامی دوستداشتنی میخورم و بعد صبح روز بعد میروم سر کار. گاهی وقتی به اتاقم در هتل میروم یادداشتی روی زمین میبینم که روی آن نوشته شده «خانم آنجلوی عزیز، اجازه بدهید ملحفهها را عوض کنیم. فکر میکنیم بو گرفتهاند.» اما فقط به آنها اجازه میدهم بیایند و سطل کاغذ باطلهها را خالی کنند.
ادامه مطلب ...یک زمانی در بین جماعت اندکی روشنفکرتر از عامه مردم صحبت از این بود که در این مرزوبوم همه یا شاعرند یا در آستانه انتشار کتاب شعر و به اصطلاح شاعرشدن. این گفته که از فرط تکرار داشت تبدیل به یک ضربالمثل پرکاربرد میشد، این روزها در جهتی دیگر هم شروع به رشد کرده است؛ چنانکه میتوان گفت این روزها هر که اندک سواد خواندن و نوشتن دارد و در دوره دبیرستان دوستانش از انشاهایش تعریف کردهاند یا کتاب داستانی منتشر کرده یا در شرف این کار است.
ادامه مطلب ...صفحات آغازین رمان می تواند با شیوه هایی مثل این روایت شود:
1. معرفی کوتاه شخصیت یا شخصیت های اصلی و اگر شخصیت اصلی خود راوی رمان هست می تواند از خودش بگوید، سن و سال، جنسیت، تحصیلات و ....
2. توصیفی از زمان و مکان روی دادن وقایع داستان بنویسید: اینکه شخصیت اصلی در چه شهری، چه منطقه و محله ای، چه دوره ی تاریخی زندگی می کرده و این دوره ی تاریخی و شرایط اجتماعی - جغرافیایی چگونه شخصیت او را شکل داده.
متن کامل در ادامه ...
ادامه مطلب ...
در این یادداشت بخشی از سوال جواب ها نسبتا مهم و طولانی را منتشر می کنم. شاید سوال/جواب ها به کار دیگر دوستان نویسنده هم بیاید. این سوالات را مینا و رویا پرسیده اند.
♣♣♣ فصل بندی رمان رو باید بر چه اساسی انجام بدم ؟ یعنی هر فصلی بر طبق زمان از فصل دیگه جدا میشه یا قصه یا ...
پاسخ:
سلام
فصل بندی رمان هم می تواند بر حسب دوره های زمانی خاص باشد و هم بر اساس قصه, یعنی نویسنده بخواهد هر فصل را در یک نکته ی اوج و یا در پایان یک ماجرا ببندد. بستگی به هدف نویسنده دارد و اینکه از اول بر چه اساسی فصل بندی هایش را انجام بدهد. علاوه بر زمان عامل مکان هم می تواند باعث شود که نویسنده بنابر آن فصل بندی کند. یعنی به تناوب تغییر صحنه ی رویدادن اتفاقات فصل ها هم تغییر بکند. عامل مکان هم از یک محدوده کوچک مثل خانه و محل کار می تواند مد نظر باشد تا مثلا شهر و کشور.
متن کامل در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...